عفو پسر از قاتل - نسخه قابل چاپ +- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com) +-- انجمن: فرهنگی و هنری (/forum-1.html) +--- انجمن: داستان (/forum-26.html) +--- موضوع: عفو پسر از قاتل (/thread-6027.html) |
عفو پسر از قاتل - rezakian - ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ ۰۲:۵۶ عصر بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
چون خلافت به بني العباس رسيد ، بزرگان بني اميه فرار كردند و مخفي شدند . از جمله ابراهيم بن سليمان بن عبدالملك كه پيرمردي دانشمند و اديب بود . از اولين خليفه عباسي ، ابوالعباس سفاح براي او امان گرفتند . روزي سفاح به او گفت : مايلم آنچه در موقع مخفي شدنت اتفاق افتاد بگوئي . ابراهيم گفت : در (حيره ) در منزلي نزديك بيابان پنهان بودم روزي بالاي بام پرچمهاي سياهي از كوفه نمودار شد ، خيال كردم قصد گفتن مرا دارند و فرار كردم به كوفه آمدم و سرگردان در كوچه ها مي گشتم به درب خانه بزرگي رسيدم . <font style="font-sizemall"> ديدم سواري با چند نفر غلام وارد شدند و گفتند : چه مي خواهي ؟ گفتم : مردي هراسانم و پناه به شما آورده ام . مرا داخل يكي از اطاقها جاي داده و با بهترين وجه از من پذيرائي نمودند نه آنها از من چيزي پرسيدند و نه من از آنها درباره صاحب منزل سئوالي كردم . <font style="font-sizemall">فقط مي ديدم هر روز آن سوار با چند غلام بيرون مي روند گردش مي كنند و برمي گردند . روزي پرسيدم : دنبال كسي مي گرديد كه هر روز جستجو مي كنيد ؟ <font style="font-sizemall">گفت : بدنبال ابراهيم بن سليمان كه پدرم را كشته مي گرديم تا مخفي گاه او را پيدا كنيم و از او انتقام بكشيم . ديدم راست مي گويد پدر صاحب خانه را من كشتم . گفتم : من شما را به خاطر پذيرائي از من ، راهنمائي مي كنم به قاتل پدرت ، با بي صبري گفت : كجاست ؟ گفتم : من ابراهيم بن سليمان هستم ! گفت : دروغ مي گوئي ، گفتم ، نه بخدا قسم در فلان تاريخ و فلان روز پدرت را كشتم ! <font style="font-sizemall">فهميد راست مي گويم ، رنگش تغيير كرد و چشمهايش سرخ شد ، سر را بزير انداخت و پس از گذشت زماني سر برداشت و گفت : اما در پيشگاه خداي عادل انتقام خون پدرم را از تو خواهند گرفت ، چون به تو پناه دادم تو را نخواهم كشت ، از اينجا خارج شو كه مي ترسم از طرف من به تو گزندي برسد . هزار دينار به من داد . از گرفتن خودداري كردم و از آنجا و از آنجا خارج شدم ، اينك با كمال صراحت مي گويم بعد از شما ، كسي را كريم تر از او نديدم (۱) . <font style="font-sizemall">۱)پند تاريخ 2/92 - ثمر الاوراق ابن حجه ۵۱۶ <font style="font-sizemall">پيامبر صلي الله عليه و آله :
<font style="font-sizemall">العفو لا يزيد العبد لا عزا (۱) [b]<font style="font-sizemall">گذشت سبب عزت عبد مي شود <font style="font-sizemall">۱- جامع السعادات 1/368 |