شهید گمنام
۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۱:۵۳ صبح
ارسال: #31
|
|||
|
|||
قلب زمين مال ماست
آي دونه دونه دونه / نون و پنير و پونه / قصه بگم براتون؟ / قصه اي عاشقونه؟
يه وقت نگين دروغه / يه وقت نگين كه وهمه / اون كه قبول نداره / نمي تونه بفهمه بريم به اون فصلي كه / اوج گرمي ساله / ماجراي قصه مون / داخل يك كاناله كانالي كه تو اين دشت /مثل قلب زمينه/دور و بر اين كانال/ پر از ميدون مينه يك كانال كه تو اين دشت / مثل قلب زمينه /دور و بر اين كانال / ببين چه دلنشينه اون يكي پا نداره / روي زمين افتاده/اون يكي رو ببينين / چقدر قشنگ جون داده رنگ و روي اون يكي / از تشنگي پريده /همون كه روي پاهاش / سر دو تا شهيده اونجا كه نوزده نفر / كنار هم خوابيدن / ببين چقدر قشنگن / تمامشون شهيدن يكي ازش خون ميره / ببين چقدر آرومه / فكر مي كنم كه ديگه / كار اونم تمومه مجتبي پا نداره / سر علي شكسته / مجيد دمر افتاده / كريم به خون نشسته گلوله و گلوله / انفجار و انفجار /پاره هاي بچه ها / قاب شده روي ديوار هر جا رو كه مي بيني / دلاوري افتاده/هرجا جگر گوشه / يه مادري افتاده حالا تو بهت اين دشت / ميون فوج دشمن/از اون همه دلاور / فقط رضا بود و من آي قصه قصه قصه / اتل متل توتوله/خمپاره و آر پي جي/ نارنجك و گلوله صورت مهدي رفته / مصطفي سر نداره / رضا نعره مي كشه / خيز برو ، خمپاره اين جمله توي گوشم / مونده واسه هميشه / التماس رضا رو / فراموشم نميشه الو الو كربلا / پس نخودا چي شدن؟ / ياور دو به گوشم / بچه ها قيچي شدن كربلا ، كبوترا/ از تو قفس پريدن/ما آذوقه نداريم/ مهمونامون رسيدن كربلا جون به گوشي؟ / جواب بده برادر/بي سيم اينطور جواب داد:/ ‹‹ الو به گوشي ياور؟ چيزي نداريم كه تا/ سر سفره بذاريم/ياور دو به گوشي؟/ ديگه غذا نداريم›› رضا منو نيگا كرد/ صورتشو تكون داد/بغضي كردشو بي سيم/ از توي دستش افتاد عجب كربلائيه / نشون به اون نشونه / عطش نعره مي كشه / پنج روزه تشنه مونه ! پنج روزه كه ميجنگيم/كشته مي شيم،مي ميريم/بي سيم ميگه:‹‹عقبگرد››/ولي عقب نمي ريم رضا تشنه و زخمي / به زير نور آفتاب / من از پي گلوله / دنبال يك قطره آب هيچي پيدا نكردم/ خسته شدم نشستم/براي چند لحظه اي/ هر دو چشامو بستم ديدم كه توي باغي/ شهيدامون نشستن/مي خندن و مي خونن/ درهاي باغ رو بستن چه باغ با صفايي/ درختها از جنس نور/نهرهايي از عسل/ كاخ هايي از بلور عجب باغ بزرگي/ چه باغ رنگارنگي/پر از صفا ، پر از عشق/ عجب باغ قشنگي بالهاي ملائک / روي دست بچه ها / جامهايي از شراب / توي دست بچه ها من و رضا از بيرون / توي باغ رو مي ديديم / صداي بچه ها رو / اينجوري مي شنيديم : ‹‹ آهاي آهاي بچه ها / اينجا عجب حاليه / بچه ها هستن ولي / جاي شما خاليه ›› صدا پيچيد تو عالم/ صدا رو مي شنيدم/يهو با يك صدايي/ از توي خواب پريدم رضا فریاد مي كشيد/ آهاي آهاي بسيجي/تانك ها دارن مي رسن/ بدو بدو آر پي جي تانك بعثي خودش رو/ پشت كانال رسونده/ فریاد كشيدم رضا !/ گلوله اي نمونده رضا سرش رو با بغض/ روي سجده ميذاره/خشابي تو دستاشه/ دستو بالا مياره ! دستو مياره بالا / انگار داره جون ميده / مي زنه زير گريه / خشابو نشون ميده ميگه ببين خدايا/ روحيه ها عاليه ! / ولي چكار بايد كرد ؟ / خشابمون خاليه صداش يهو بند مياد / توي دست يك شهيد / عينهو يك معجزه / ديد يه گولٌه آر پي جي رو بسوي اون شهيد/ خنديد و سر تكون داد/يواشي گفت مرتضي/ گلوله رو نشون داد حرف اونو گرفتم/ نگاهشو فهميدم/جون تازه گرفتم/ سوي شهيد دويدم و ناگهان صدايي.../ صداي سرد سوتي.../و ناگهان خمپاره.../ و ناگهان سكوتي..... . رضا يهو فریاد زد/ بيشرفا اومدن/ماسكو بذار مرتضي/ كه شيميايي زدن سينه م پر از آتيش شد / چشمامو هم گذاشتم / اومد يه شيميايي / ماسك ، ولي نداشتم لبخند زدم و گفتم / ماسك نداريم رضا / نعره كشيد حرف نزن / نفس نكش مرتضي چفيه تو آب بزن / حمله شيمياييه / گفتم داري جوك ميگي / قمقمه ها خاليه رضا پريد ماسكشو/ گذاشت رو ی صورتم/فریاد كشيدم رضا/ ماسكتو خودت بزن خنديد و گفت مرتضي/ برادرم بي خيال ! /من رو گذاشتش و رفت/ رفتش بالاي كانال نفهميدم چه چيزي/ قلب اونو مي آزرد/نفهميدم واسه چي/ پيرهنشو درآورد رضا فریاد مي كشيد/ بي شرفا ، با شمام/كانال هنوز مال ماست/ بياين ،بياين ، من اينجام دوشكاچي از روي تانك / اونو هدف گرفتش / كار رضا تموم بود / فریاد كشيد و گفتش بياين بياين من اينجام / گردان هنوز روي پاست / بياين بياين ببينين / كانال هنوز مال ماست گلوله هاي دوشكا / هزار هزار ده هزار / رضا دويد سوي تانك / و ناگهان انفجار ... فضاي توي كانال/ ز دود و گاز پر شد/هيچي ديگه نديدم/ نفهميدم چطور شد خلاصه توي كانال/ اون روز عجب حالي بود/آهاي غنيمت خورا/ جاتون عجب خالي بود يه وقت نگين دروغه/ يه وقت نگين كه وهمه/اونكه قبول نداره/ نمي تونه بفهمه قصه فرود نداره/ فراز قصه اينه/گلوله آر پي جي..../ ..............هنوز روي زمينه هر كي مي خواد خدافظ / هر كي مي خواد بمونه / بايد تموم عالم / اين حرفها رو بدونه بايد اينو بدونه / گردان هنوز روي پاست / هنوزم كه هنوزه / قلب زمين مال ماست آهاي آهاي با شمام/ گردان هنوز روي پاست / هنوزم كه هنوزه قلب زمين مال ماست بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
شهید گمنام - safirashgh - ۱۶ شهريور ۱۳۸۸, ۰۶:۵۴ عصر
RE: شهید گمنام - کبوتر حرم - ۱۶ شهريور ۱۳۸۸, ۱۱:۲۹ عصر
RE: شهید گمنام - safirashgh - ۱۸ شهريور ۱۳۸۸, ۰۱:۲۹ عصر
RE: شهید گمنام - safirashgh - ۱۹ شهريور ۱۳۸۸, ۰۴:۴۲ صبح
RE: شهید گمنام - zahray athar - ۳۰ شهريور ۱۳۸۸, ۰۵:۲۱ عصر
RE: شهید گمنام - پدر ژپتو - ۲ مهر ۱۳۸۸, ۱۲:۰۰ صبح
RE: شهید گمنام - zeinab - ۲ مهر ۱۳۸۸, ۰۳:۵۹ عصر
RE: شهید گمنام - safirashgh - ۲ مهر ۱۳۸۸, ۰۴:۱۲ عصر
RE: شهید گمنام - zeinab - ۳ مهر ۱۳۸۸, ۱۲:۱۵ عصر
RE: شهید گمنام - safirashgh - ۱۲ خرداد ۱۳۹۱, ۰۵:۱۳ عصر
پای بابا شهید شده، نمرده - safirashgh - ۲ مهر ۱۳۸۸, ۱۰:۴۲ عصر
موج بابام كلیده قفل در بهشته - safirashgh - ۱۴ مهر ۱۳۸۸, ۰۱:۵۱ صبح
RE: موج بابام كلیده قفل در بهشته - سادات - ۱۴ مهر ۱۳۸۸, ۰۶:۲۱ عصر
RE: موج بابام كلیده قفل در بهشته - faezeh - ۱۶ مهر ۱۳۸۸, ۱۲:۴۸ صبح
RE: موج بابام كلیده قفل در بهشته - سادات - ۱۷ مهر ۱۳۸۸, ۰۳:۴۷ عصر
RE: موج بابام كلیده قفل در بهشته - safirashgh - ۱۸ مهر ۱۳۸۸, ۱۲:۵۰ صبح
RE: پای بابا شهید شده، نمرده - مصباح - ۵ آبان ۱۳۸۸, ۱۰:۳۱ عصر
«دارا»و «سارا»... - safirashgh - ۳ بهمن ۱۳۸۸, ۰۹:۳۱ صبح
حرامیان، حرامتان - safirashgh - ۳ بهمن ۱۳۸۸, ۱۰:۰۶ صبح
RE: «دارا»و «سارا»... - کبوتر حرم - ۳ بهمن ۱۳۸۸, ۰۳:۳۵ عصر
سناریوی دلتنگی «سهمیه » - safirashgh - ۷ بهمن ۱۳۸۸, ۱۱:۱۲ صبح
مادر شهید " گمنام " - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۱۲:۵۹ صبح
ای قوم هُبَل - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۰۱:۲۹ صبح
هزار هزاران ... - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۰۱:۴۱ صبح
راز ماندن.....سپهر - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۱۱:۴۶ صبح
مرا اسب سپیدی بود روزی .... « سپهر» - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۱۱:۵۷ صبح
دیدم شهادت را که از لبهای مجنون...سپهر - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۰۱:۰۱ عصر
همون درد جدایی.... سپهر - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۰۱:۰۳ عصر
RE: همون درد جدایی.... سپهر - مشکات - ۱۳ بهمن ۱۳۸۸, ۰۶:۴۵ عصر
RE: همون درد جدایی.... سپهر - safirashgh - ۱۳ بهمن ۱۳۸۸, ۱۱:۰۶ عصر
RE: همون درد جدایی.... سپهر - مصباح - ۲۱ بهمن ۱۳۸۸, ۰۸:۱۰ عصر
قلب زمين مال ماست - safirashgh - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۹ ۱۱:۵۳ صبح
RE: قلب زمين مال ماست - ذوالقرنین - ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۰۱ عصر
RE: مادر شهید " گمنام " - مشکات - ۱۴ مرداد ۱۳۸۹, ۰۶:۰۹ عصر
RE: مادر شهید " گمنام " - ثنا - ۱۶ مرداد ۱۳۸۹, ۰۷:۰۸ عصر
RE: مادر شهید " گمنام " - safirashgh - ۱۳ بهمن ۱۳۹۰, ۱۲:۵۱ صبح
RE: مادر شهید " گمنام " - خادم شهدا - ۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۰۲:۰۰ عصر
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا