هرگز زود قضاوت نکن !
۲۹ دي ۱۳۸۸, ۰۴:۴۰ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۹ دي ۱۳۸۸ ۰۴:۵۷ عصر، توسط مشکات.)
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: هرگز زود قضاوت نکن !
خانم جوانی در سالن فرودگاه منتظر نوبت پروازش بود.
از آن جایی كه باید ساعات بسیاری را در انتظار می ماند، كتابی خرید. البته بستهای كلوچه هم با خود آورده بود. او روی صندلی دستهداری در قسمت ویژه فرودگاه نشست تا در آرامش استراحت و مطالعه كند. در كنار او بستهای كلوچه بود، مردی نیز نشسته بود كه مجلهاش را باز كرد و مشغول خواندن شد. وقتی او اولین كلوچهاش را برداشت، مرد نیز یك كلوچه برداشت. در این هنگام احساس خشمی به او دست داد، اما هیچ چیز نگفت. فقط با خود فكر كرد: "عجب رویی داره! اگر امروز از روی دنده چپ بلند شده بودم چنان نشانش می دادم كه دیگه همچین جراتی به خودش نده!" هر بار كه او كلوچهای بر می داشت مرد نیز با كلوچهای دیگر از خود پذیرایی میكرد. این عمل او را عصبانیتر می كرد، اما نمیخواست از خود واكنشی نشان دهد. وقتی كه فقط یك كلوچه باقی مانده بود، با خود فكر كرد: "حالا این مردك چه خواهد كرد؟" سپس، مرد آخرین كلوچه را نصف كرد و نیمه آن را به او داد. "بله؟! دیگه خیلی رویش را زیاد كرده بود." تحمل او هم به سر آمده بود. بنابراین، كیف و كتابش را برداشت و به سمت سالن رفت. وقتی كه در صندلی هواپیما قرار گرفت، كیفش را باز كرد تا عینكش را بردارد، و در نهایت تعجب دید كه بسته كلوچهاش، دست نخورده، آن جاست. تازه یادش آمد كه اصلا بسته كلوچهاش را از كیفش بیرون نیاورده بود. خیلی از خودش خجالت كشید!! متوجه شد كه كار زشت در واقع از جانب خود او سر زده است. مرد بسته كلوچهاش در کمال رضایت با او تقسیم كرده بود!!! زود قضاوت نکنیم .شاید حق با دیگران باشد . . . از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
هرگز زود قضاوت نکن ! - مشکات - ۲۷ دي ۱۳۸۸, ۰۸:۲۷ عصر
RE: هرگز زود قضاوت نکن ! - مشکات - ۲۹ دي ۱۳۸۸ ۰۴:۴۰ عصر
RE: يك روز به يادماندني - مشکات - ۷ فروردين ۱۳۸۹, ۰۸:۰۱ عصر
هیچ وقت زود قضاوت نکنید - ماهان - ۲۳ شهريور ۱۳۸۹, ۰۲:۱۵ عصر
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا