+- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com)
+-- انجمن: فرهنگی و هنری (/forum-1.html)
+--- انجمن: گوناگون (/forum-12.html)
+--- موضوع: بسلامتی... (/thread-2519.html)
RE: بسلامتی... - hamed - ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ ۰۸:۵۰ صبح
به سلامتیه خدا...هر موقع دلم واسش تنگ شه خودش و نمیگیره...قهر نمیکنه...به حرفام گوش میده...اذیتم نمیکنه...بهونه نمیگیره....و از همه مهم تر...ترس از دست دادنش را ندارم...
RE: بسلامتی... - مریم گلی - ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ ۰۹:۰۰ صبح
![[تصویر: 27e5347f2415_01_1426775201c2631.jpg]](http://up.zaman-aj.ir/uploads/27e5347f2415_01_1426775201c2631.jpg)
RE: بسلامتی... - hamed - ۲۰ بهمن ۱۳۹۲ ۰۸:۳۰ صبح
سلامتی بارون که معلوم نیست چند گیگ حافظه داره که این همه خاطره تووش ذخیره شده...
بسلامتی... - Entezar - ۲۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۱:۵۴ عصر
ﺳﻼﻣﺘﻲ ﻣﺎﺩﺭﻱ ﮐﻪ:
ﻫﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩ، ﻫﻢ ﭘﺪﺭ!
ﻫﻢ ﻣﺮﻳﺾ ﺑﻮﺩ، ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ!
ﻫﻢ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩ، ﻫﻢ ﺳﻴﺮ!
ﻫﻢ ﭘﻴﺮ ﺑﻮﺩ، ﻫﻢ ﺟﻮﺍﻥ!
ﻫﻢ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻫﻢ ﺩﻝ ﺯﻧﺪﻩ!
ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯾﻲ ﮐﻪ ﺩﻟﺨﻮﺷﻴﺸﻮﻥ ﺗﻮ ﺩﻟﺨﻮﺷﻲ ﻣﺎ ﺧﻼﺻﻪ ﻣﻴﺸﻪ...
بسلامتی... - Entezar - ۱ اسفند ۱۳۹۲ ۰۲:۰۳ صبح
سلامتی بچه ای که وقتی رفت سریخچال دید هیچی توش نیست نگاهی به پدرش انداخت دید سرش پایینه... اشک تو چشماش جمع شد و شیشه آب رو برداشت وگفت :بابا آب میخوری!...
بسلامتی... - Entezar - ۴ اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۱۴ صبح
به سلامتی رفتگر...
دلیل ملیل هم ندارم آخه بی دلیل زحمت کشن.
بسلامتی... - Entezar - ۶ اسفند ۱۳۹۲ ۰۳:۴۹ عصر
به سلامتی:
کسیکه باخت تا رفیقش برنده بشه،
به غرور عقرب که به خواری تن نمیده،
به رودخونه که میره و پشت سرش رونگاه نمیکنه،
بصداقت سیم خاردار که پشت ورو نداره،
بمرام آسمون بااون همه ستاره هاش یک ذره ادعاهم نداره،
RE: بسلامتی... - Bitanem - ۶ اسفند ۱۳۹۲ ۰۸:۳۵ عصر
به سلامتیِ اون پدر مهربونی که چند ماه پول جمع کرد تا دندونِ شکستشو ترمیم کنه ..
ولی تو راهه دندون پزشکی پسرِش از یه دوچرخه خوشش اومد،
بابا هم گفت ...
وقت واسه دندون زیاده و رفت تو مغازه...
بسلامتی... - Entezar - ۲۸ فروردين ۱۳۹۳ ۱۲:۰۲ صبح
پسر به مادرش گفت ببین تو هم نماز میخونی هم روزه میگیری ولی خدا هیچی بهت نمیده, ولی منی که نه نماز میخونم نه روزه میگیرم هر چی ازش خاستم رو بهم داده
طفلک پسر نمیدانست مادر از خدا فقط یک چیز میخواهد انهم اینکه هرچه پسرش میخواهد به او بدهد
به سلامتی همه مادرا....
بسلامتی... - Entezar - ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۰۳:۳۲ عصر
توداروخونه بودم یه اقایی اومدگفت کرم ضدسیمان دارین فروشنده باتمسخر ازش پرسید ایرانیش رومیخوای یاخارجیشو مرده گفت ازوقتی کارگرساختمون شدم دستام زبرشده نمیتونم صورت دخترمونازکنم خارجیشوبده...
سلامتی باباها