ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
۱۶ خرداد ۱۳۸۹, ۰۹:۲۳ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۶ خرداد ۱۳۸۹ ۰۹:۲۴ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #15
RE: دفتر سرخ
مادردروغگو!...اتل متل

اتل متل یه مادر****عین غنچه شب بو****یه مادر فداکار****اما یه کم دروغگو!
یه ساعتی می گذره ****دست می کشه رو سرم****بهم میگه بیداری؟****یا خوابیدی دخترم؟
لابد می پرسید چرا****عین گل شب بوئه****سر زنشش می کنین****چون یه کم دروغ گوئه!
دوباره و سه باره****وقتی جواب نمی دادم****نوازشم می کنه****فکر می کنه خوابیدم
عین گل شب بوئه****چون تا سحر بیداره****ولی دروغ دروغی****چشاشوهم میذاره
بلند می شه از توجا****از اتاق بیرون می ره****شاید میخواد مادرم****بره وضو بگیره
بلند می شم دزدکی****به دنبال اون می رم****تا دستشو بخونم****تا مچشو بگیرم
رو سری رو مادرم****روی سرش کشیده****تا که بابام نفهمه****نصف موهاش سفیده
می ره توی اتاق خواب****رو به روی آیینه****روی زردش رو مادر****تو آیینه می بینه
با دست پینه دارش****کشو رو وا می کنه****عطر بابام تو دستش****رضا ،رضا ،میکنه
نگاه ناز مادر****یواشی می ره بالا****تا بالای آیینه****تا روی عکس بابا
رضا اسم بابامه****مامان خیلی می خوادش****جنازشو بغل زد****ولی میگه میادش
مامان همیشه می گه****که بابا بر می گرده****که بابا بر می گرده****ولی بعضی آدما
می گن که قاطی کرده****بهش می گه رضا جان****غصه نخور عزیزم****منو حبیبه خوبیم
نمی گه من مریضم****ادکلن بابا رو****درشو وا می کنه****می ذاره روی قلبش
خدا،خدا، می کنه****بهش می گه رضا جان****وضع زندگی خوبه****نمی گه لای چرخ
زندگی صد تا چوبه****عطرشو بومی کنه****دو چشمشو می بنده****اون مادر دروغگو*****زور زورکی می خنده
نمی گه که واسه کار****تا کجاها که رفته****نمی گه چند وقتیه****دیسک کمر گرفته
یهو مامان هول می شه****روی زمین می شینه****تا که بابا قامت****خمیدش رونبینه
دست می ذاره رو چشماش****از توی دست سردش****عطر بابا می ریزه****روی چهره زردش
نمیگه صاحب خونه****اجاره خونه می خواد****یا که سرش داد زدن****تو ساختمون بنیاد!
می زنه زیر گریه****بوی عطر بابا جون****با بوی عطر شب بو****می پیچه توی خونمون
مامان نمی گه دادگاه****حکم تخلیه داده****تا که یهو می فهمه****چشماش اونو لو داده
تموم عالم امشب****مست گل شب بوئه****انگار همه فهمیدن****مادرم دروغ گوئه

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم ، مشکات ، faezeh ، zeinab
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
دفتر سرخ - safirashgh - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۰۳ عصر
RE: کتاب سرخ - safirashgh - ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۷:۴۲ صبح
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۷:۵۱ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۶:۱۰ عصر
RE: دفتر سرخ - مشکات - ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۰:۱۸ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۷:۴۶ صبح
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۱:۳۱ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۸:۲۰ عصر
RE: دفتر سرخ - ذوالقرنین - ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۰:۵۸ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۳ خرداد ۱۳۸۹, ۱۱:۴۵ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۵ خرداد ۱۳۸۹, ۱۱:۳۳ صبح
RE: دفتر سرخ - مشکات - ۵ خرداد ۱۳۸۹, ۰۳:۱۷ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۶ خرداد ۱۳۸۹, ۱۰:۱۸ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۱۰ خرداد ۱۳۸۹, ۱۱:۲۹ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۱۶ خرداد ۱۳۸۹ ۰۹:۲۳ صبح
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۴ تير ۱۳۸۹, ۱۱:۴۱ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۶ تير ۱۳۸۹, ۱۲:۳۳ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا