عصرگاه با طعم مشاعره
۱۳ شهريور ۱۳۹۲, ۱۰:۱۰ صبح
ارسال: #240
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
شنیدستم که گاه محنت و راحت: سه پیراهن سلب بودست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون **دوم شد چاک از تهمت**سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر رخم ماند بدان اول **دلم ماند بدان ثانی **نصیب من شود در وصل آن پیراهن دیگر ببخشید طولانی شد بگذار دیگران تا میتوانند سنگ باشند تو از نژاد چشمه باش
|
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
4 مهمان
4 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا