دانشنامه حضرت خدیجه (س)
۲۹ آذر ۱۳۸۹, ۱۰:۴۹ عصر
ارسال: #1
|
|||
|
|||
فضیلت حضرت خدیجه در گفتار بزرگان و اندیشمندان
روایات اسلامی كه از طریق شیعه و اهل تسنن نقل شده، و نیز در كلام بزرگان در شأن و مقام ارجمند ام المومنین حضرت خدیجه كبری (س) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است.
به گفته صاحب مستدرك سفینة البحار، « فضائل حضرت خدیجه (س) كه در ابواب مختلف روایات آمده، بیش از آن است كه (قابل) شمارش باشد».(1) حاصل توجه به این روایات پی بردن به راز عظمت او، و شناخت شایستگی های او است. از رسول اكرم (ص) نقل است كه : «خیر نسائها خدیجة و خیر نسائها مریم ابنة عمران» «بهترین زنان دنیا خدیجه (س) و مریم دختر عمران هستند»(2) «خیرنساء العالمین مریم بنت عمران، و آسیه بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد(ص)» بهترین زنان جهانیان عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه (س) دختر حضرت محمد (ص) (3) ابن عباس می گوید: روزی رسول خدا (ص) چهار خط كشید. آنگاه پرسید: آیا می دانید این خطها چیست؟ گفتیم: خدا و رسولش داناتر است. فرمود: «خیر نساء الجنة مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد، و آسیة بنت مزاحم امراة فرعون: بهترین زنان بهشت، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (ص) و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون است»(4) پیامبر (ص) به عایشه كه در حال برتری جویی به فاطمه (ع) بود فرمود: «او ما فاعلمت ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران و علیا و الحسن و الحسین و حمزه و جعفرا و فاطمة و خدیجة علی العالمین ؟! آیا نمیدانی كه خداوند، آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، علی (ع)، حسن (ع)، حسین (ع)، حمزه، جعفر، فاطمه (ع) و خدیجه (ع) را بر جهانیان برگزید ؟! ».(5) پیامبر (ص) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه (ع) است، هرگاه نزد تو آمد، براو از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان: «و بشرها ببیت فی الجنة من قصب لا صخب و لا نصب »، «و او را به خانهای از یك قطعه (زبرجد) در بهشت كه در آن رنج و ناآرامی نیست مژده بده»(6) «اربع نسوة سیدات سادات عالمهن مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد، و افضلهن عالما فاطمة؛ چهار زن سرور زنان جهان خود می باشند كه عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (ص)، و بهترین آنها در جهان فاطمه (ع) است»(7) «حسبك من نساء العالمین مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد (ص) و آسیة بنت مزاحم. درمیان بانوان دو جهان، در فضیلت و كمال كافی است: مریم، خدیجه، فاطمه و آسیه (علیهن السلام)»(8) پیامبر اكرم (ص) در تفسیر (آیه 22 مطففین) «عینا یشرب بها المقربون، همان چشمه بهشتی كه مقربان از آن می نوشند.» فرمود: «المقربون السابقون؛ رسول الله، و علی بن ابیطالب و الائمة، فاطمة و خدیجة»(9) روزی پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: «تو همسری مانند فاطمه (س) داری كه من چنان همسری ندارم، تو مادر زنی مثل خدیجه (س) داری كه من چنین مادرزنی ندارم.»(10) روایت شده است؛ روزی جبرئیل به حضور پیامبر (ص) آمد و جویای خدیجه (ع) شد، پیامبر (ص) او را نیافت، جبرئیل گفت: «وقتی كه او آمد، به او خبر برده كه پروردگارش به او سلام میرساند.»(11) پیامبر اكرم (ص) در چهل شبانه روز اعتزال از خدیجه (ع) توسط عمار یاسر به خدیجه چنین پیام داد: «ان الله عز وجل لیباهی بك كرام ملائكته كل یوم مرارا؛ همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مكرر به فرشتگان بزرگش افتخار میكند»(12) روزی رسول خدا (ص) در مسجد در حضور مردم در شأن حسن و حسین (ع) مطالبی فرمود، از جمله چنین گفت: «ایها الناس الا اخبركم بخیر الناس جدا و جده؛ ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسانها ازجهت جد و جده؟» حاضران عرض كردند: «آری، خبر بده!» فرمود: «الحسن و الحسین، جدهما رسول الله و جدتهما خدیجة بنت خویلد؛ آنها حسن و حسین (ع) هستند كه جدشان رسول خدا محمد (ص) است و جده آنها خدیجه (ع) دختر خویلد میباشد»(13) در آن هنگام كه پیامبر (ص) در بستر رحلت قرار گرفت، حضرت زهرا(س) بسیار پریشان و گریان بود، پیامبر (ص) حضرت زهرا را به وجود پربركت مولاعلی دلداری داد، و در فرازی ضمن یاد از خدیجه (ع) فرمود: «دل خوش دار كه: ان علیا اول من آمن بالله عزوجل و رسوله من هذه الامة، هو و خدیجة امك؛ همانا علی (ع) نخستین شخص از این امت است كه به ذات پاك خدا و رسولش ایمان آورد، او و خدیجه (س) مادر تو اولین افرادی هستند كه به اسلام پیوستند.»(14) پیامبر اكرم بعد از وفات خدیجه كبری (ع) همواره از خاطرات شیرین و ایثار آن بانوی گرامی به نیكی یاد میكرد و هرگاه به یاد او می افتاد، اشك فراق بر دیدگانش جاری میشد از جمله: روزی پیامبر (ص) در نزد چند از نفر از همسران خود بود، ناگاه سخنی از حضرت خدیجه (ع) به میان آمد، پیامبر (ص) آن چنان آشفته و پراحساس شد كه قطره های اشك ازچشمانش سرازیر گشت. عایشه به آن حضرت گفت: «چرا گریه میكنی؟ آیا برای یك پیرزن گندمگون از فرزندان اسد، باید گریه كرد؟» پیامبر در پاسخ به او فرمود: «صدقتنی اذ كذبتم، و آمنت بی اذكفرتم، و ولدت لی اذ عقمتم؛ او هنگامیكه شما مرا تكذیب میكردید، تصدیق كرد و هنگامیكه كافر بودید، او به من ایمان آورد؛ و برای من فرزندانی آورد در حالی كه شما نازا هستید.»(15) نیز روایت شده: روزی پیرزنی نزد رسول اكرم (ص) آمد، آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد، وقتی آن پیرزن رفت، عایشه علت آن همه مهربانی به پیرزن را از پیامبر (ص) پرسید، او در جواب فرمود: «انها كانت تاتینا فی زمن خدیجة، و ان حسن العهد من الایمان؛ این پیرزن در عصر زندگی خدیجه (ع)، به خانه ما میآمد و از كمكها و الطاف سرشار خدیجه (ع) برخوردار بود، همانا نیك نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است.»(16) و مطابق روایت دیگر عایشه گفت: «هرگاه پیامبر (ص) گوسفندی ذبح میكرد، میفرمود: از گوشتش برای دوستان خدیجه (ع) بفرستید، یك روز در این باره با آن حضرت سخن گفتم، فرمود: «انی لاحب حبیبها: من دوست خدیجه (ع) را دوست دارم.»(17) یاد خدیجه در خواستگاری حضرت زهرا در جریان مراسم خواستگاری مولا علی (ع) از حضرت زهرا پس از آن كه ام سلمه به همراه ام ایمن كنیز آزاد شده و برخی دیگر از همسران پیامبر نزد وی رفتند تا او را در جریان درخواست امام علی (ع) برای همسری با فاطمه الزهرا(س) قرار بدهند، در بخشی از گفتار خود به حضرت خدیجه اشاره نمودند و آرزو كردند ای كاش آن مادر یگانه در این مراسم حضور می یافت و می توانست در مراسم ازدواج جگرگوشه اش حاضر باشد. تا سخن به نام خدیجه رسید ناگهان پیامبر اكرم (ص) به صدای بلند شروع به گریستن نمود؛ سپس فرمودند: «خدیجة و این مثل خدیجة صدقتنی حین كذبنی الناس، و وازرتنی علی دین الله و اعانتنی علیه بمالها، ان الله عزوجل امر فی ان ابشر خدیجة ببیت فی الجنة من قصب لا صخب فیه و لا نصب؛ خدیجه! كجاست همانند خدیجه؟ در آن هنگام كه مردم مرا تكذیب میكردند، او مرا تصدیق كرد، و او برای دین خدا با من همكاری و همیاری نمود، و با ثروت خود مرا برای پیشبرد دین كمك كرد، خداوند متعال به من فرمان داده است كه خدیجه (ع) را به داشتن خانه ای از یك گوهر در بهشت كه رنج و ناآرامی در آن نیست مژده بدهم.» خدیجه در احادیث معراج نبی ابوسعید خدری میگوید: رسول خدا (ص) فرمود: وقتی كه در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: «حاجت من این است كه سلام خدا و سلام مرا به خدیجه (ع) برسانی» پیامبر (ص) وقتی كه به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه (ع) ابلاغ كرد، خدیجه گفت: «ان الله هو السلام، و منه السلام، و الیه السلام، و علی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاك خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.»(18) گفتار انبیای الهی، ائمه و اصحاب صدر اسلام ابن سعد مورخ عرب از قول آدم (ع) چنین میگوید: «آدم در بهشت به حوا گفت یكی از مزایایی كه خدا نصیب رسول الله كرد این بود كه جفتی چون خدیجه نصیب او نمود و خدیجه پیوسته برای انجام رسانیدن مشیت خداوند به محمد كمك میكرد در صورتی كه حوا سبب گردید كه من در بهشت بر خلاف اراده خداوند رفتار نمایم.»(19) امام حسین (ع) در روز عاشورا در ضمن خطبه ای كه خود را به دشمن معرفی میكرد، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا میدانید كه جده من خدیجه(ع) دختر خویلد است؟»(20) و نیز خطاب به دشمن فرمود: «آیا می دانید كه من فرزند همسر پیامبر شما خدیجه (ع) هستم؟»(21) امام سجاد (ع) در مجلس شاهانه یزید در دمشق در خطبه معروف خود، این چنین خود را معرفی میكند: «انا بن خدیجة الكبری؛ من پسر خدیجه بانوی بزرگ اسلام هستم.»(22) حضرت زینب (س) در كربلا در روز یازدهم محرم سال 61 هـ. ق هنگامی كه كنار پیكرهای پاره پاره شهیدان آمد، و مطالبی جانسوز گفت، از جمله در آنجا پس از ذكر پیامبر (ص) و علی (ع) از خدیجه یاد كرد و فرمود: «بابی خدیجة الكبری: پدرم به فدای خدیجه بانوی بزرگ باد.»(23) زید بن علی (ع) كه انقلاب و شورش عظیمی بر ضد حكومت طاغوتی هشام بن عبدالملك نمود و سرانجام به شهادت رسید، در سخنی در برابر دشمن، چنین احتجاج میكند: «و نحن احق بالمودة، ابونا رسول الله وجدتنا خدیجة...؛ و ما سزاوارتر به مودت و دوستی هستیم، چرا كه پدر ما رسول خدا (ص) وجده ما خدیجه (ع) است.»(24) عبدالله ابن زبیر با آن كه با خاندان رسالت دشمنی كرد در گفتگویی با ابن عباس، به خدیجه (ع) به عنوان عمه اش افتخار نموده و می گوید: «الست تعلم ان عمتی خدیجة سیدة نساء العالمین؛ آیا نمیدانی كه عمه ام خدیجه (ع) سرور بانوان جهان است؟»(25) «در عصر امامت امام حسن (ع) پس از آنكه معاویه بر اوضاع مسلط شد، به كوفه آمد و چند روز در كوفه ماند، و از مردم برای خود بیعت گرفت، پس از پایان كار بر بالای منبر رفت و خطبه خواند و در آن خطبه آنچه توانست به ساحت مقدس امیرمومنان علی (ع) جسارت كرد و ناسزا گفت، با این كه امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در مجلس حاضر بودند، حسین (ع) برخاست تا پاسخ معاویه را بدهد، امام حسن (ع) دست او راگرفت و نشانید و خود برخاست و فرمود: «ای آنكه علی (ع) را به بدی یاد كردی؟ منم حسن و پدرم علی (ع) است، و تویی معاویه و پدرت ضحر میباشد، مادر من فاطمه علیها سلام الله و مادر تو هند جگرخوار است، جد من رسول خدا (ص) است جد تو حرب است، «و جد تی خدیجة و جدتك فتیله...؛ جده من خدیجه (بانوی بزرگ اسلام) ولی جده تو فتیله (زن زشتكار جاهلیت) است. خداوند لعنت كند از ما آنكس كه نامش پلید و حسب و نسبتش پست و سابقه اش بد، و دارای كفر و نفاق است.»(26) در حدیث موثقی از حضرت زهرا (س) منقول است كه چون خدیجه از دنیا رفت فاطمه علیهاالسلام بر گرد پدر بزرگوار خود میگردید و میگفت: «ای پدر! مادر من كجاست؟ پس جبرئیل نازل شد و گفت: پروردگارت تو را امر میكند كه فاطمه را سلام برسانی و بگویی كه مادر تو در خانه ای است ازنی كه كعب آنها از طلا است و به جای پی، عمودها از یاقوت سرخ میباشد و خانه او در میان خانه آسیه و مریم دختر عمران است؛ چون حضرت رسول (ص) پیغام حق تعالی را به فاطمه (س) رسانید. فاطمه (س) گفت: خدا است سالم از نقصها و از اوست سلامتی ها و به سوی او برمی گردد تحیتها»(27) خدیجه (ع) در ادعیه، زیارتنامه ها، و واژگان مقدس كتاب مقدس تورات حضرت خدیجه (س) را به نهر آبی تشبیه نموده است كه آب آن، آب حیات است، و در دوطرف كنار آن آب، درخت حیات وجود دارد، آن درخت دارای دوازده نوع میوه است، و برگهای آن درخت، موجب شفای امتها است.(28) در یكی از زیارتنامه های رسول خدا (ص) چنین آمده است: «السلام علی ازواجك الطاهرات الخیرات، امهات المومنین، خصوصا الصدیقة الطاهرة، الزكیة الراضیه المرضیة، خدیجة الكبری ام المومنین؛ سلام بر همسران پاك و نیك تو، مادران مومنان به خصوص سلام بر بانوی راستین و پاك و پاكیزه، خشنود و پسندیده، خدیجه بانوی بزرگ، مادر مومنان.»(29) در یكی از زیارتنامه های دیگر از خدیجه (ع) چنین تعبیر شده: «السلام علی خدیجة سیدة نساء العالمین؛ سلام بر خدیجه (ع) سرور زنان جهانیان.»(30) حضرت خدیجه (ع) ارتباط عمیق و بسیار بالایی با درگاه خداوند داشت، از این رو دارای قوت قلب محكم واستوار بود. آن بانوی بزرگوار اسلام برای خود دارای حرز (كلمات پرمحتوای پناهندگی به خدا) بود و در پرتو آن همواره رابطه خود را با خدا برقرار می ساخت. سیدبن طاووس در كتاب مهج الدعوات دو حرز را نقل كرده كه این چنین است: 1ـ «بسم الله الرحمن الرحیم، یا حی یا قیوم، برحمتك استغیث فاغثنی ، ولا تهلكن الی نفسی طرفة عین ابدا، و اصلح لیشائب كله؛ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر! ای خدای زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم، به من پناه بده، و مرا هرگز به اندازه یك چشم برهم زدن به خودم وانگذار، همه حال و زندگی مرا سامان بخش.» 2ـ «بسم الله الرحمن الرحیم، یا الله یا حافظ یا حفیظ یا رقیب؛ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر! ای خدا، ای نگهبان، ای نگهدارنده و ای مراقب و پاسدار.» خدیجه در كلام اندیشمندان و بزرگان معاصر دانشمند عرب (سنیه قراعد): تاریخ در مقابل عظمت ام المومنین خدیجه(ع) سر فرود می آورد، و در برابرش متواضعانه دست بسته می ایستد، نمی داند نام این بانو را در كدام شناسنامه بزرگان ثبت نماید.»(39) سلیمان كتانی، نویسنده عرب: خدیجه ثروتش را به محمد بخشید. ولی این احساس را نداشت كه می بخشد، بلكه این احساس را داشت كه از او هدایت را كه بر همه گنجهای سراسر جهان برتری دارد، كسب می نماید، او احساس میكرد محبت و دوستی را به حضرت محمد (ص) اهدا می كند، ولی در عوض همه ابعاد سعادت را از او كسب می كند.»(32) عالم بزرگ شیخ حرعاملی: شیخ حرعاملی صاحب كتاب وسایل الشیعه شعری در وصف او سروده است: زوجتة خدیجه و فضلها ابان عند قولها و فعلها بنت خویلد الفتی المكرم الماجد الموید المعظم لها من الجنة بیت من قصب لاصخب فیه ولالها نصب و هذه مورة لفظ الخبر عن النبی المصطفی المطهر «همسر پیامبر خدیجه كه فضل و برتری او از گفتار و رفتارش آشكار است، دختر خویلد آن جوانمرد بزرگوار، و ارجمند تایید شده و بلند مقام برای خدیجه و در بهشت خانه ای از یك قطعه گوهر بلورین آماده شده است كه در ناآرامی و رنج نیست. این موضوع عین سخن پیامبر برگزیده پاك خدا است كه خدیجه در بهشت دارای چنین خانه ای میباشد». بنت الشاملی نویسنده عرب: آیا دیگری غیر از خدیجه را می شناسید كه با عشقی آتشین، و مهر و ایمانی استوار بی آن كه اندك تردیدی به دل راه دهد یا ذره ای از باورش به بزرگداشت همیشگی خدا و پیغمبر بكاهد، دعوت دین را از غار حرا پذیرا شود».(33) پی نوشت ها : 1ـ خدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، صفحه 186، اشتهاردی، محمد مهدی 2ـ صحیح بخاری، ج 4، ص 164. 3ـ الاستیعاب، ج 2، ص 720. 4ـ بحارالانوار، ج 13، ص 162، ج 16، ص 2. 5ـ خدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار، ص 187، نقل از بحار ج 37، ص 63. 6ـ اسد الغابه، ج 5، ص 438. 7ـ ذخائر العقبی، ص 44. 8ـ كشف الغمه، ج 2، ص 71. 9ـ جمع البیان، ج 10، ص 320. 10ـ بحار، ج 40، ص 68 به نقل از خدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار ص 190. 11ـ همان، ج 16، ص 8. 12ـ كشف الغمه، ج 2، ص 72. 13ـ بحار، ج 43، ص 302، به نقل از خدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، ص 198. 14ـ بحار، ج 22، ص 502. 15ـ همان، ج 16، ص 8. 16ـ خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، ص 207. 17ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 206. 18ـ كشف الغمه، ج 2، ص 133. 19ـ محمد پیغمبری كه از او باید شناخت، كنستان ویرژیل گئورگیو، ترجمه ذبیح الله منصوری، ص 50. 20ـ بحار، ج 44، ص 318. 21ـ همان، ج 45، ص 6. 22ـ همان، ج 44، ص 174. 23ـ همان، ج 45، ص 59. 24ـ خدیجه، اسطوره ایثار و مقاومت، ص 200. 25ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 9، ص 325. 26ـ خدیجه (ع) اسطوره مقاومت و ایثار، ص 201. 27ـ حیوة القلوب، علامه محمد باقر مجلسی، ج 3، ص 218. 28ـ كتاب مقدس، عهد جدید، مكاشفه یوحنا، باب 22. 29ـ بحار ج 100، ص 189. 30ـ همان، ج 102، ص 272. 31ـ نساء محمد (ص)، ص 38. 32ـ خدیجه (س)، علی محمد دخیل، ص 32. 33ـ حیاة الائمه، هاشم معروف الحسنی، ص 67. پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید. |
|||
|
۱۸ دي ۱۳۸۹, ۰۳:۴۱ عصر
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: فضیلت حضرت خدیجه در گفتار بزرگان و اندیشمندان
خديجه (ع) دختر خويلد است كه تمام سرمايه خويش را وقف اسلام نمود. از اولين زنان مي باشد كه به پيامبر اسلام آورد .
|
|||
|
۹ مرداد ۱۳۹۱, ۰۱:۴۲ صبح
ارسال: #3
|
|||
|
|||
حضرت خديجه (س) كه بود؟
خديجه در سختترين دوران زندگي پيامبر وفات كرد؛ ولي هرگز از زندگي پيامبر خارج نشد و براي او يادگاري گرانبها و گرانقدر بجا گذارد. آن يادگار، صديقه طاهره، فاطمه زهرا (س) سرور زنان جهان بود.
هم ماه مبارك رمضان يادآور وداع بانوي بزرگوار جهان اسلام با همسر مهربان خويش پيامبر مكرم اسلام است، بانويي كه به راستي همراه غم و شادي همسر گرامي خود بود و همراه با هم زندگي مطلوبي از حيات يك زوج را به نمايش گذاشتند. حضرت خديجه(س) دختر خويلد از نظر كمال، جمال، شخصيت و بزرگواري، سرور زنان زمان خود بود، از تباري كه در ميان خويشان خود به بلندي روح و همت عالي شناخته شده و داراي شخصيتي والا، فكري ثابت و ديدگاهي صحيح بود. او با اين همه ثروتهاي معنوي و ادبي، ثروتمند هم بود و در پي كسي بود تا ثروتش را به او بسپارد به اين شرط كه امين و با صداقت باشد و با آنها تجارت كند. در تلاش بود تا گمشده خود را از ميان جوانان يا بزرگان قريش پيدا كند و چون زن بود، نميتوانست مراقبت و نظارت دقيق بر كارهاي آن فرد داشته باشد؛ از اين رو نياز داشت كسي را پيدا كند كه مورد اطمينان باشد و با اطمينان خاطر اموالش را به او بسپارد. محمد(ص) فرزند عبدالله نيز به نوبه خود، در پي كسي بود تا اموالي در اختيارش بگذارند تا با آن تجارت كند. او گرچه جوان شماره يك قريش و مورد توجه همه بود، ولي از آنچه كه ديگران به آن نياز داشتند بينياز نبود و مثل ديگران ميشنيد كه خديجه دختر خويلد، در پي كسي است كه ثروتش را به او بسپارد تا تجارت كند؛ بنابراين جلو افتاد و براي انجام اين كار اعلام آمادگي كرد. خديجه پيشنهاد او را با اطمينان خاطر پذيرفت، چون او را ميشناخت و چيزهاي زيادي از او ميدانست و در مكه كسي نبود كه محمد(ص) امين و صادق را نشناسد. پيامبر(ص) براي خديجه سود فراوان و پاكي را ميآورد و خديجه از غلامش ميسره كه همسفر با محمد(ص) بود سوال ميكرد كه آنچه از او ديده را برايش توضيح دهد. او مطمئن است كه غلامش از محمد(ص) به شگفت آمده و غلامش به طور پيوسته اوصاف و شخصيت محمد(ص) را برميشمرد و رفتار و كردار او را توصيف ميكرد و خديجه هم با تمام فكر و قلبش به او گوش ميداد و با تمام وجود از او ميخواست كه زيادتر بگويد. هيچ يك از گفتار او را منكر نميشد و هيچ خبري را بعيد نميشمرد؛ چون او ميدانست كه محمد(ص)بن عبدالله با مردان ديگر تفاوت دارد. از او چيزهايي شنيد كه مطمئن شد كه او در آينده مقامي آسماني خواهد داشت و خديجه در اين زمان زني بود كه اواخر 40 سالگي را طي ميكرد. او يك بار با فردي ازدواج كرده بود و شوهرش در اوايل جواني خديجه از دنيا رفته بود. خديجه تحت تاثير شخصيت محمد(ص) قرار ميگيرد و روح بلند و كامل او بر افكار و آرزوهاي خديجه مستولي ميشود، از صميم قلب علاقهمند ميشود كه براي محمد(ص) يك همسر به تمام معنا، كامل، وفادار و با صداقت باشد. آري، خديجه با آن همه مال، ثروت، جمال، عزت و عظمت كسي را خدمت محمد(ص) امين و راستگو ميفرستد و از روي علاقه شخصي و فاني شدن در روح و جان او خواهان ازدواج با او ميگردد. پيامبر در آن زمان جواني 25 ساله و داراي شخصيتي قوي، مرتبهاي بلند، منزلتي متعالي و در حد اعلاي عزت، جمال و بزرگواري بود كه به آساني براي او امكان داشت از هر دختري از دختران با شخصيت و زيباي قريش خواستگاري كند. پيامبر مرد شماره يك جوانان قريش و پيشتاز آنان در همه زمينهها بود؛ ولي علاقه دروني و پنهاني و دور از عواطف شهواني و خواستههاي مادي و والاتر از بهرهجويي جسمي و اهداف كم ارزش كه ديگران به آن سو كشيده ميشود او را به طرف خديجه ميكشيد. بانويي كه 15 سال از او بزرگتر بود، ازدواج در ديدگاه پيامبر قبل از اينكه يك نوع پيوند جسمي باشد، ارتباط دو روح و اتحاد دو قلب به همديگر است و چه كسي از خديجه شايستهتر بود كه در والاترين جايگاه قلب محمد(ص) و زندگي او قرار ميگيرد؛ نه در زندگي او فقط به عنوان اينكه محمد(ص) پسر عبدالله است، بلكه به عنوان مردي كه رسول خدا و خاتم پيامبران خدا نيز خواهد بود. خديجه همان خانم پاكيزهاي است كه پيامبر با وجود او احساس مي كرد كه نيرويي پنهاني پشتيبان اوست و وجودش با او محكم است، گويي ميدانست در آينده همراه او خواهد ايستاد، زيرا غير او كسي نخواهد بود و هنگامي كه هيچ كس او را تاييد نميكند، او تصديقش ميكند. سالها پشت سر هم ميآمد و حوادث پي در پي رخ ميداد و محمدبن عبدالله(ص) و خديجه با هم راه زندگيشان را ميگذراندند. در حالي كه آسمان دوستي و محبت، اخلاص و وفاداري بر سر آنها سايه افكنده بود. پيامبر(ص) خيلي از اوقات براي ساعتهاي طولاني در غار حرا معتكف ميشد و با تمام وجود از دنيا كناره ميگرفت و در ملكوت آسمانها سير و سياحت ميكرد؛ تا حدي كه خديجه خيال ميكرد شوهرش دير كرده و سر وقت مشخص نيامده. خود حركت ميكرد و به جاهايي كه ميدانست هميشه به آنجا ميرود، ميرفت، مخصوصا غار حرا كه جاي خلوت خوبي به شمار ميرفت. خديجه خودش براي او آب و غذا ميبرد تا از سلامتي او هم مطمئن شود. خديجه، پيامبر (ص) را براي اين اعتكاف تشويق ميكرد؛ چرا كه مطمئن بود شوهر گرانقدرش در پي اين خلوتها رسالت مقدسي به دوش خواهد گرفت. از اين رو خديجه هيچگاه از غيبت پيامبر رنجيده و خسته نميشد و واقعيت را درك ميكرد. پيامبر(ص) هر جا كه ميرفت او هم ميرفت و با او در غار معتكف بود و همراه او در بيابانها و صحراها به سر ميبرد. اگر جسم خديجه همراه او نبود، ولي روح و فكرش هرگز از او جدا نميشد. خديجه حركات و سكنات او را زير چشم مهربان و بيدارش داشت و نسبت به پيامبر مهربان و دوست بود. يكي از روزها محمدمصطفي(ص) بعد از اينكه ساعتهاي طولاني را در غار حرا گذارنده بود به خانه آمد. خديجه سكوت كرد تا از او با خوشحالي استقبال كند. براي خديجه باور كردني نبود كه اين طور رنگ پيامبر پريده باشد و ضعف و سستي بر او غالب گردد. رنگ پيامبر پريده و عرق كرده بود و ميلرزيد. از خديجه خواست كه او را با لحافي بپوشاند. خديجه نيز او را پوشاند و اصرار داشت آنچه را كه مورد شبهه و ابهام است بفهمد. زيرا ضعف براي محمد(ص) سابقه نداشت و تا آن هنگام اتفاق نيفتاده بود كه اضطراب اينطور بر او مسلط شود. او ميدانست كه شوهر دوست داشتنياش احساس ضعف نميكند و به هيچ دليل هر چه سخت و كاري هم باشد از پا در نميآيد، از اينرو با اصرار سوال ميكرد و پيامبر از پاسخ طفره ميرفت، ولي خديجه همسر و رفيق با صداقت ميخواست تا حال او را درك كند تا اينكه از حركت با او در هر ميدان و به سوي هر هدف از جايگاه طبيعي خود عقب نماند سرانجام پيامبر خدا آنچه را كه شنيده و احساس كرده بود براي او بيان كرد و داستان روح را براي او نقل كرد كه در غار حرا ناگهاني بر او نازل شد و گفت: «بخوان» و پيامبر پاسخ داده بود: «من نميتوانم بخوانم.» تا سه بار به او گفت: «اقرا باسم ربك الذي خلق. خلق الانسان من علق. اقرا و ربك الاكرم. الذي علم بالقلم. علم الانسان مالم يعلم» "بخوان به نام پروردگارت كه آفريننده عالم است. آن خدايي كه انسان را از خون بسته آفريد. بخوان به نام پروردگارت كه گراميترين است. آن آفريدگاري كه نوشتن با قلم را آموخت و به انسان آنچه را كه نميدانست تعليم داد." خديجه در حالي كه در نخستين حال نشاط روحي و شادي بود از پيامبر (ص) سوال كرد: «آيا از او پرسيدي كه تو كيستي، اسمش را سوال نكردي؟» پيامبر اكرم (ص) پاسخ داد: "شنيدم كه ميگفت: من جبرئيل هستم آمدهام تا رسالت پروردگارت را به تو برسانم ...» گويا ميخواست خديجه احساس او را درك كند و در انديشهها همراهياش كند. سپس فرمود: «من بر خودم ميترسيدم» خديجه با شور و شتاب پاسخ داد: «نه، به خدا هرگز، خدا هرگز تو را خوار نميكند. تو صله رحم ميكني، زحمت ديگران را بر دوش ميكشي و توليد ميكني و مهماننواز هستي و در مشكلات مردم ياور آناني و راستگو و امين مردمي. خديجه با اين كلمات حكيمانه و فصيح كه حالت تشويق و تصديق داشت، به شوهرش پاسخ داد و همه آن كلمات، نشانگر صداقت او به محمد(ص) فرزند عبدالله بود. سپس وحي بر او نازل شد تا به او دستور دهد كه انذار و ابلاغ كند و ديگران را به رسالت آسماني دعوت كند. رسول خدا (ص) دست به كار شد تا انذار كند و خديجه هم شروع كرد و با تمام نيرو و امكانات مادي، معنوي و عاطفي خود با پيامبر همراه شد و همه را در اختيار او گذاشت. پيامبر را در حركتش در همه زمينهها همراهي ميكرد. هنگامي كه پيامبر (ص) براي نخستين بار براي نماز به سوي مسجد حركت كرد، پسرعمويش علي بنابيطالب (ع) هم با او حركت كرد، خديجه نيز در نماز نفر سوم بود. ترس موجب عقبنشيني او نشد و شك و ترديدي در حركتش ايجاد نگشت؛ زيرا ديگران او را نميشناختند در حالي كه خديجه محمد(ص) را ميشناخت و به او اطمينان كامل داشت. و اين يكي از ابعاد معجزه پيامبر (ص) بود، زيرا اكثر مردان فوقالعاده تاريخ، با دو چيز تلخ روبرو بودند: يكي رفتار همسرانشان و ديگري ايمان نداشتن زنانشان به شخصيت آنها. زيرا انسان معمولي هر چه فوقالعاده و يگانه باشد، خالي از عيب و نقص و ضعف نيست. و اگر بتواند عيب و نقص را از هر كسي مخفي كند آن را از همسرش ـ كه نزديكترين فرد به اوست ـ نميتواند مخفي نگه دارد. ولي قضيه در مورد رسول خدا و خديجه درست به عكس است. چون پيامبر خدا (ص) بالاتر و والاتر از همه مردان بود، هر چند فوقالعاده و بينظير باشند، از اين رو هر چه شخصي به او نزديكتر بود، به او علاقه و عشق ميورزيد، عقيدهاش بيشتر ميشد و ايمانش به رسالت و دعوت پيامبر راسختر و محكمتر ميگشت. آري محمد(ص) به عنوان مرد شماره يك و انسان شماره يك مبعوث شد تا پيامبر شماره يك باشد و سپس خديجه يار و ياور او شد، چقدر آن دو مورد آزمايش قرار گرفتند و كافران چقدر بر آنها سخت گرفتند و زندگي آنها با خطر تهديد شد. بارها اتفاق افتاد كه پيامبر(ص) نزد خديجه آمد در حالي كه توسط دشمنان زخمي شده و ضربه ديده بود؛ ولي اين اوضاع و احوال براي خديجه چيزي جز پايداري، قوت، مصممتر شدن و استواري به همراه نداشت. نور اسلام تا اعماق فكر و روح خديجه نفوذ كرد و با آن نور هدايت و درخشندگي يافت. از خصوصيات اسلام به عنوان يك عقيده انقلابي و هماهنگ با عقل و فطرت و نافذ در وجود انسان اين است كه وقتي در هر قلبي استقرار پيدا كرد، در مقابل او درهايي از ايثار و فداكاري ميگشايد. زن مسلمان به ميدان جهاد ميرفت تا برادران و فرزندان خود را براي ورود به ميدان جنگ تحريك و ترغيب كند. او با آنها بود و مداوايشان ميكرد، به تشنگان آب ميداد و از آسيبديدگان پرستاري ميكرد، و از دست دادن فرزندان و برادران و عموها ثمري جز علاقه بيشتر به اسلام و فدا شدن در راه آن برايش نداشت. زن مسلمان گاهي خبر مرگ عزيزان و دوستانش را ميشنيد؛ ولي همان وقت نگران سلامتي پيامبر بود؛ بنابراين شگفت نيست كه خديجه همسر پيامبر (ص) نخستين ايمان آورنده و قويترين بازوي او باشد. واقعيت اين است كه من وقتي به سيره زنان اسلام مينگرم و فداكاري و همراهي و مواضع آنان را ميخوانم، اين سوال برايم پيش ميآيد آيا ما هم واقعا زن مسلمان هستيم؟ اين همان اسلام است كه بعد از انتشار از غار حرا و خانه خديجه قلب او را نوراني كرد. از اين رو خديجه شايسته اين خيزش سريع اسلامي بود. او بود كه محمد(ص) را از زمانهاي خيلي زود، و بعد از اينكه فهميد او صاحب رسالت مقدسي است، براي خودش برگزيد؛ به همين خاطر وقتي خبر نزول وحي را بر شوهرش در غار حرا شنيد، ناگهاني و بعيد ندانست و با شنيدن چند كلمه از شوهرش قانع شد و به سرعت او را تصديق و تاييد كرده، از او پشتيباني كرد. خديجه از نظر انديشه، دورانديشي، عمق فكري، احساس، صداقت و سخاوت نيرومندترين زن بود. خديجه؛ امالمومنين، همراه با حيات رسالت محمد(ص) زنده بود و تمام زحمتها و مشكلات را در راه آن كوچك شمرد و تمام اموال خود را در اين راه صرف كرد؛ تا جايي كه آن زن ثروتمند و بينياز، فقيري تهيدست شد. زيرا به واسطه دعوتش پشتوانه مالياش را تمام كرد و چيز اندكي هم باقي نماند. هنگامي كه پيامبر (ص) گرسنه ميشد، خديجه هم از گرسنگي به خود ميپيچيد و با سيري پيامبر او هم سير ميشد. اين مساله تفاوت ميان خديجه و ساير زنان پيامبر (ص) را روشن ميكند. همان تفاوتي كه رسول خدا را وا ميداشت تا آخرين روز زندگي شريفش نسبت به او اظهار علاقه كند. زيرا خديجه در آن روز غربت و تنهايي اسلام ثروتي را كه داشت براي اسلام داد و در آن روزي كه هيچ زن نمازگزاري با پيامبر(ص) نبود خديجه با او نماز خواند. در حالي كه ساير زنان پيامبر(ص) بعد از گسترش اسلام در همه جا با پيامبر (ص) مجادله ميكردند و از او نفقه بيشتر و زندگي وسيعتر ميخواستند و نصيحتهاي پيامبر (ص) آنها را از خواسته خود منصرف نميكرد تا جايي كه در روايت آمده، روزي ابوبكر بر پيامبر عظيمالشان اسلام (ص) وارد شد و زنان پيامبر هم خدمت او بودند. ديد پيامبر (ص) اندوهناك است، قضيه را فهميد. بلند شد و به سوي دخترش حمله كرد تا گردنش را بزند؛ چون او پيامبر (ص) را آزرده بود و به خاطر خواستههاي مادي خود به روش دعوت پيامبر (ص) اعتراض كرده بود؛ تا اينكه آيه نازل شد و زنان پيامبر را مخير ساخت كه يا لذتهاي زندگي دنيوي را انتخاب كنند، يا پيامبر (ص) را، و آنها بعد از بسته شدن راهها همراهي پيامبر عظيمالشان را انتخاب كردند و خديجه ـ كه درود خدا بر او باد ـ در حد تواني كه داشت از هيچ كوششي در كمك براي تبليغ و دعوت به اسلام دريغ نكرد؛ مثلا وقتي قريش بنيهاشم را در منطقهاي كه شعب يا شعب ابوطالب خوانده ميشد، در محاصره قرار دادند و از رساندن آب و نان و توشه به آنها ممانعت كردند، اگر اموال خديجه نبود مرگ در اثر گرسنگي همه بنيهاشم را تهديد ميكرد. خديجه (س) كساني را براي خريد غذا به صورت پنهان و با گرانترين قيمت ميفرستاد و از فرزندان، برادران و خواهرانش براي اين كار كمك ميگرفت و به اين ترتيب غذا براي محاصره شدگان بنيهاشم تامين شد. به همين جهت و جهات ديگري كه در موضعگيريهاي درخشانش در تاريخ اسلام، خديجه جايگاه والايي در زندگي پيامبر يافت. خديجه (س) در سال سيزدهم بعثت وفات كرد و رسول خدا (ص) به شدت براي غمگين شد در همان سال عمويش ابوطالب نيز وفات كرد از اين رو آن سال، سال حزن و اندوه ناميده شد. به خاطر اينكه رسول خدا براي از دست دادن خديجه و عمويش ابوطالب اندوهناك شد. آري، خديجه در سختترين دوران زندگي پيامبر وفات كرد؛ ولي هرگز از زندگي پيامبر خارج نشد و براي او يادگاري گرانبها و گرانقدر بجا گذارد. آن يادگار، صديقه طاهره، فاطمه زهرا (س) سرور زنان جهان بود. حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
۲۷ تير ۱۳۹۲, ۱۱:۲۱ صبح
ارسال: #4
|
|||
|
|||
RE: حضرت خديجه (س) كه بود؟
ویژگیهای رفتاری حضرت خدیجه (س) نسبت به پیامبر (ص)
دهم رمضان (سال ده بعثت) نقطه پایان بر 25 سال همراهی خدیجه، بانوی آسمانی با رسول خدا صلی الله علیه و آله بود; بانویی مبارکه، (1) طاهره، راضیه، مرضیه، زکیه، صدیقه، کبری، (2) شامخه، (3) فاضله، کامله (4) و عفیفه (5) که 55 سال قبل از بعثت چشم به جهان گشوده و از سال 15 قبل از بعثت (دهم ربیعالاول) در کنار برگزیده الهی قرار گرفته بود و سرانجام بعد از قریب 25 سال همراهی و همگامی، در 65 سالگی چشم از جهان فرو بست و رسول الهی را در فراقی جانسوز تنها گذاشت. این واقعه دردناک که به فاصله اندکی از وفات ابوطالب علیه السلام روی داد، چنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را متاثر کرد که آن سال را «عام الحزن» نامید. به نقل علامه مجلسی بعد از این واقعه خانه نشین شده و کمتر از خانه بیرون میرفت. (6) مروری بر نحوه خاکسپاری خدیجه علیها السلام و یادکرد دایمی پیامبر از وی، میزان این حزن و اندوه را به خوبی نشان میدهد: وقتی خدیجه وفات یافت، پیامبر به شدت گریه کرد و زمانی که قبر آن بانوی بزرگوار حاضر شد، پیامبر همانگونه که اشک از چشمانش ریزان بود، وارد قبر شد و خوابید و افزونتر از قبل گریست، (7) او را دعا کرد و برخاست و با دستخویش همسرش را در قبر گذاشت. (8) پیامبر در سالگرد وفاتش نیز گریه کرد (9) و به زنانش فرمود: گمان نکنید مقامتان از او بالاتر است. زمانی که کافر بودید، ایمان آورد و مادر فرزندانم است.» (10) حتی سالها بعد که میخواستند خبر خواستگاری علی علیه السلام از فاطمه علیها السلام را به پیامبر بدهند و یادی از خدیجه شد، چشمانش پر از اشک شد و زمانی که ام سلمه از علت گریه اش پرسید، فرمود: «خدیجه و این مثل خدیجة صدقتنی حین یکذبنی الناس و ایدتنی علی دین الله و اعانتنی علیه بمالها ان الله عز و جل امرنی ان ابشر خدیجة ببیت فی الجنة من قصر الزمرد لا صعب فیه و لا نصب; (11) خدیجه و کجاست مثل خدیجه؟ زمانی که مردم تکذیبم کردند، مرا تصدیق کرد. بر دین خدا یاری ام کرد و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به قصری زمردین در بهشت که سختی و محنتی در آن نیست، بشارت دهم.» این همه تجلیل و بزرگداشت از مقام خدیجه علیها السلام ما را بر آن میدارد که اندکی پیرامون شخصیت خدیجه علیها السلام سخن بگوییم و شاخصه هایی که خدیجه علیها السلام را به چنین مرتبه ای رسانده است برشماریم. در این مقاله پیرامون ویژگیهای رفتاری خدیجه علیها السلام نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله سخن خواهیم گفت. 1-نگرش ارزشی اولین ویژگی حضرت خدیجه علیها السلام نسبت به پیامبر، درک ارزشهای واقعی او در برابر فریبندگیهای ظاهری و دنیوی بود. او معنای کمالات انسانی را به خوبی شناخت و چون توانست آن را تنها در وجود پیامبر اکرم بیابد، حاضر شد تمام شخصیت و دارایی خود را برای درک آن فدا کند. او در این راه هم از مال خود گذشت، هم از موقعیت اجتماعی اش. خدیجه برای درک این کمال واقعی، قالبهای جاهلی را شکست و بهایی سنگین از جمله قطع رابطه زنان، حتی تا زمان تولد حضرت فاطمه علیها السلام را به جان خرید. خدیجه علیها السلام این نوع نگرش خود را هنگام ابراز تمایل به ازدواج، این گونه با پیامبر مطرح کرد: «یابن عم انی رغبت فیک لقرابتک و سعلتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک; (12) ای پسر عمو، من به خاطر خویشاوندی، شرافت تو در بین مردم، امانتداری، خوشخلقی و راستگوی ات به تو تمایل پیدا کردم.» این نوع نگرش و رفتار، در جامعه ای که عموم توده ها براساس ظواهر و زرق و برقهای دنیوی روابط خود را پایه ریزی میکنند، نمیتوانست بدون پیآمدهای تلخ و ناگوار باشد، لذا به فاصله ای اندک از پخش خبر ازدواج وی با امین قریش، گروهی از زنان به عیب جویی از وی روی آوردند و در محافل خود او را سرزنش کردند. آنان میگفتند: «او با این همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب که جوانی فقیر است ازدواج کرد. چه ننگ بزرگی!» خدیجه علیها السلام در مقابل این جهالت ها ساکت ننشست و آنها را به صرف نهار دعوت کرد و بعد از پایان مراسم گفت: «ای زنان! شنیده ام شوهران شما (و خودتان) در مورد ازدواج من با محمد صلی الله علیه و آله خرده گرفته اید و عیبجویی میکنید، من از خود شما میپرسم آیا در میان شما، شخصیتی مثل محمد وجود دارد؟ آیا در گستره مکه و اطراف آن شخصیتی در فضائل و اخلاق نیک، مانند او سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگیها با او ازدواج کردم و چیزهایی از او دیده ام که بسیار عالی است. پس شایسته نیست شما این گونه سخن بگویید و نسبتهای ناروا به دیگران دهید.» زنان قریش بعد از این سخنان خدیجه، همگی سکوت اختیار کردند و به تدریج پراکنده شدند. (13) این شیوه استدلال خدیجه هر چند عمق ارزشگرایی در انتخابها را نشان میداد، برای جامعه جاهل و متعصب آن روز قابل درک نمینمود، لذا زنان لجوج قریش به حالت قهر با او رفتار میکردند. آنها دیگر به خدیجه سلام نمیکردند و نزد او نمیرفتند حتی تا سال پنجم بعثت که حضرت زهرا علیها السلام متولد شد، نیز این شیوه رفتاری همچنان پا برجا بود. لذا حتی هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشته و پیام فرستادند که: «تو با ما مخالفت و با یتیم ابوطالب ازدواج کردی، ما هرگز نزد تو نمیآییم و در هیچ کاری کمک نمیکنیم!!» این حجم از کینهورزیها دل خدیجه را آزرد تا آن جا که خداوند چهار بانوی پاکیزه (ساره، آسیه، مریم، صفورا دختر شعیب پیامبر) را به یاری او فرستاد و به اینسان خدیجه پاداش عشق و علاقه به کمالات انسانی را دریافت کرد و فرزندش فاطمه زهرا علیها السلام را نیز به دنیا آورد. (14) 2-احترام به شخصیت پیامبر خدیجه به رغم اموال فراوان و موقعیت اجتماعی ویژهای که داشت، در برخورد با رسول اکرم همواره حرمت او را پاس میداشت و کوچکترین رفتاری که نشانی از اظهار برتری دهد از خود بروز نمیداد. جلوهای عالی از این رفتار را میتوان در ماجرای عروسی آن دو سراغ گرفت. آن گاه که مراسم عقد و جشن پایان یافته بود و پیامبر میخواست به خانه عمویش ابوطالب برگردد، ملکه بطحا و بانوی قریش که اینک همسر او شده بود، این گونه او را مخاطب قرار میدهد: «الی بیتک فبیتی بیتک و انا جاریتک; (15) به خانه خودتان وارد شوید، خانه من خانه شماست و من کنیز شما هستم.» و البته این همه احترام و پاسداشت به خاطر عقیده و ایمان او به توحید بود و بس. (16) 3-تلاش برای جلب رضایت خدیجه علیها السلام تمام توان خود را به کار میبرد تا امور منزل را مطابق میل پیامبر اداره کند. از جمله چون به میزان علاقه پیامبر به عبادت آگاه بود، چنان رفتار میکرد که پیامبر به راحتی به عبادت و راز و نیازش مشغول باشد و حضور خدیجه را مانعی برای عباداتش نداند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قبل از بعثت، در هر ماه چند بار و نیز همه ساله ماه رمضان را در غار حرا به تفکر و عبادت خداوند میگذراند (17) و این عمل بعد از ازدواج نیز ادامه داشت. لذا امام هادی علیه السلام میفرمود: «پیامبر اسلام پس از سفر تجاری شام، درآمدش را بین فقرا تقسیم کرد و هر روز بامداد به فراز کوه حرا میرفت و به تماشای شگفتیهای خلقت مشغول میشد و تحت تاثیر عظمت خدا قرار میگرفت و خدا را آن گونه که شایسته بود عبادت میکرد.» (18) خدیجه علیها السلام با درک چنین روحیاتی از پیامبر، هرگز برای او مزاحمتی ایجاد نمیکرد و همیشه با همدلی و همراهی او را بدرقه میکرد، غذایش را به وسیله حضرت علی علیه السلام به بالای کوه میفرستاد و گاه خود نیز با حضرت همراه میشد. علامه مجلسی به نقل از صحاح اهل سنت مینویسد: «در آن ماه رمضان که پیامبر در کوه حرا به سر میبرد و وحی و بعثت آغاز میشد، حضرت علی و خدیجه و یکی از غلامان در حضورش بودند.» (19) برای نمونه تنها یکی از این عبادتهای پیامبر 40 روز به درازا کشید که خدیجه علیها السلام تمام این مدت را به تنهایی گذراند. چنین عبادتهای طولانی به طور طبیعی میتوانست موجب ناراحتی، دلشورهها و نگرانیهای مختلفی برای خدیجه شود، اما او نه تنها اعتراض نمیکرد بلکه با رسول خدا همراهی نیز مینمود، لذا پیامبر صلی الله علیه و آله که خود متوجه نگرانیهای خدیجه بود، عمار یاسر را نزد خدیجه فرستاد و پیام داد که: «ای خدیجه! گمان نکن کناره گیری من به خاطر بی اعتنایی به تو است، بلکه پروردگارم چنین فرمود تا امر خود را اجرا کند. جز خیر و سعادت فکر دیگری نکن. خداوند هر روز، چند بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات میکند. پس وقتی شب شد، در را ببند و در بستر خود استراحت کن.» (20) همراهی و همدلی خدیجه و تلاش او برای کسب رضایت رسول اکرم به حدی بود که وقتی هنگام وفات در ضمن وصیتهایش به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: «من در حق شما کوتاهی کردم، مرا عفو کن»، پیامبر فرمود: «هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاش خود را به کار بردی و در خانه من بسیار خسته شدی.» (21) 4-تصدیق و تایید پیامبر روایات بسیاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که گویای اهمیت رویکرد خدیجه به پیامبر در آن فضای جاهلی و غربت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است. وقتی که حتی بسیاری از بستگان رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز پیامبر را تنها گذاشتند و حتی کمر همت به نابودی او بستند، خدیجه به محمد صلی الله علیه و آله روی آورد و با او پیمانی جاودانی بست و تا لحظه آخر زندگی بر عهد و پیمانش استوار ماند. پیامبر نیز با درک چنین فضیلتی از خدیجه بود که همواره تاکید میکرد «این مثل خدیجة» از جمله زمانی که هاله، خواهر خدیجه برای زیارت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه آمد، پیامبر با دیدن او به یاد خدیجه افتاد و از شدت تاثر به خود لرزید. بعد از رفتن او، عایشه پرسید: چه قدر از پیر زن قریش که سالخوردگی صورتش را چروکین و سرخ کرده بود یاد میکنی با این که امروز روزگار او را نابود کرده و خداوند همسری بهتر به شما بخشیده است!؟ پیامبر فرمود: «هرگز، به خدا سوگند! بهتر از خدیجه هیچ گاه نصیبم نشد، او هنگامی به من ایمان آورد که مردم مرا تکذیب میکردند و ... .» (22) عبدالله بن مسعود نمونه ای از مشاهدات خود پیرامون ایمان خدیجه را آن زمان که هیچ کسی به پیامبر ایمان نیاورده بود، اینگونه بیان میکند: «نخستین چیزی که از اسلام دانستم این بود که با عموهایم و تعدادی از اعضای قبیله، وارد مکه شدیم. چون میخواستیم مقداری عطر بخریم ما را به عباس بن عبدالمطلب راهنمایی کردند. او بالای چاه زمزم، در کنار کعبه نشسته بود. زمانی که پیش او نشسته بودیم، دیدیم مردی که دو لباس سفید پوشیده بود و گیسوان و ریش پر و دندانهای سفید و ... داشت و چهره اش مثل ماه میدرخشید، از باب صفا وارد مسجدالحرام شد. در طرف راست او یک نوجوان و پشت سرش بانویی پوشیده را دیدم. آنها کنار حجرالاسود رفتند. ابتدا آن مرد به حجرالاسود دست کشید، سپس آن نوجوان و بعد آن بانو. آن گاه هر سه به طواف کعبه مشغول شدند. وقتی هفت بار طواف کردند، کنار حجر اسماعیل آمدند و نماز جماعت خواندند. آن مرد هنگام تکبیر دستهایش را تا کنار گوشش بلند میکرد تا به قنوت نماز رسیدند. قنوت را طولانی کردند تا آن که نماز تمام شد. من که چنین چیزی ندیده بودم، از ابن عباس پرسیدم: آیا دین جدیدی به مکه آمده است؟ من چنین دینی را در مکه ندیده بودم؟ گفت: این مرد برادرزاده من، محمد بن عبدالله است و آن نوجوان برادرزاده دیگرم علی بن ابیطالب و آن خانم هم همسر محمد; خدیجه دختر خویلد است. به خدا قسم غیر از این سه نفر کسی در روی زمین به این دین اعتقاد ندارد.» (23) 5-انفاق اموال پیرامون مظاهر ثروت خدیجه نوشته اند: «هشتاد هزار شتر، اموال تجاری او را حمل و نقل میکردند، بارگاهی از حریر سبز با ابریشم بر بام خانه اش برافراشته بودند که مردم رفت و آمد میکردند و به فقرا کمک میشد، چهار صد غلام و کنیز امور اقتصادی و شخصی او را اداره میکردند.» (24) با این همه او بلافاصله بعد از ازدواج نزد عمویش ورقة بن نوفل رفت و اموال فراوانی به او داد و گفت: اینها را نزد محمد صلی الله علیه و آله ببر و بگو این اموال هدیه به شماست و هرگونه بخواهی در آنها تصرف کن و هر چه غلام و کنیز و ثروت و ملک دارم، همه را به احترام حضرت، به او بخشیدم. ورقة بن نوفل نیز کنار کعبه آمد و بین زمزم و مقام ابراهیم ایستاد و با صدای بلند گفت: ای عرب! بدانید که خدیجه شما را شاهد میگیرد که خود و همه ثروت خود از غلامان، کنیزان، املاک، دامها، مهریه و هدایایش را به محمد صلی الله علیه و آله بخشیده است و همه آنها هدیه ای است که محمد آن را پذیرفته است و این کار خدیجه به خاطر علاقه و محبت او به محمد صلی الله علیه و آله است. شما در این باره گواه باشید و گواهی دهید.» (25) دامنه این یاری مالی به سالهای اولیه ازدواج ختم نیافت بلکه هنگام محاصره اقتصادی در شعب ابیطالب و حتی بعد از آن نیز اموال خدیجه نقش اساسی در نجات اسلام و مسلمانان از نابودی ایفا کرد تا آنجا که پیامبر در ماجرای شعب فرمود: «هیچ ثروتی، هرگز مثل ثروت خدیجه به من سود نرساند.» (26) طبق بعضی روایات در ماجرای محاصره، از اموال خدیجه چیزی نماند و به نقل از حضرت خدیجه علیها السلام «چیزی جز دو پوست باقی نماند که هنگام استراحت یکی را زیرانداز و دیگری را روانداز قرار میدهیم». در این مدت ابوالعاص بن ربیع، داماد حضرت خدیجه، شترها را با گندم و خرما با شگردهای مختلف به آنها میرساند و در طول سه سال محاصره، مصارف آنان از اموال خدیجه تامین میشد. (27) 6-تحملپذیری و صبر خدیجه صبر و تحمل را در زندگی با رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشه خود ساخت و در برابر فشارهای مختلف همسایههای مشرک، زنان متعصب، محاصره اقتصادی و... بردباری و تحملپذیری ویژهای از خود نشان میداد. از جمله این وقایع میتوان به واقعه شعب اشاره کرد که نقش مهمی نیز در تحلیل قوای جسمانی خدیجه علیها السلام داشت، به اندازهای که به فاصله اندکی از پایان محاصره، آن بانوی بزرگوار وفات یافت. در این محاصره یاران پیامبر (چهل نفر) جز چهار ماه حرام سال را در گرمای داغ تابستان و بیابان خشک و... تحمل میکردند و در این زمان بانوی محمد که 63 تا 65 ساله بود، علاوه بر صرف اموال، خود نیز در شمار محاصره شدگان بود. میزان فشاری را که بر محاصره شدگان وارد میشد میتوان از گزارش سعد وقاص فهمید. او میگفت: شبی از دره بیرون آمدم، از شدت گرسنگی تمام توانم را از دست داده بودم، چشمم به پوست خشکیده شتری افتاد، آن را برداشتم و بعد از شستن و پختن و کوبیدن، با آب خمیر مخلوط کردم و سه روزی با آن به سر بردم.» (28) بنت الشاطی از نویسندگان عرب در مورد میزان تحمل خدیجه علیها السلام در این دوران مینویسد: خدیجه در سنی نبود که تحمل آن همه رنج برایش آسان باشد، و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت خو گرفته باشد. اما در عین حال و با وجود کهولت سن، سختیهایی را که در اثر محاصره در شعب وارد میشد تا سر حد مرگ تحمل کرد. (29) در این دوره حتی برخی بستگان پیامبر نیز با بیرحمی تمام بر این فشارها میافزودند که از جمله آنها میتوان از ابوجهل نام برد که مانع میشد تا حکیم بن حزام برای عمهاش خدیجه علیها السلام که در شعب بود، حتی از اموال خود خدیجه آذوقه برساند. (30) 7-انیس و غمزدای پیامبر با این همه سختی و فشار، خدیجه خم به ابرو نمیآورد و در تمام دوران زندگی قبل و بعد از بعثت به سان بانویی شفیق، بر گرد وجود پیامبر میگشت و با سیمای خندان خود غمها را از رخ پیامبر میزدود و در این بین به سان یاور، وزیر و کمکرسانی توانمند او را یاری میکرد. ابن هشام مینویسد: خدیجه به پیامبر ایمان آورد، گفتارش را تصدیق کرد و او را یاری داد و ... خداوند به وسیله او به پیامبرش آرامش داد به نحوی که هیچ خبر ناراحت کننده ای از قبیل رد و تکذیب را نمیشنید مگر این که خداوند به وسیله خدیجه گشایش برایش ایجاد میکرد. وقتی خدا پیامبرش را به خدیجه برمیگرداند، دشواریها را بر او آسان میکرد و تصدیقش کرده، اعمال مردم را (که موجب آزار شده بود) بی اهمیت جلوه میداد. رحمت خدا بر او باد. (31) حجم سنگین فشارهای قریش و مشرکان با این سخن پیامبر روشن میشود که: «ما اوذی نبی بمثل ما اوذیت; (32) هیچ پیامبری مثل من آزار ندید.» و خدیجه علیها السلام در تمام این آزارها، یار و غمزدای پیامبر بود. علامه مجلسی مینویسد: در سالهای آغازین بعثت بود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با سیمایی غمگین و محزون از غار حرا به خانه برگشت. خدیجه علیها السلام میگوید، به پیامبر گفتم: نشانه اندوه در چهره ات میبینم، چه شده است؟ فرمود: علی از من جدا شده و معلوم نیست کجاست؟ [ عدهای از مسلمانان به خاطر پرهیز از گزند مشرکان پراکنده شده بودند و میان علی علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز فاصله افتاده بود] در مورد آسیب رسانی مشرکان به وی نگرانم! به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: بر شترم سوار میشوم، یا او را مییابم و یا مرگ بین من و او فاصله میاندازد. خدیجه سوار شتر شد و به جست و جو پرداخت تا آن که قیافه کسی را دیده بر او سلام کرد و از صدای جوابش فهمید علی است ... آن گاه به سوی خانه برگشت و با دادن خبر سلامتی علی، پیامبر را خوشحال کرد به اندازهای که پیامبر یازده بار شکرا للمجیب گفت. 8 - مجاهدت و دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله از مصادیق مجاهدت خدیجه علیها السلام میتوان به موضوع پذیرش اسلام در سالهای جهل و گمراهی و نیز تقیه شدید در شرایط خوفناک و وحشتناک آن عصر اشاره کرد. میزان خطرات پذیرش اسلام در آن دوره به حدی بود که امام صادق علیه السلام میفرمود: پیامبر خدا پنجسال در مکه به طور پنهانی میزیست، علی و خدیجه با او بودند و اسلام خود را پنهان و به شدت تقیه میکردند. (33) علاوه بر این خدیجه علیها السلام در مقام دفاع از پیامبر نیز برمیآمد. از جمله اصبغ بن نباته میگوید: عصر روز جمعه در مسجد در حضور علی علیه السلام بودیم که مردی بلند قامت به نام سواد بن قارب خدمت امام آمد. او بعد از رد و بدل شدن مطالبی گفت: از یمن سوار شتر شدم و به سوی مکه آمدم. با نخستین کسی که روبه رو شدم ابوسفیان بود. بر او سلام کردم و پیرامون خاندان قریش پرسیدم، گفت: مشکلی نیست فقط یتیم ابوطالب دین ما را فاسد کرده است. گفتم نام او چیست؟ گفت: محمد و احمد. پرسیدم کجاست؟ گفت با خدیجه دختر خویلد ازدواج کرده و در خانه اوست. مهار شتر را کشیدم و به خانه خدیجه رفتم و در زدم. خدیجه پشت در آمد و پرسید: کیستی؟ خود را معرفی کردم و گفتم: میخواهم با محمد ملاقات کنم. او این گونه پاسخ داد: «اذهب الی عملک ماتذرون محمدا یاویه ظل بیت قد طردتموه و هربتموه و حصنتموه اذهب الی عملک; به دنبال کار خود برو، محمد را رها نمیکنید تا در پناه خانه اش بیاساید. شما او را از خود دور کردید و فراری دادید و در مقابلش سنگربندی کردید، برو به دنبال کارت.» پیامبر فرمود: ای خدیجه در را بگشا، وقتی وارد شدم سیمای نورانی پیامبر را دیدم و به رسالت او ایمان آوردم و بعد از وداع به یمن برگشتم. (34) یک بار هم که جهال عرب با سنگپرانی حضرت را زخمی کردند و در پی او تا خانه خدیجه آمدند و خانه را سنگباران کردند، خدیجه بیرون آمد و گفت: آیا از سنگباران کردن خانه زنی که نجیبترین قوم شماست، شرم ندارید؟ و مردم با شنیدن این سخن شرمنده و متفرق شدند و آن گاه خدیجه به مداوای همسرش شتافت. در همین واقعه بود که پیامبر از سوی خداوند به او سلام رساند و خدیجه در برابر سلام الهی گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول الله السلام و برکاته.» (35) ______________________________ 1) بحارالانوار، ج 21، ص 352. 2) همان، ج 102، ص 272. 3) همان، ج 16، ص 69. 4) همان، ج 75، ص 56. 5) همان، ج 16، ص 69. 6) همان، ج 19، ص 21. 7) سیره اعلام النبلاء، ج 2، ص 11; کشف الغمه، ج 1، ص 511. 8) تاریخ طبری، ج 4، ص 593. 9) سفینةالبحار، ج 1، ص 380. 10) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 199. 11) سفینة البحار، ج 1، ص 381. 12) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 201; تاریخ طبری، ج 1، ص 521. 13) بحارالانوار، ج 16، ص 81; ج 103، ص 374. 14) همان، ص 80. 15) بحارالانوار، ج 1، ص 4. 16) سفینة البحار، ج 2، ص 570; وفات الزهرا، مقرم، ص 7. 17) شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج 13، ص 208. 18) بحارالانوار، ج 17، ص 309. 19) همان، ج 15، ص 363. 20) بحارالانوار، ج 16، ص 79 و 80. 21) شجره طوبی، ج 2، ص 235. 22) قاموس الرجال، ج 10، ص 432. 23) شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج 13، ص 225. 24) بحارالانوار، ج 16، ص 22. 25) همان، ج 16، ص 75 تا 77. 26) همان، ج 19، ص 63. 27) ریاحین الشریعه، ج 2، ص 211. 28) سیره ابن هشام، ج 1، ص 379; تاریخ طبری، ج 2، ص 79. 29) خدیجه کبری، نمونه زن مجاهد مسلمان. 30) سیره ابن هشام، ج 1، ص 335; بحارالانوار، ج 19، ص 18. 31) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 249; استیعاب، ج 4، ص 1820; با اختلاف اندک. 32) بحارالانوار، ج 39، ص 1. 33) کمال الدین، ص 197; نمونههایی از مجاهدت این بانو در ماهنامه مبلغان ش 11، ص 8 به بعد مطالعه کنید. 34) اختصاص مفید، ص 181; بحارالانوار، ج 18، ص 98. 35) استیعاب، ج 4، ص 111 و ج 2، ص 719; اسد الغابة، ج 5، ص 438. خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۱۰ مهر ۱۳۹۲, ۰۵:۵۸ عصر
ارسال: #5
|
|||
|
|||
RE: حضرت خديجه (س) كه بود؟
خدیجه زنی بازرگان و دارا بود که به اِمرأةالقریش (یعنی شاهزاده خانم قریش) شهرت داشت
داستان ازدواج او با پیامبر چنین است که محمد(ص) ابتدا در کاروانهای تجاری او کار میکرد و او از امانتداری و کاردانی پیامبر خوشش آمده بود. و گفته میشود این خدیجه بودهاست که از محمد(ص) خواستگاری کردهاست. و در برخی روایات آمده است که مراسم خواستگاری با حضور عموی محمد(ص) ، ابوطالب و ورقة بن نوفل پسر عموی خدیجه که مردی دانشمند و گریزان از پرستش بت ها بود، انجام شد. پس از خواندن خطبه عقد توسط ابوطالب ، محمد (ص) از جای برخاست و آماده رفتن شد. در این هنگام حضرت خدیجه به ایشان عرض کرد: ' إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک ' به سوی خانه خود بیایید که خانه من خانه شما و خودم خدمتکار شمایم. به گفته محمد(ص)هیچ کدام اززنان او به اندازه خدیجه نزد او گرامی نبوده اند.او تا زمان حیات خدیجه با زن دیگری ازدواج نکرد. [سفینة البحار ، ج 16 ص 279] محمد(ص) در ۲۵ سالگی با خدیجهٔ ازدواج کرد. گفته میشود که خدیجه در آن موقع ۴۰ سال داشت ولی با توجه به حمل فاطمه و ولادت او که در سال پنجم بعثت می باشد این قول نمیتواند درست باشد و اقوال دیگر همچون ۲۵ یا ۲۸ سال که در برخی کتابها[۳] ذکر شده قابل قبول تر است. خدیجه پس از ازدواج با پیامبر تمام ثروتش را برای دین اسلام خرج کرد. سه پسر برای پیامبر آورد، قاسم و عبدالله و طاهر که همگی در کودکی مردند. چهار دختر هم داشت به نامهای زینب، رقیه، ام کلثوم و فاطمه زهرا. منابع زوجات النبی صلی الله علیه وآله وسلم نوشته: امیر مهنا الخیامی. هذا الحبیب یا محب نوشته: ابوبکر جابر الجزایری. السیرة النبویه نوشته: ابوالحسن علی الحسینی الندوی. بنات النبی ام ربائبه نوشته: جعفر مرتضی عاملی آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۱۰ مهر ۱۳۹۲, ۱۰:۱۶ عصر
ارسال: #6
|
|||
|
|||
RE: حضرت خديجه (س) كه بود؟
خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار میرود . او اولین زنی بود که به اسلام گروید ; چنان که علی بن ابیطالب (ع) اولین مردی بود که اسلام آورد . اولین زنی که نماز خواند ، خدیجه بود. او انسانی روشن بین و دور اندیش بود . با گذشت ، علاقه مند به معنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به اخبار آسمانی بود . همین شرافت برای او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .
خديجه كبري(عليها السلام) چنان مقام والايي داشت كه خداوند عزّوجل بارها بر او درود و سلام فرستاد.طبق رواياتي از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام)پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)هنگام بازگشت ازمعراج، به جبرئيل فرمود: "آيا حاجتي داري؟" جبرئيل عرض كرد: خواسته ام اين است كه از طرف خدا و من به خديجه سلام برساني" بحارالانوار،6،ص7. خدایا دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها ، یا دستانم را توانا کن یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن |
|||
|
۱۷ تير ۱۳۹۳, ۰۲:۰۹ عصر
ارسال: #7
|
|||
|
|||
RE: دانشنامه حضرت خدیجه (س)
آيا حضرت خديجه سلام الله عليها قبل از رسول خدا ازدواج كرده بود يا خير؟
يكي ديگر از موضوعات اختلافي در تاريخ اسلام و در رابطه با زندگاني حضرت خديجه(سلام الله عليها) اين است كه آيا حضرت خديجه سلام الله عليها قبل از رسول خدا ازدواج كرده بود يا خير؟ عده اي ميگويند: جناب خديجه اولين بار با پيامبر اسلام ازدواج كرد و در آن زمان دختر(باکره) بود نه بيوه. احمد بلاذري، ابوالقاسم كوفي، سيد مرتضي و شيخ طوسي روايت كرده اند كه خديجه در وقت ازدواج با پيامبر دختر بود نه بيوه. عده اي هم معتقدند حضرت خديجه پيش از ازدواج با پيامبر اسلام دو بار شوهر كرده است. اولين بار با شخصي به نام عتيق ازدواج كرد و براي او فرزندي به دنيا آورد. پس از مرگ عتيق، با فردي به نام ابوهاله ازدواج كرد و براي او نيز فرزند به دنيا آورد. پس از اينها با پيامبر ازدواج كرد.ابن عبدالبر،جزري،ابن حجر عسقلاني،و عده اي ديگر اين قول را پذيرفته اند. اما اين سخن به اعتقاد برخى از بزرگان شيعه قابل قبول نيست؛ زيرا بخش زيادى از اين قبيل سخنان را طراحان سياست با هدف بالابردن مقام و منزلت عايشه بعنوان تنها زن باكره اي كه پيامبر(ص9 با او ازدواج كرده بود و همچنين با هدف زدودن هاله قداست و پاكى از رحم بانوئى كه ظرف وجود كوثر قرآن، فاطمه زهرا است ساختهاند و لذا دقت در اين موضوع و نقد سخنان موجود در منابع تاريخى و حديثى شك و شبهه را از بين مى برد. ابو القاسم اسماعيل بن محمد اصفهانى از دانشمندان اهل سنت تصريح مىكند كه حضرت خديجه سلام الله عليها، باكره بوده است،و مي گويد:« حضرت خديجه، زنى باكره، داراى اعتبار و مال بسيارى بود، كاروان تجارىاش را به سوى شام مىفرستاد و كاروان او به اندازه تمام كاروان قريش بود.»(1) (1). الأصبهاني، أبو القاسم اسماعيل بن محمد بن الفضل التيمي (متوفاى535هـ)،دلائل النبوة، ج 1 ص 178، تحقيق: محمد محمد الحداد، ناشر: دار طيبة - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ. ادامه http://www.askquran.ir/thread31058.html#post540616 آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۲۶ خرداد ۱۳۹۵, ۱۰:۱۹ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۲۱ عصر، توسط hamed.)
ارسال: #8
|
|||
|
|||
RE: دانشنامه حضرت خدیجه (س)
ويژه نامه اي به مناسبت
رحلت حضرت خدیجه کبری سلام علیها دهمین روز از ماه رمضان سال دهم بعثت (3 سال قبل از هجرت) می گذشت که واقعه ای رخ داد؛ در هنگامه ای که مسلمانان در شعب ابی طالب در محاصره بودند و وجود حضرت خدیجه کبری تسلای خاطری برای رسول گرامی اسلام در آن وضعیت سخت و طاقت فرسا بود. آری! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یار دیرینه خود را از دست داد. چون حضرت خدیجه بانوى فداکار و همسر بى نهایت مهربان حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) در سن شصت و پنجسالگى از دنیا رفت ، پیامبر (ص) او را با دست مبارک خویش در حجون مکه (قبرستان ابوطالب) به خاک سپردند . حزن در گذشت او پیامبر (ص) را بسیار محزون ساخت به همین دلیل آن حضرت سال در گذشتحضرت خدیجه را عام الحزن - سال اندوه - نام نهاد. از ثروت بسیار حضرت خدیجه همسر بىهمتاى پیامبر (ص) اسلام رونق یافت . حضرت خدیجه س در حالی به همسری محمد ابن عبدالله در آمد که از ثروت و شهرت خاصی در عربستان برخوردار بود و خواهان زیادی از میان ثروتمندان قریش داشت . در این دوره زمانی حضرت محمد (ص) هنوز به رسالت برانگیخته نشده بود واز ثروت و مکنت نیز برخوردار نبود . ایشان در این زمان تحت سر پرستی جد بزرگوارشان حضرت عبد المطلب زندگی می کردند و شهرتی مگر در راستکاری و امانت داری نداشت اما حضرت خدیجه س او را بر گزید و پس از رسالت آن حضرت نه تنها تمام سختی ها را به جان خرید و سرمایه خویش را برای هدف شگفت رسول الله (ص) خرج کرد بلکه اولین زنی است که به پیامبر اسلام ایمان آ ورد . معرفي خديجه پدر او: خو يلد بن عبد الغري بن قُصَي بن كلاب است. مادر او: فاطمه دختر زائده بن أصَم است. تولد: سال 68 پيش از هجرت فرزندان: قاسم، عبدا...، زينب، ام كلثوم، فاطمه و رقيه مي باشند. لقب: طاهره وفات: در ماه رمضان سال دهم بعثت و پس از سه روز بعد از وفات ابوطالب است. پيغمبر(ص) او را در حجون دفن كرد و خود او را در قبر گذاشت و سال وفات او عام الاحزان (سال اندوه ها) ناميده شده است و خديجه به هنگام وفات 65 سال داشت. در هنگام ازدواج با پيغمبر(ص) عمر شريف آن حضرت 25 سال و عمر خديجه 40 سال بود. ثروتش از همه قريش بيشتر بود و اهالي مكه با اموال او پيش از آنكه با پيغمبر (ص) ازدواج كند تجارت مي كردند و خديجه پس از ازدواج با پيغمبر هر چه داشت به وي بخشيد و اين ثروت هنگفت از پايه هاي تشكيل دهنده دعوت اسلامي به شمار مي رود. سخن از اسلام خديجه گفتن در واقع سخن از اسلام در روز نخستين است. همه امت اتفاق نظر دارند كه خديجه اولين بانويي است كه اسلام آورده است. در همان زماني كه پيامبر گرامي از اذيت و آزار و دشواريها رنج مي برد، آنجا كسي بود كه از بار اندوه و غمهاي او مي كاست و موجب مي شد كه غمها و اندوه هاي خويش را به فراموشي سپارد. او تنها خديجه همان زن با ايمان بود، همان زن گرانقدري كه ياور و شريك محمد (ص) بود. تبسم خديجه كوله بار اندوه و دردها را از محمد (ص) سبك مي كرد و دوستي نمايان بر چهره اش موجب مي شد كه پيغمبر دردها و رنجهاي خود را از ياد ببرد. ايمان خديجه پيغمبر را از يك آينده درخشان و با شكوه براي دعوت خبر مي داد و استواري عقيده اش دليلي بر آغاز پيروزي بود. اموال خديجه در واقع كليد شكست اين محاصره بود. او مواد مصرفي را چندين برابر قيمت واقعيش از براي غذاي كساني كه ميان امت بودند مي خريد تا اينكه سالهاي محاصره اقتصادي با سلامت و رهايي امت سپري شد و حيله قريش با شكست و ناكامي مواجهه گرديد. رسول گرامي (ص) به خاطر صداقت و امانتي كه از او نمايان شده بود به صادق و امين معروف بود و خداوند حاضر و ناصر چنين مي خواست كه خديجه داراي سيره اي باشد كه بدان از همه زنان منحصر بفرد باشد، به همين جهت در دوره جاهليت به طاهره معروف بود و همين لقب براي شرف و افتخار او كافي است. ابن عباس گفته است: رسول خدا (ص) بر روي زمين چهار خط كشيد و گفت آيا مي دانيد اين چيست؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. پس رسول خدا (ص) گفت: بهترين زنان اهل بهشت چهار تن هستند: خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد (ص)، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم زن فرعون. مناقب خديجه فراوان است و او از ميان زنان كسي است كه به مرحله كمال رسيده است. او خردمند و با جلال و متدين و پاكدامن و بزرگوار و از اهل بهشت بود. پيغمبر (ص) او را ستايش مي كرد و بر ديگر زنان مؤمن برتري مي داد و او را بسيار بزرگ مي داشت تا جائيكه عايشه مي گفت: به زني رشك نبردم آنچنان كه به خديجه حسد ورزيدم زيرا كه پيامبر (ص) بسيار زياد از او ياد مي كرد. و بدينگونه او در تاريخ حيات رسول اكرم (ص) زني عادي نبود. بسبب فداكاري شگفت انگيز اين بانوي پارسا، پيامبر (ص) او را بسيار بزرگ مي داشت. سه سال پيش از هجرت، در تلاطم وقايع وتند باد مصائبي كه از سوي قريش و سايرين بر پيامبر (ص) وارد مي شد شعله اي فروزان رنگ باخته، به خانوشي مي گرائيد. رسول اكرم (ص) به سادگي نمي توانست اين خبر دلخراش را بپذيرد. او بدين ترتيب انساني را از كف مي نهاد كه عالي ترين نمونه وفا و فداكاري و جامع ترين بيانگر راستي بود. آخرين سخن خديجه، به هنگامي كه بر بستر مرگ خفته بود، از درد و رنج هائي كه در راه پيامبر(ص) ديده بود كم ارج تر نبود. لحظه اي كه شبح مرگ بر چهره او سايه افكنده بود به پيامبر چنين مي گويد: « اي رسول خدا ...... من در حق تو كوتاهي كردم و آنچه شايسته تو بود، انجام ندادم.از من در گذر و اگر اكنون، دل در طلب چيزي داشته باشم, خشنودي توست.» كلمات بر لبان پاكش مي لغزد و آخرين نفسهايش را با خشوع و ايمان بر مي آورد ...... خدا خديجه را رحمت كند. آن نمونه بارز زن مسلمان كه براي عقيده و رسالتش پيكار كرد. السلام علیک یا اُم فاطمه الزهرا سیدة نسا العالمین السلام علیک یا اول المومنات السلام علیک یا من انفقت ما لها فی نصرة سیده الا نبیا نصرته ما استطاعت و دافعت عنه الاعدا السلام علیک یا من سلم علیها جبرائیل و بلغها السلام من الله الجلیل فهینا لک بما اولاک الله من فضل والسلام علیک و رحمة الله و برکاته در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲۷ خرداد ۱۳۹۵, ۱۱:۲۷ عصر
ارسال: #9
|
|||
|
|||
RE: دانشنامه حضرت خدیجه (س)
نمونۀ شجاعت و شهامت حضرت خدیجه ( س )
بانوی خردمند حجاز، نمونۀ شجاعت بود و سمبل صلابت در راه عدالت. بانوی پایداری قهرمانانه بود، و یکّه تاز میدان دفاع از حقوق انسان ها. در استواری بسان کوه سر به آسمان ساییده و استوار بود و در شکوه، همچون صخرۀ محکم و استوار. در تزلزل ناپذیری چون ستون نامریی و استوار آسمان بود، و در توفندگی چون اقیانوس موّاج و بی کرانه. در روشنگری بسان برق و درخشش برق بود، و در غرّش بر ضدّ ستم و تاریک اندیشی بسان رعد. اگر پیامبر در برابر تاریک اندیشی و استبداد و انحصار ایستاد و مسیر نکبت بار تاریخ را تغییر داد، و در برابر تهدید و ارعاب و تطمیع و شگردهای رنگارنگ آنان، استوار و پرشهامت خروشید که: نه، به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند تا از ابلاغ پیام و تحقق عدل و داد و آزادی انسان چشم پوشم چنین نخواهد شد؛ بانوی آزادی، خدیجه (س) نیز همراه وهمپای پیامبر آزادی در گذر زمان پیش رفت، دردها و رنج ها را شهامتمندانه به جان خرید، پایداری ورزید، شجاعانه ایستادگی نمود و از روز آشنایی با پیامبر تا بعثت و از بعثت تا گرایش به اسلام، و از آغاز مخالفت زورمداران با پیامبر و پیام او تا اوج فشار و ددمنشی دشمن و تا محاصرۀ همه جانبه و تبعید به درّه های مکّه، همیشه و همه جا از مال و جان و اعتبارش مایه نهاد و از پشتیبانی نهضت و پیشوای آن دریغ نورزید و لحظه ای از برق شمشیرها نهراسید و با همۀ وجود نشان داد که در راه حق و عدالت خالصانه و روشنگرانه و شهامتمندانه در برابر بیداد می ایستد و از سرزنش هیچ سرزنش کنندۀ فریب کار و ستم پیشه ای نیز نمی هراسد؛ « يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ» (سوره مائده/ 54) خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۱۵ خرداد ۱۳۹۶, ۰۷:۲۵ صبح
ارسال: #10
|
|||
|
|||
RE: دانشنامه حضرت خدیجه (س)
حضرت خدیجه سلام الله علیه
مظهر یاری دهنده به اسلام اولین بانوی ایمان آورنده به اسلام هدیه به ایشون صلوات آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
2 مهمان
2 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا