ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطراتي از همسران شهدا
۹ مهر ۱۳۹۳, ۰۹:۲۵ عصر
ارسال: #4
RE: خاطراتي از همسران شهدا
همسر سردار شهید عباس کریمی:


تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند می‏شد و به قامت می‏ایستاد. یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟ خندید و گفت: «نه شما بد عادت شده‏ اید؟ من همیشه جلوی تو بلند می‏شوم. امروز خسته‏ ام. به زانو ایستادم». می‏دانستم اگر سالم بود بلند می‏شد و می ‏ایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت: چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است. نمی‏توانم روی پاهایم بایستم. عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت. این اتفاق به من نشان داد که حاج عباس کریمی از بندگان خاص خداوند است.

همین که تو می دانی
“دوستت دارم”
کافیست …
بگذار
خفه کند خودش را دنیـا................
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، Entezar ، آشنای غریب ، هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
خاطراتي از همسران شهدا - حديث - ۲۲ فروردين ۱۳۹۳, ۱۱:۵۸ عصر
RE: خاطراتي از همسران شهدا - حديث - ۲۳ فروردين ۱۳۹۳, ۰۳:۵۳ عصر
RE: خاطراتي از همسران شهدا - حديث - ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳, ۱۲:۲۹ عصر
RE: خاطراتي از همسران شهدا - Bitanem - ۹ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۲۵ عصر
RE: خاطراتي از همسران شهدا - آشنای غریب - ۱۳ آذر ۱۳۹۳, ۰۴:۰۲ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا