تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید
آشنایی با مکاتب - نسخه قابل چاپ

+- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com)
+-- انجمن: مشاوره و زنان (/forum-4.html)
+--- انجمن: متفرقه (/forum-24.html)
+--- موضوع: آشنایی با مکاتب (/thread-2279.html)



آشنایی با مکاتب - یاسین تبریزی نژاد - ۲۳ دي ۱۳۹۱ ۰۲:۳۴ عصر

آشنایی با مکاتب و ایسم ها
[font=Times New Roman,serif][/font] [align=RIGHT]

[font=Times New Roman,serif][size=medium]


ايسم در لغت به معناي: اصالت، اصول، رويه و نمونه آن است و در حالت پسوندي معناي: مکتب از آن گرفته مي شود، اين پسوند (شيسم، سيسم، سيزم) از واژه شيسما ([font=Times New Roman,serif][size=medium]Schisma

[font=Times New Roman,serif][size=medium]


) گرفته شده که در زبان يوناني به معناي شکاف است و در ابتدا در مورد مسلک ها و انشعاب هايي به کار مي رفته که کليسا و مذهب مسيح منشعب مي شده اند و به هر نوع تجزيه و تفکيکي در جامعه و احزاب و مذهب گفته شد و حالا بصورت يک پسوند رايج به دنبال واژه ها و اصطلاحات (سياسي، ادبي، هنري، مذهبي، عرفاني، فرهنگي، قومي و ...) مي آيد و تقريبآ هنوز همان مفهوم اوليه را داراست. پسوند ([font=Times New Roman,serif][size=medium]ism

[font=Times New Roman,serif][size=medium]


) در زبان انگليسي، [font=Times New Roman,serif][size=medium]isme

[font=Times New Roman,serif][size=medium]


در زبان فرانسه، [font=Times New Roman,serif][size=medium]ismus

[font=Times New Roman,serif][size=medium]


در زبان آلماني کاربرد هاي گوناگوني دارد، اين پسوند در پي نام ها و يا صفت ها مي آيد و معناي: راي، عقيده، ايمان، مذهب، گرايش و روش را مي رساند، تلاش هاي زيادي اساتيد و علماي ايراني انجام داده اند که معادلي براي ايسم بيابند و گه گاه از پسوندهايي: مثل گر، گري، گرايي، گرا، انگاري، انگار، باور، باوري، خواهي، گفتاري، آئيني، روشي، استفاده کرده اند اما بصورت مطلق چنين کاري عملي نيست، در جاي مفهوم را مي رساند و در جاي نمي رساند، مگر اينکه در جايي گري به کار ببريم، در جايي خواهي، در جايي... مثلآ ليبراليسم را بگوئيم آزادي خواهي، سوسياليسم را (جامعه باوري [font=Times New Roman,serif][size=medium]Socialism

[font=Times New Roman,serif][size=medium]


).


[b]اباحي گري:
به معناي نفي حلال و حرام الهي و پايبند نبودن به دستور دين در زندگي فردي و اجتماعي

آبسولوتيسم: عقيده به حکومت مطلقه و رياست يک ديکتاتور بر همه افراد يک جامعه

اپورتونيسم: عقيده به بوقلمون صفتي و مطابق شرايط زماني و مکان يعقيده و مسلک عوض کردن

اُپُوزيسيون: به معناي مخالفت يا مخالفان، مخالفت با اهداف دارندگان قدرت سياسي، اقتصادي

اپولوژيسم: عقيده به کناره گيري از کار دولت و گوشه گيري سياسي

اپيس کوپاليسم: عقيده به طرفداري از حکومت ديني منتخب از مجموعه کليسا هاي ملي

اپيگوريانيسم: عقيده به لغو يا تغيير قانون جامعه در صورتي که مفيد به حال افراد جامعه نباشد

اتريتاريانيسم: عقيده به تحت الشعاع بودن فرد در مقابل جامعه

اتو کراسي: عقيده به سپردن همه امور به يک نفر

آتئيسم: عقيده به انکار خداوند

آريستو کراسي: عقيده به سپردن قدرت به چند نفر متمول يا قدرتمند

استالينيسم: عقيده به تغييراتي که استالين در شوروي در عقايد مارکس و لنين داد

اسکيپيسم: عقيده به کناره گيري و انزوا از فعاليت سياسي و اداري

سکولاريسم: عقيده به اصالت امور دنيوي و هرچه در دنيا موجود است

اسکپ تي کيسم: عقيده به فلسفه شک در باره هرچيز

اگزيستانسياليسم: عقيده به آزادي انسان و اعتقاد به خداوند را نوعي اسارت و مانع رشد بشر مي داند.

آگنوس بي کيسم: عقيده به عدم قبول آنچه که فلاسفه مي گويند.

آگوئيسم: خود پرستي

اُمانيسم: (انسان مداري) انسان جاي خداوند مي نشيند و تكيه گاه تشخيص ارزش ها را انسان مي داند.

امپرياليسم: عقيده به ايجاد امپراطوري اقتصادي از راه تصرف ساير ممالک بهر وسيله اي که هست

آمپريسم: عقيده به تجربه يا مشاهده و عمل در هر نوع ايمان و اعتقاد

آنارشيم: عقيده به عدم وجود زمامدار براي اداره امور

آنارکوسنديکاليسم: عقيده به مخالفت با دولت و تحصيل قدرت به وسائل دموکراتيک

آناپپتيسم: عقيده به تلفيق مرام کمونيسم و سوسياليسم

انترناسيوناليسم: عقيده به خير و سعادت بشر و ملت ها بدون در نظر گرفتن تعصب هاي قومي [font=tahoma][size=small]و [font=Times New Roman,serif][size=medium]با همكاري

آنتي انتکتواليسم: عقيده به اينکه عقل زاده علم است و علم منبع عقل

آنتي کواريانيسم: عقيده به عقايد و آداب قديمي و کهن و اصالت هرچه کهنه است

آنتي سميشيسم: عقيده به نابودي يهوديان براي بهبود وضع زندگي مردم

اندوستريالسم: عقيده به تاثير ماشين و رواج صنعت در زندگي بشر

انديويدواليسم: اصالت فرد و داشتن آزادي و اختيار فردي

اورتارکيسم: عقيده به استقلال اقتصادي

اليگارشي: عقيده به سپردن حکومت به دست عدهاي معدود

اوبژکتيويسم: عقيده به تفوق فراوان براي حقايق بر اساس درک احساس

اوونيسم: عقيده به تلاش براي حفظ حقوق و مزاياي کارگر و بهبود وضع آن

ايدئولوژي: به معناي شناخت" و روشي از انديشه است كه مي خواهد هم جهان را توضيح دهد و هم دگرگون سازد.

ايده آليسم: عقيده به پيروي از افکار و آرزو ها و آمال

بلشويسم: عقيده به ايجاد قدرت سياسي توسط کار گراني که تابع انضباط شديدي هستند

بربريسم: به معناي توحش و بربريت و بدويت

بورژوا : سرمايه داران، سوداگران، پيشه وران و دارندگان مشاغل آزاد که در برابر "پرولتاريا" كه به كارگراني گفته مي شد كه هيچ وسيله توليدي جز نيروي كار خود براي تأمين زندگي ندارند.

پاتريونيسم: ميهن پرستي وطن دوستي افراطي

پارتيکولاريسم: عقيده به حفظ آثار و رسوم و آداب و عادات يک شهر توسط مردم

پارلمانتاريسم: عقيده به ايجاد مسئوليت توسط قوه مجريه در برابر قوه مقننه و پارلمان

پاسيفيسم: صلح طلبي

پاروشياليسم: عقيده به محدوديت فکر

پراگماتيسم: عقيده به فلسفه اصالت عمل

پروببلي تيسم: عقيده به فلسفه احتمال گرايي

پروتستانتيسم ليبرال: اساس دين را تجربه ديني اشخاص مي داند، و در اينكه عقل مي تواند در مسائل الهيات اظهار نظر كند، شك دارند.

پست مدرنيسم: انسان به دليل وابستگي به فرهنگ، زبان، آداب و رسومش نمي تواند به آنها از ديده برتري نگاه كند و نمي توان داوري كرد كه كدام فرهنگ غرب است.

پسي ميسم: عقيده بد بيني نسبت به همه کي همه جا و همه وقت

پلوراليسم: عقيده به عدم انحصار علاقه فردي به پيوستگي هاي سياسي

پلاتونيسم: عقيده به قدرت دولت که وابسته به ميزان اطاعت اتباع کشور از مقررات است

پوزيتيويسم اخلاقي: عقيده به اينکه ارزش هاي اخلاقي واقعيت عقلاني ندارد و خوب و بد, تابع آراء مردم است.

پوزيتيويسم: اعتقاد به اينکه انسان فقط از طريق حس، علم پيدا مي كند

پوپوليسم: مردم باوري, هدف هاي سياسي را بايد بر اساس خواست مردم جدا از احزاب و نهادها پيش برد

تروريسم: عقيده به لزوم آدم کشي و ايجاد ترس و وحشت براي ادره حکومت

تروتسکي ايسم: عقيده به اعتدال بين لنينيسم و استالينيسم

تزاريسم: ديکتاتوري

تيراني (تيرانيسيد): حكومت ظالمانه اي كه قدرت را از راه غير قانوني در يونان باستان به دست مي گرفت.

دترمينيسم: عقيده به جبر گرايي

دسپوتيسم: عقيده به سپردن کار هاي يک کشور به دست يک نفر مستبد

دموکراسي: حکومت مردم بر مردم

دوگماتيسم: عقيده به اطاعت صرف و کور کورانه از هر اصل و آيين

ديالکتيک: عقيده به تبعيت از روش فلسفي هگل مبني بر تز آنتي تز و سنتز

راديکاليسم: عقيده به بهبودي ريشه اي و نفي ريشه اي همه چيز

راسيوناليسم: عقل گرايي

رفرميسم: قلمرو دين را تنها رابطه انسان و خداوند مي داند و حذف دين از صحنه اجتماعي و سياسي

رومانتيسم: جنبش هنري، ادبي و فلسفي با تأكيد بر طبيعت و وجود عاطفه و احساس و خيال

روياليسم: عقيده به حکومت مطلق سلطنتي

رئاليسم: عقيده به واقعيت کل در هر مورد و مقصود از کل (دولت )بيشتر است

ژئو پوليتيک: علم مطالعه روابط بين جغرافيا و سياست

سانتراليسم: تمرکز گرايي

سپتي سيسم: اعتقاد به اينکه انسان راهي براي شناخت حقايق ندارد. از اين رو بايد در امور توقف نمايد.

سزاريسم: تزاريسم دسپو تيسم ديکتاتوري

سكولاريسم: دنيوي شدن , دخالت مسائل معنوي و دين و مذهب را در سياست و قانون رد مي كند.

سمپوزيوم: به جلسه اي كه براي بحث و تبادل نظر درباره موضوعي مشخص كه مورد علاقه شركت كنندگان است گفته مي شود.

سنديكاليسم: تريديونيون يا اتحاديه هاي كارگري را در فرانسه سنديكا مي نامند.

سوفيسم: مغلطه گرايي و سفسطه گويي

سوسياليسم: عقيده به کنترل همه امور اقتصادي و صنعتي اجتماع به نفع مردم کشور

سوسياليسم ليبرال: عقيده به کنترل وسايل توليدي و مخالفت با کنترل توزيع محصول

شوونيسم: عقيده به افراط و مبالغه در ميهن پرستي

فاشيسم: عقيده به افراط در استبداد براي رسيدن به ترقي جامعه

فاكسيوناليسم: به معناي حزب است و به مفهوم حزب پرستي و عقيده به لزوم وجود احزاب سياسي

فالانژيسم: حزب فاشيست اسپانيا

فيمينيسم: جنبش زنان و واکنشي در برابر تباهي و از بين رفتن هويت زن

فورماليسم: ظاهر گرايي افراطي

فيزيو کراسي: عقيده به عدم دخالت دولت در امور

فئوداليسم: اشراف و مالكين املاكي را مالك مي باشند و كشاورزان از حقوق سياسي محروم اند، و يا به مقداري كم ازحقوق سياسي و كشور بهره مند هستند.

کاپيتاليسم: عقيده به سرمايه داري

کالونيسم: عقيده به اطاعت کور کورانه از مذهب

کمونيسم: عقيده به مساوات و برابري بين مردم در کليه امور

كنستيتوسيونال: سلطنت مشروطه كه قدرت پادشاه محدود است، و مجلس قوانين را وضع مي كند و پس از تأييد پادشاه براي اجراء در اختيار قوه مجريه قرار مي گيرد.

گوبينيسم: عقيده به تفوق نژاد هاي بشري

لابيگري: نفوذ در قوه قانوگذاري (از راه تماس با دو مجلس و زير نفوذ آوردن آنها) و اعمال كردن نظر خود

لائيسم: مسلكي است با دين و معنويت ضديت دارد معادل معناي سكولاريسم مي باشد.

ليبراليسم: عقيده به آزادي حرفه ها در کليه امور براي افراد بشر

لنينيسم: نوعي از ماركسيسم كه منسوب به "ولاديمير ايليچ لنين"بنيانگذار رژيم كمونيست و پيشواي انقلاب اكتبر 1917 روسيه

ماترياليسم: ماده گرايي عقيده به نفي هر چيز غير از ماده

ماکياوليسم :عقيده به ايجاد دولت مقتدر و سرکوبگر , آن را "فلسفه استبداد جديد" نيز مي خوانند

مارکسيسم: عقيده به فرضيه تکامل تاريخي تمدن و کشمکش طبقاتب و انقاب پرولتاريا از سوي مارکس

مائوئيسم: افكار مائوتسه تونگ رهبر انقلاب كمونيستي چين درباره استراتژي جنگ انقلابي و سازگار كردن ماركسيسم - لنينيسم با اوضاع چين

مدرنيسم: نو شدن , قرار دادن علم. وسايل جديد، شناخت و ذهنيت هاي تازه به جاي روش‌هاي قديمي و دين.

مرکانتاليسم: عقيه به افزايش صادرات نسبت به واردات براي ايجاد قدرتهاي اقتصادي ملت ها

مولتي پارتيسم: اداره كشور به صورت چند حزبي كه هيچ يك از احزاب به اكثريت مطلق آرا را ندارد.

مونارشي: رژيم سلطنتي اي است كه در آن پادشاه قواي سه گانه را شخصاً در دست دارد.

ميليتاريسم: ارتش سالاري, سروري ارتش بر دستگاه دولت

موبوكراسي : حكومت افراد نالايق و خودسر كه از عرصه هاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي دور هستند .

نازيسم: عنوان حكومت آلمان و علامت اختصاري "حزب ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان" در دورة "هيتلر"

ناسيوناليسم: وطن پرستي

نهيليسم: عقيده به پوچ گرايي و اينکه هيچ چيز در دنيا پايدار نيست و بايد از بين برده شود

يوتيليتاريانسيم: فلسفه انتفاعي سود جويي [align=RIGHT][font=Times New Roman,serif][size=medium] [align=RIGHT][font=Times New Roman,serif][size=medium]"فرهنگ تفسيري ايسم ها" نوشته "محمد حاجي زاده" تهران: جامه دران، 1384 دانشنامه سياسي دکتر آشوري [font=Times New Roman,serif][size=medium]http://sociologicaltheories.blogfa.com

[font=Times New Roman,serif][size=medium]


سايت ويکي پديا , فرهنگ دهخدا و ...