آدميت
۹ آذر ۱۳۸۸, ۰۸:۴۱ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۹ آذر ۱۳۸۸ ۰۸:۴۲ عصر، توسط zeinab.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
آدميت
از آن روزي كه فرزندان آدم در خونشان زهر تلخ دشمني جوشيد
از آن روزي كه يوسف را برادرانش به چاه انداختند از آن روزي كه با شلاق خونين ديوار چين را ساختند آدميت مرده بود گرچه آدم زنده بود بعد ازاين دنيا پر از آدم شدواين نسل هم هي گشت وگشت ولي آدميت برنگشت، از همان روزي كه آدميت مرد گفتم من مادر ارضم عيد از هم آغوشي عشق طفل زيباي محبت زايم تابگويي آدميت هست تا زماني كه بخواهيم بمانيم آدم. باتصرف وتلخيص از فريدون مشيري
یاد شهدایمان بخیر!
من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ |
|||
|
صفحه 2 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۰۳:۳۱ عصر
ارسال: #11
|
|||
|
|||
RE: آدميت
بسم الله.سلام
مطلبی دیگر از الهی قمشه ای در مورد دروغ : دروغ خودش جهنم است اگرشماعميق شويدمتوجه مي شويدكه همين الان دروغ آتش است به محض اينكه آدم دروغ مي گويدنظام فكري اش به هم مي خوردوتمركزحواسش راازدست مي دهدوكم حافظه مي شودوهزارعيب رواني پيدامي كندآدم هاي دروغگوازسلامت فكربرخوردارنيستندتمركزحواس كه عامل خلاقيت است درآنهاازبين مي رودچون آدم دروغگواضطراب داردچون مي داندكه دروغ خوب نيست ودلش هم نمي خواهدكه فاش بشودوهردروغ آدم رابه دروغ ديگري مي كشاندويك دوتادروغ انسان كه فاش شدهويت او زيرسوال مي رودهيچ چيز بدترازاين نيست كه وقتي انسان حرفي مي زندمردم نگاه كنندكه اين آقاراست مي گويديادروغ ،هيچ چيز بهترازاين نيست كه وقتي آدم حرفي زدهمه بگوينداين آقاوقتي حرفي زدراست است؛ بنابراين شخصيت اجتماعي انسان وحضورآدم درجامعه به هم مي خوردواين ادامه پيدا مي كندتاقيامت وبه شكلهاي ديگري ظهورپيدامي كندواينطورنيست كه شمارابه خاطردروغ مجازات كنندبلكه خوداين دروغ مجازات شماست!!!!! اهدنا صراط المستقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم یاعلی "حسبی الله ونعم الوکیل ولاحول ولا قوة الا بالله ولا اله الا انت سبحـانک انی کُنتُ من الظالمین" |
|||
|
۲۷ بهمن ۱۳۹۰, ۰۵:۵۴ صبح
ارسال: #12
|
|||
|
|||
RE: آدميت
فرزندان
جبران خلیل جبران ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ... فرزندانتان، فرزندان شما نیستند. آنان فرزندان زندگیاند که به خویشتن خویش مشتاقاند. آنان بهوسیلهی شما به این جهان میآیند اما از آنِ شما نیستند. اگرچه با شما زندگی میکنند اما از آنِ شما نیستند. شما میتوانید به آنان عشق بورزید، اما نمیتوانید بذر اندیشههایتان را در آنان بکارید، زیرا اندیشهی مستقلی دارند. شما میتوانید برای تنشان خانه بسازید، اما روانشان در این خانه نخواهد ماند. زیرا آنان به خانهی فردا تعلق دارند؛ فردایی که در خواب نیز نمیتوانید دید. میتوانید بکوشید مانند آنان شوید، اما بیهوده است که بکوشید آنان را مانند خود کنید. زیرا زندگی به عقب بازنمیگردد و در خانهی دیروز به سر نمیبرد. ... برگرفته از كتاب: جبران خليل، جبران؛ پيامبر؛ برگردان حيدر شجاعي؛ چاپ نخست؛ تهران: نشر و پژوهش دادار 1388. در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲۸ بهمن ۱۳۹۰, ۱۱:۳۱ صبح
ارسال: #13
|
|||
|
|||
RE: آدميت
گفتهی بیعمل چو باد هواست
پروین اعتصامی گفتهی بیعمل چو باد هواست اَبره را محکمی ز آستر است هیچگه شمع بیفتیله نسوخت تا عمل نیست، علم بیاثر است خویش را خیره بینظیر مدان مادر دهر را بسی پسر است اگرت دیدهایست، راهی پوی چند خندی برآنکه بیبصر است نیکنامی ز نیک کاری زاد نه زِ هر نام، شخص نامور است برگرفته از كتاب: اعتصامي، پروين؛ ديوان پروين اعتصامي؛ چاپ چهارم؛ تهران: مؤسسه انتشارات نگاه 1387. در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲۰ اسفند ۱۳۹۰, ۱۰:۴۰ صبح
ارسال: #14
|
|||
|
|||
RE: آدميت
آن دسته که سرگشتهی سودای جنوناند فرخی یزدی آن دسته که سرگشتهی سودای جنوناند پا تا به سر از دایرهی عقل بروناند دانی که بود رهرو آزادی گیتی؟ آنان که در این بادیه آغشته به خوناند در محفل ما صحبتی از شاه و گدا نیست دانی همگی عالی و عالی همه دوناند با پنجه برآرند زبان از دهن شیر آنان که ز سر پنجهی عشق تو زبوناند جویای وکالت ز موکّل نبود کم این دوره جگرسوختگان بس که فزوناند از جلوهی طاووسی این خلق بترسید کز راه دورنگی همه چون بوقلموناند چون زاغ کشاندند سوی خانه خرابی این خانهخرابان که به ما راهنموناند برگرفته از کتاب: فرخی یزدی؛ مجموعه اشعار فرخی یزدی؛ تدوین مهدی اخوت و محمدعلی سپانلو؛ چاپ دوم؛ تهران: مؤسسه انتشارات نگاه ۱۳۸۸. در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲۱ فروردين ۱۳۹۱, ۰۸:۰۶ صبح
ارسال: #15
|
|||
|
|||
RE: آدميت
زخمخورده
پابلو نرودا خارها را وانهادم تا به هیچکس زخمی نرسانده باشم زین روست که بدین صفحه برهنه و زخمخورده در رسیدهام. تلخیها را وانهادم تا هیچکس رنجی نبرده باشد و چندان رنج بردم که از بیدفاعی مردم. برگرفته از كتاب: نرودا، پابلو؛ پايان جهان؛ برگردان فرهاد غبرايي؛ چاپ نخست؛ تهران: نيلوفر 1388. در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا