سردار شهيد علي تجلايي
۲۰ تير ۱۳۸۹, ۱۲:۰۲ عصر
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: سردار شهيد علي تجلايي
سلام.
فصل شهادت بسم رب الشهدا
مشغول نظاره تمرين برادران بوديم كه از دور علي آقا را ديديم. همه بچهها از ديدن او، روحيهاي ديگر پيدا كرده بودند. آمده بود تا با بسيجيها در عمليات شركت كند. چند شب بعد، حدود ساعت 9 شب حركت كرديم. علي وارد خاكريز شد، بيامان ميجنگيد، مثل يك بسيجي ساده، قرار بود گردان سيد الشهدا (ع) به كمكمان بيايد اما از آنها خبري نشد. پس از مدتي، بيسيمچي گردان سيدالشهدا از راه رسيد و گفت: «گردان نتوانست بيايد و تنها من توانستم از روستا عبور كنم.» خاكريز بعدي، حدودا پانزده متر با ما فاصله داشت و ما از وضعيت پشت آن بياطلاع بوديم. تجلايي، براي بررسي موقعيت به آنجا رفت. وقتي به خاكريز رسيد، براي ديدن منطقه، لحظهاي برخاست. اما، همان دم، تيري به قلبش اصابت كرد و او بر زمين خاكريز آرام گرفت. با دست اشارهاي كرد كه هيچ يك از ما، معناي آن اشارت را درنيافتيم. شايد آب ميخواست، اما هيچكس آبي به همراه نداشت. اما او، خود گفته بود: «قمقمه هايتان را پر نكنيد، ما به ديدار كسي ميرويم كه تشنه لب، شهيد شده است.» السلام عليک يا اباعبدالله الحسين (ع) ما جز محبت مادری ز زهرا ندیده ایم ***** ما ها لباس عیدمان را محرم خریده ایم تاخواست قلم ،نقطه ضعفش بنگارد*****بیچاره ندانست علی نقطه ندارد
|
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
سردار شهيد علي تجلايي - مشکات - ۱۴ تير ۱۳۸۹, ۱۰:۱۳ عصر
RE: سردار شهيد علي تجلايي - یوسف زهرا - ۲۰ تير ۱۳۸۹ ۱۲:۰۲ عصر
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا