ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات دخترونه
۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۷:۰۸ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۱ ۰۷:۰۹ صبح، توسط زمزمه.)
ارسال: #6
RE: خاطرات دخترونه
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
خسته ای ،شاید کمی هم غمگین! اگر کسی دوستت دارد باید بفهمد درپس لبخند روی لبانت ،درعمق نگاهت بارغمی برشانه های قلبت سنگینی می کند.اگردوستانت درکت نکنند ،اگرنزدیکانت نفهمنت پس چه کسی باید درکت کند؟دلت می خواهد دستی مهربان برشانه ات بنشیند،وقتی برگردی صمیمانه درچشمانت لبخند بزند،دستانت رابگیرد ودرمقابل خود بنشاندت وبگوید:برایم حرف بزن!آری توحرفهایی داری که می خواهی کسی به آنها گوش دهد.نه به خاطر صدایت به خاطر خود ِحرفهایت.نمی دانی چرا اطرافیانت درکت نمی کنند.مگرنه این است که اعتقاد به عشق درسراسر جهان یک طور است؟مگرنه اینکه اگرکسی را عاشقانه دوست داری باید درسرای قلبت یکه تازی کند؟ پس چرا وقتی به دیگران می گویی ،درب قلب که به روی غیر بازشود باخودت است اما بیرون راندن ساکنانش دیگرباتونیست،نمی فهمندت؟شاید هم می فهمند اما دست هایشان رابر گوش جانشان گذاشته اند تاصدایت رانشنوند.آری اینها اگر می خواستند سخن درست وحق رابشنوند ،کلام خدا رامی شنیدن که در سوره ی نور می فرماید(( وبه مومنان بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند ،ودامان خود را (از بی عفتی)حفظ کنند ؛این برای آنان پاکیزه تر است ؛خداوند به آنچه انجام می دهند آگاه است.)) مومنان یعنی کسانی که به خداایمان آورده اند مگرمابه خدا ایمان نیاورده ایم؟ مگر معنای دوست ؛دوست داشتن نیست؟تو نمی خواهی متظاهر وریاکارباشی ،اگر کسی دوست تو باشد حقیقتا دوستش داری!پس درقلبت برایش فرش قرمزی خواهی گستردوآن بالا بالاها جایش می دهی!پس چطور می شود که بعضی ها بانامحرم دوست می شوند؟ چطور می شود محبت نامحرم کسی که خدا، دیدن مویت رابرایش حرام کرده ،را درقلبت جای دهی ؟ آیا این کار مخالفت با فرمان خداوند نیست؟چه شده که دستورات خدا برای برخی ها برعکس می نماید؟آیا اینکه آرزو داشته باشی همه ی انسان هاخوشبخت باشند،وحتی زمانی که غمگینی آرزوی شادی برای دیگران داشته باشی،آیا این فراتر از دوستی نیست؟پس چه حرفی می ماند؟ شاید توهم حرف هایم را درک نکنی.شاید حرف هایم برای تو هم مثل خیلی های دیگر نامفهوم باشند اما عشق را که می فهمی!چراکسی که شکست عشقی می خورد راهمه درک می کنند وبرایش دل می سوزانند اما کسی که می خواهد درست رفتار کند تاشکست نخورد را کسی نمی فهمد؟مگرنه این است که پاکی جسم وقلب امروز تو هدیه ای برای همسر آینده ات است؟این عشق راباچه عوض می کنی؟ با چند روز سرگرمی ودروغ وبعدهم جدایی؟مگرتونمی خواهی یکه تاز سرزمین قلب همسرت باشی ؟ اگر درگذشته اش کسی غیر از تو درقلبش باشد آیا اکنون می تواند فقط به تو بیاندیشد؟توهم همین طوری آخر توهم انسانی.احساس داری ! به عشق هم می شود خیانت کرد آری اما به چه قیمتی؟؟خواهش می کنم مرا بفهم!لااقل تو درکم کن ! درک کن که منهم انسانم احساس دارم .آرزو دارم .امید دارم. اما باید از روی چاله های زندگی گذشت برای اینکه درونشان نیافتیم!باید جایی بر احساست پابگذاری. باید جایی حرف عقل راهم شنید.باید جایی اشک وعشق راپنهان کرد تا اول خودت با آن کناربیایی! ودر این راه باید از خدا کمک بخواهی .آنگاه خواهی دید که زندگی ات چگونه تغییر می کند.نمی دانم تو که هستی کجایی والان چه وقت است که نوشته هایم را می خوانی اما می خواهم بدانی کسی که این جملات را نوشته یک انسان است یک جوان مثل تو باقلبی لبریز از احساس وچشمی مملو از الماس وبا دستی که دوست دارد آرام بر شانه ات بکوبد تا وقتی برمی گردی توهم مثل او احساس تنهایی نکنی

رسول گرامی اسلام (ص) می فرمایند(هرکس یک بار برمن صلوات بفرستد یک ذره از گناهانش باقی نمی ماند.(بحارالانوارج91ص63)))
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، منتظر ، seyedebrahim ، هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
خاطرات دخترونه - زمزمه - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۶:۵۱ عصر
RE: خاطرات دخترونه - منتظر - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۷:۱۱ عصر
RE: خاطرات دخترونه - seyedebrahim - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۸:۵۱ عصر
RE: خاطرات دخترونه - زمزمه - ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۹:۰۸ صبح
RE: خاطرات دخترونه - هُدهُد صبا - ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۹:۲۵ صبح
RE: خاطرات دخترونه - زمزمه - ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۱ ۰۷:۰۸ صبح
RE: خاطرات دخترونه - زمزمه - ۹ خرداد ۱۳۹۲, ۱۱:۳۶ صبح
RE: خاطرات دخترونه - nilforoosh - ۱۵ تير ۱۳۹۲, ۰۹:۰۰ عصر
RE: خاطرات دخترونه - hamed - ۱۸ تير ۱۳۹۲, ۱۲:۲۶ عصر
RE: خاطرات دخترونه - hamed - ۲۵ تير ۱۳۹۲, ۱۰:۰۵ صبح
RE: خاطرات دخترونه - طهورا - ۱۲ مرداد ۱۳۹۲, ۰۹:۴۵ صبح
RE: خاطرات دخترونه - فاطمه گل - ۱ مهر ۱۳۹۲, ۱۰:۵۴ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا