غضب
۵ بهمن ۱۳۸۸, ۰۱:۱۳ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۵ بهمن ۱۳۸۸ ۰۲:۴۹ عصر، توسط کبوتر حرم.)
ارسال: #5
|
|||
|
|||
RE: غضب
دوستی تعریف می کرد که نیمه شب حال فرزند خردسالم بد شد و همراه همسرم او را به بیمارستان اطفال بردم. بیمارستان خیلی شلوغ بود. شماره گرفتیم، حساب کردیم دیدیم نزدیک های صبح نوبت ما می شود. تصمیم گرفتیم به خانه برگردیم و مُسکنی به بچه بدهیم تا فردا.
از بیمارستان خارج شدیم خیابان منتهی به منزل ما را برای تعمیر آسفالت بسته بودند. مجبور شدیم از خیابان و بزرگراه دیگری برویم. رفتیم و رفتیم اما از خیابان فرعی خبری نبود. نیمه شب و خستگی و نگرانی حال بچه و ... حالا این اجبار به دور شدن از منزل و سرگردانی در خیابان ها هم اضافه شده بود. چند کیلومتر رفتیم و از خیابان فرعی خبری نبود. دیگر خشم و عصبانیت فوران کرد و بد و بیراه به شهرداری و دولت ... ! بالاخره یک خیابان فرعی پیدا شد، سرعت کم کردیم و پیچیدیم. قدری که جلو رفتیم تابلو روشن یک مطب پزشکی توجهمان را جلب کرد: دکتر سعید مسعودی فر، متخصص اطفال ! مسعودی فر از دوستان قدیمی خودم بود که می دانستم پزشکی می خواند اما نمی دانستم تخصص اطفال گرفته. رفتیم داخل. هم تجدید دیدار دوست قدیمی شد و هم معالجه بچه. موقع برگشت فضای اتومبیل هنوز از خشم و غضب نیم ساعت پیش سنگین بود و مرا پیش همسرم خجالت زده می کرد. از حکایت فوق این درس را بگیریم که با هر خشم و غضب بی جا از خداوند خجالت بکشیم. مگر باور نداریم که تمام اتفاقات ریز و درشت و خوب و بد در زندگی ما با عنایت و اراده ی خداوند رخ می دهد؟! و مگر باور نداریم خداوند جز خیر و صلاح ما را نمی خواهد؟! امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی چنین عرضه می دارد: «اللهم انی اسئلک ایماناً تباشر به قلبی و یقیناً حتی اعلم انه لن یصیبنی الا ما کتب لی» خداوندا! ایمانی به من ارزانی بفرما که قلب من به نور آن روشن شود و یقینی عطا کن که بدانم هیچ اتفاقی برایم نمی افتد مگر تو آن را خواسته باشی. اگر اینطور است دیگر چه جای خشم و غضب؟! آقاجان بدانید و بدانند که لبخند رضایت شما را با هیچ چیز عوض نخواهیم کرد |
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
RE: غضب - کبوتر حرم - ۵ بهمن ۱۳۸۸ ۰۱:۱۳ عصر
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا