تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید
لطايف قرآنی - نسخه قابل چاپ

+- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com)
+-- انجمن: فرهنگی و هنری (/forum-1.html)
+--- انجمن: داستان (/forum-26.html)
+--- موضوع: لطايف قرآنی (/thread-2128.html)

صفحه‌ها: 1 2 3 4


لطايف قرآنی - mah19 - ۳۰ مرداد ۱۳۹۱ ۰۸:۲۷ صبح

شاعر ناشی
شاعر ناشی نزد ظریفی چند غزل بخواند.
ظریف گفت:می پندارم که از خاندان نبودت باشی؟
شاعر گفت: از چه روی گویی
گفت: از آنجا که خدای سبحان در قرآن حکیم فرمود: «ما علمناه الشّعر و ما ینبغی له»: (ما به پیامبر خود شعر و شاعری نیاموختیم و سزاوار او نیست که شاعر باشد.)

برگرفته از کتاب لطیفه های قرآنی : (دکتر محمدرضا ناری ابیانه)
خداوند نمی بیند!
ظریفی در محفلی طرح کرد که:
آن چیست که انسان ها آن را می بینند اما خداوند آن را نمی بیند؟
اهل مجلس شگفت زده شدند.
گفت : آن چیز «خواب» است.
سپس گفت: خوب، حال بگویید ببینم آن چیست که ما می خوریم و خداوند نیز می خورد؟
گفتند: این محال است.
گفت : آن چیز ، «سوگند» است.
برگرفته از کتاب لطیفه های قرآنی (دکتر محمدرضا ناری ابیانه)


RE: لطیفه های قرآنی - mah19 - ۱۹ شهريور ۱۳۹۱ ۱۲:۱۷ عصر

پاسخ بخیل
از بخیلی پرسیدند: از قرآن کدام آیه را دوست داری
گفت: آیه «ولاتؤتو السفهاء اموالکم» (سوره نساء آیه 5)
یعنی اموالتان را به بیخردان ندهید.


RE: لطیفه های قرآنی - mah19 - ۱۹ شهريور ۱۳۹۱ ۰۳:۴۷ عصر

آیه های سجده دار
علّامه حلّی در دوران طفولیت نزد دایی خود محقق درس می خواند و گاهی می گریخت، چون محقق او را دنبال می نمود که او را بگیرد، علّامه به محض نزدیک شدن محقق، آیه سجده دار تلاوت می نمود و هنگامی که محقق به سجده می رفت، علّامه فرصت را غنیمت شمرده و می گریخت.


RE: لطیفه های قرآنی - mah19 - ۲۱ شهريور ۱۳۹۱ ۰۹:۱۳ صبح

فراموشی
روزی حافظی می خواست برای مردم از حفظ قرآن بخواند.
شروع به تلاوت کرد که «بسم الله الرحمن الرحیم» «یس» و بقیه را فراموش کرد و مدتی ساکت در جای خود نشست.
یکی از مستعمین پس از مدتی گفت: اگر «و القرآن الحکیم» (یس آیه 2 یعنی قسم به قرآن با حکمت) را فراموش کرده ای «صدق الله علی العظیم » را که فراموش نکرده ای!LaughConfused


RE: لطیفه های قرآنی - mah19 - ۲۱ شهريور ۱۳۹۱ ۱۰:۳۷ صبح

شیطان می آید
روزی ابوحنیفه با اصحاب خود در مجلس نشسته بود که مؤمن طاق، شاگرد برجسته امام صادق علیه السلام از دور پیدا شد و به طرف آنها متوجه گردید. وقتی نگاه ابوحنیفه به او افتاد از روی دشمنی به اصحاب خود گفت:
قد جاء کم الشیطان: شیطان به سوی شما آمد.
وقتی مؤمن طاق این سخن را شنید و نزدیک آمد این آیه را خواند:
«..... انا ارسلنا الشیطان علی الکافرین تؤزهم ازّا»: ما شیاطین را به سوی کافران فرستادیم تا آنان را شدیداً تحریک کنند.


RE: لطیفه های قرآنی - mah19 - ۲۲ شهريور ۱۳۹۱ ۱۲:۳۹ عصر

آرزوی کافر
قطب الدین علامه شیرازی، به فضل و کمال و ظرافت مشهور و میان او و شیخ اچلّ سعدی مُطایبه و شوخی معمول بود. یکی از اتابکان شیراز ساختن مسجدی را شروع کرد. خود او هم دست به کار شد و مردم نیز برای خشنودی او سرکار حاظر می شدند.
سعدی و قطب الدین هم گاهی در آنجا حضور می یافتند. اتابک علاوه بر حسن و جمال ذاتی هنوز موهای صورتش نرسته بود.
روزی هنگام نصب خشتی مقداری گل بر صورت اتابک افتاد، قطب الدین این آیه را خواند:
«یا لیتنی کنت ترابا:» (ای کاش، خاک بودم.
اتابک نفهمید که وی چه گفت: از شیخ سعدی پرسید: قطب چه گفت؟
سعدی گفت:
یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا: کافر می گوید: ای کاش خاک بودم.


RE: لطیفه های قرآنی - mah19 - ۲۷ شهريور ۱۳۹۱ ۰۶:۲۱ صبح

امام من و امام تو
پس از شهادت امام صادق علیه السلام ، ابو حنیفه به مؤمن طاق- که از شاگردان آن حضرت بود. به طعنه گفت:
امام تو از دنیا رفت . مؤمن طاق فوراً گفت:
ما امامک {.... منالمنظرین .... الی یوم الوقت المعلوم}؛ اما پیشوای تو (شیطان) از مهلت یافتگان است، تا آن روز معلوم


RE: لطیفه های قرآنی - mah19 - ۲۸ شهريور ۱۳۹۱ ۰۱:۲۲ عصر

آیه ای مناسب با سنگ قبر
سلطان محمود غزنوی، برای خود قبری ساخت و به یکی از نوکران گفت:
آیه ای مناسب پیدا کن تا بر روی سنگ قبر حکّ کنیم. نوکر گفت:
قربان! بنویسید:
هذه جهنم التی کنتم توعدون: «این همان دوزخی است که به شما وعده داده می شد.»
این گور تو چنان که رسول خدای گفت یا روضه ی بهشت است یا کنده سعیر


RE: لطیفه های قرآنی - mah19 - ۲۹ شهريور ۱۳۹۱ ۰۶:۱۵ عصر

پرسش ناراحت کننده
مردی قطعه زمینی در مجاورت زمین شخص دیگری داشت و هر سال، بخشی از زمین را ضمینه ی زمین خود می ساخت. روزی صاحب زمین اولی به دومی گفت:
علت نقصان و کاستی زمین چیست؟
دومی: مگر نشنیده ای که خدا می گوید:
اولم یروا انا نأتی الارض نقصها من اطرافها....: «آیا ندیدید که ما پیوسته به سوی زمین می آییم و از اطراف (و جوانب آن کم می کنیم.»
اولی گفت: پس علت افزونی زمین تو چیست؟
دومی: .... ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء.... ؛ «این فضل خداوندن است، به هر کس (شایسته ببیند) می دهد.»
اولی: آخر چرا زمین تو هر سال بیشتر می شود و زمین من کم؟
دومی: یا ایها الذین آمنوا لاتسألوا عن اشیاء إن تبد لکم تسؤکم... ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را ناراحت می کند. »


RE: لطیفه های قرآنی - mah19 - ۳۰ شهريور ۱۳۹۱ ۰۸:۰۶ صبح

و والد بلا ولد
مردی فرزند خود را به مکتب خانه فرستاد تا قرآن بیاموزد. روزی از فرزندش پرسید: به کدام سوره رسیده ای؟
گفت: لا اقسم بهذا البلد و والدی بلا ولد؛ (قسم به این شهر که پدرم بی فرزند است).
پدر گفت: به جان من که ، کسی که تو فرزندش باشی، واقعاً بلا ولد است.