ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امیتازات: 4.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
۳ مهر ۱۴۰۱, ۱۰:۳۷ صبح
ارسال: #20
RE: زندگی
تلنگر
نویسنده‌ای مشهور، در اطاقش نشسته بود تک و تنها. دلش مالامال از اندوه قلم در دست گرفت و چنین نوشت:
"سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را در آوردند.
مدّتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت.
در همین سال به سنّ شصت رسیدم و شغل مورد علاقه‌ام از دستم رفت.
سی سال از عمرم را در این مؤسّسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم.
در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت. در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکی‌اش محروم شد.
مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود. از دست رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد." و در پایان نوشت، "خدایا، چه سال بدی بود پارسال!"

در این هنگام همسر نویسنده، بدون آن که او متوجّه شود، وارد اطاق شد و همسرش را غرق افکار و چهره‌اش را اندوه‌زده یافت. از پشت سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود خواند.
بی آن که واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اطاق را ترک کرد. اندکی گذشت که دیگربار وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد.
نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود:
"سال گذشته از شرّ کیسۀ صفرا، که سالها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم.
سال گذشته در سلامت کامل به سن شصت رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم.
حالا می‌توانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزون‌تر صرف نوشتن کنم. در همین سال بود که پدرم، در نود و پنج سالگی، بدون آن که زمین‌گیر شود یا متّکی به کسی گردد، بی آن که در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت.
در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید.
اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی آن که معلول شود زنده ماند.
" و در پایان نوشته بود، "سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!"
نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیّر شد.
در زندگی روزمرّه باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار می‌کند بلکه امتنان و شاکر بودن است که ما را مسرور می‌سازد.

خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
زندگی - Afkhami - ۵ خرداد ۱۳۸۹, ۱۲:۳۶ عصر
RE: زندگی - hamed - ۲۳ تير ۱۳۹۰, ۰۶:۱۲ صبح
RE: زندگی - hamed - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۱:۰۰ عصر
RE: زندگی..یک راز حقیقی ... - hamed - ۱۸ خرداد ۱۳۹۱, ۰۸:۲۵ صبح
RE: اندکی فکر کن... - Entezar - ۲۲ خرداد ۱۳۹۱, ۱۲:۱۰ عصر
RE: زندگی - Entezar - ۲۴ خرداد ۱۳۹۱, ۰۲:۳۹ عصر
RE: زندگی - ترنم بهاری - ۲۴ خرداد ۱۳۹۱, ۱۰:۳۰ عصر
RE: زندگی - Entezar - ۲۷ خرداد ۱۳۹۱, ۰۸:۵۲ صبح
دوست دارم... - Entezar - ۱۷ تير ۱۳۹۱, ۰۱:۰۰ عصر
به دنبال خداوند نگرد! - Entezar - ۲۶ مرداد ۱۳۹۱, ۱۲:۲۵ صبح
RE: زندگی - faeze66 - ۲۱ شهريور ۱۳۹۱, ۰۲:۲۳ عصر
RE: زندگی - hamed - ۷ اسفند ۱۳۹۱, ۰۹:۴۱ صبح
RE: زندگی - آشنای غریب - ۱۴ بهمن ۱۳۹۲, ۱۱:۳۹ عصر
RE: زندگی - آشنای غریب - ۲۵ فروردين ۱۳۹۳, ۰۸:۳۰ صبح
زندگی - Entezar - ۶ خرداد ۱۳۹۳, ۰۳:۴۳ عصر
RE: زندگی - آشنای غریب - ۱۱ شهريور ۱۳۹۳, ۰۹:۰۲ صبح
RE: زندگی - هُدهُد صبا - ۶ بهمن ۱۳۹۵, ۱۱:۲۵ عصر
RE: زندگی - آشنای غریب - ۱۴ اسفند ۱۴۰۰, ۱۲:۵۵ صبح
RE: زندگی - آشنای غریب - ۲۲ خرداد ۱۴۰۱, ۰۱:۴۰ صبح
RE: زندگی - آشنای غریب - ۳ مهر ۱۴۰۱ ۱۰:۳۷ صبح

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا