تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید
من و امام رضا علیه السلام - نسخه قابل چاپ

+- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com)
+-- انجمن: عصمت و طهارت (/forum-30.html)
+--- انجمن: ائمه اطهار (/forum-33.html)
+--- موضوع: من و امام رضا علیه السلام (/thread-542.html)

صفحه‌ها: 1 2 3


RE: من و امام رضا ع - mass night wolf - ۱۱ شهريور ۱۳۹۱ ۱۲:۴۳ عصر

صحبت گنجشک با امام (ع)
راوى: سلیمان (یکى از اصحاب امام رضا(ع))

امام رضا(ع) در بیرون شهر، باغى داشتند. گاه‏گاهى براى استراحت به باغ مى‏رفتند. یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم. نزدیک ظهر، گنجشک کوچکى هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست. نوک گنجشک، باز و بسته مى‏شد و صداهایى گنگ و نا مفهوم از گنجشک به گوش مى‏رسید. انگار با جیک جیک خود، چیزى مى‏گفت.

امام علیه السلام حرکت کردند و رو به من فرمودند: «ـ سلیمان!… این گنجشک در زیر سقف ایوان لانه دارد. یک مار سمى به جوجه‏هایش حمله کرده است. زودباش به آن‏ها کمک کن!. ..

با شنیدن حرف امام ـ در حالى که تعجب کرده بودم ـ بلند شدم و چوب بلندى را بر داشتم . آن قدر با عجله به طرف ایوان دویدم که پایم به پله‏هاى لب ایوان برخورد کرد و چیزى نمانده بود که پرت شوم…

با تعجب پرسیدم: «شما چطور فهمیدید که آن گنجشک چه مى‏گوید؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم… آیا این کافى نیست؟!»


RE: من و امام رضا ع - مریم گلی - ۱۳ شهريور ۱۳۹۱ ۱۰:۳۶ صبح

آمده ام، آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

ای حَرَمت ملجأ درماندگان

دور مران از در و راهم بده

لایق وصل تو که من نیستم

اذن به یک لحظه نگاهم بده

لشگر شیطان به کمین من است

بی کسم ای شاه پناهم بده.....



RE: من و امام رضا ع - مریم گلی - ۱۴ شهريور ۱۳۹۱ ۱۰:۵۵ صبح

هزار حنجره فریاد؛ یا رضا مددی

پرم ز ظلمت و بیداد؛ یا رضا مددی

خراب لحظه پرواز گِرد گنبد زرد

دخیل پنجره فولاد؛ یا رضا مددی



RE: من و امام رضا علیه السلام - هُدهُد صبا - ۱۴ شهريور ۱۳۹۱ ۰۹:۱۷ عصر

همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
صدای بال ملائک، عجیب می آید!

سلام! ضامن آهو، دل شکسته من
به پای بوس نگاهت، غریب می آید

نگاه زخمیِ تو، تا بقیع بارانی است
مگر ز سمت مدینه، طبیب می آید؟!..

به پای در دلت، ای غریبه تنها
علی(ع) ز سمت نجف، عنقریب می آید

طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید


برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید.


RE: من و امام رضا علیه السلام - مریم گلی - ۱۵ شهريور ۱۳۹۱ ۰۹:۰۰ صبح

هی هول می دهند مرا بین جمعیت

گم می شوم دوباره خدا بین جمعیت

معلوم شد شبیه قیامت در این سرا
فرقی نمی کنند شاه و گدا بین جمعیت

دیدم خودم فرشته از اینجا عبور کرد

از لابلای پنجره ها بین جمعیت

تا باز شد دوباره در ، اینجا شلوغ شد
پیچید یا امام رضا بین جمعیت

امروز هم دوباره مریضی شفا گرفت

نزدیکی ضریح طلا بین جمعیت
...
من مطمئن شدم که خود آن مسافر است...

تا گفت : التماس دعا بین جمعیت ...



RE: من و امام رضا علیه السلام - مریم گلی - ۱۶ شهريور ۱۳۹۱ ۰۹:۱۷ صبح

تا گوهر اشکم سر بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید

خوارم من و در سینه من عشق شکفته است
تا خلق نگویند گل از خار نیاید

ای حجت هشتم که خدا خوانده رضایت
مدح تو جز از خالق دادار نیاید


دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جائی ننوشته است
گنهکار
نیاید



RE: من و امام رضا علیه السلام - hamed - ۳۱ مرداد ۱۳۹۲ ۰۷:۳۴ صبح

يکي بود يکي نبود زير گنبد کبود وسط گلدسته‌ها گنبدي طلايي بود پسرا و دخترا پدرا و مادرا گندم آوُرده بودن براي کبوترا تو دلاشون آسمون وسطش رنگين کمون با يه خورشيد قشنگ يه خداي مهربون اون طرف يه دختره که دلش مي‌خواد بره دستاي کوچيکشُ بزنه به پنجره با خودش مي‌گه: خدا ! مي‌شه يعني، اين آقا که همه دوسش دارن منو هم بده شفا ناگهان وقت اذون يه صداي مهربون گفت چرا اشک مي‌ريزي؟ چي شده فرشته جون؟ شما اينجا مهموني مهمونِ آسموني وقتي پيش خورشيدي چرا غمگين بموني؟ مردم از راه‌هاي دور با غماي جور واجور مهمون شادي مي‌شن دورِ اين سفره‌ي نور پشت اين پنجره‌ها زير گنبد طلا تو فقط صدا بزن بگو: يا امام رضا(ع) خودشُ تو خواب مي‌ديد با يه دامن سفيد مثل بچه آهويي توي صحرا مي‌دويد دخترک شفا گرفت سرشُ بالا گرفت يه دل راضي مي‌خواست از امام رضا(ع) گرفت


RE: من و امام رضا علیه السلام - نسرین - ۱۳ مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۳۸ صبح

سلام آقای خوب من Rose

دستانم خالی تر از آن بود که خادمانت مرا بگردن
تو را به خدا خالی برشان نگردان که غرق نیازم


RE: من و امام رضا علیه السلام - هُدهُد صبا - ۱۲ شهريور ۱۳۹۳ ۰۹:۳۳ عصر

مولا جان : (((((

خواب حرمت را دیدم.. خیر باشد..

یادتونه پارسال زمستون در آن سوز و سرما آمدیم؟.. ببخشید مهمان خوبی نیستم و با دیدنم خوشحال نمیشوید..

از بس بد هستم که در غبار روبی ضریحت، محرم نبودم و قسمتم نشد داخل ضریح باشم : ((((( دعایم کن مولای رئوف که اینبار زائر خوبت باشم...


من و امام رضا علیه السلام - Entezar - ۱۶ شهريور ۱۳۹۳ ۰۸:۱۲ عصر

از زیبایی های سفر مشهد امسال...
دوستان یه داستانی و خدمتتون عرض میکنم اگه حالتون عوض شد و هوای امام رضا به سرتون زد منم دعا کنید...
تو صحن جامع...
ساعت حول و حوش 11.30
یک مرد و یک زن...
با حالی گریون و خیییییییییلی خوش.یه جوری که حسودیم میشد به حالشون...
یه خادم به سمتشون اومد.
یه ظرف غذا بهشون داد...
دیدم گریه زن و مرد صد چندان شد.
تعجب کردم رفتم جلو پرسیدم :میتونم بدونم چه اتفاقی افتاده.اول اون حال خوب حالا این گریههههه...
مرد جواب داد:چند سالی بود غذا حضرتی نخورده بودیم.اومدم جلو حرم وایسادم گفتم حالا درسته ما بدیم ولی لیاقت یه ظرف غذاتم نداریم؟!؟!
میگفت هنوز کامل به زبون نیوورده بودم.در حین گفتن بودم که خادم اومد غذا رو اوورد...
از خادم پرسیدم شماااا چرا غذاتو اووردی؟خوابی دیده بودیی؟
گفت نه.مثل هر روز خواستم غذامو بخورم تو ناهار خوری.یهو به دلم افتاد خیلی از زائرا دنبال یه قاشقشن.ریختم تو ظرف یه بار مصرف.گفتم میدم به یکی از زائرا.
تا اومدم بیرون انها رو دیدم که خیلی حالشون خوشه.گفتم حتما یه حکمتی هست.غذارو بهشون دادم.
سر تا پا غرق اشک شدم.همونجا گفتم چقدررررر مهربونی آقا.هنوز حاجت به زبون نیومده میدی...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا