عصرگاه با طعم مشاعره - نسخه قابل چاپ +- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com) +-- انجمن: فرهنگی و هنری (/forum-1.html) +--- انجمن: شعر (/forum-10.html) +--- موضوع: عصرگاه با طعم مشاعره (/thread-1626.html) |
RE: عصرگاه با طعم مشاعره - hamed - ۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۷:۲۷ صبح تورا این همه بلبل نوای عشق زند چه اتفات بود بر صدای منکر زاغ سعدی RE: عصرگاه با طعم مشاعره - گمنام - ۷ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۷:۲۶ صبح غم زمانه که هیچش کران نمیبینم دواش جز می چون ارغوان نمیبینم RE: عصرگاه با طعم مشاعره - از اهل سنت - ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۲:۳۴ عصر من از آن حُسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را (۲۳ بهمن ۱۳۹۱ ۰۸:۵۹ صبح)hamed نوشته: در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم شعر زیباییست از شهریار. اما من فک میکنم مصرع اول درستش اینه: در وصل هم به شوق تو ای گل در آتشم RE: عصرگاه با طعم مشاعره - hamed - ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۸:۴۲ صبح آسودگی از محن ندارد مادر // آسایش جان و تن ندارد مادر دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش // ورنه غم خویشتن ندارد مادر RE: عصرگاه با طعم مشاعره - hamed - ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۸:۱۳ صبح روزی که گل آدم و حوا بسرشتند بر نام حسین ابن علی گریه نوشتند فرمود نبی در صفت گریه کنانش والله که این طایفه از اهل بهشتند RE: عصرگاه با طعم مشاعره - hamed - ۷ خرداد ۱۳۹۲ ۰۷:۵۲ صبح دیوانه دلی خفته در این خلوت خاموش او زاده ی غم بود زغم های جهان گشت فراموش RE: عصرگاه با طعم مشاعره - hamed - ۱ تير ۱۳۹۲ ۰۸:۵۱ صبح شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی استاد شهریار RE: عصرگاه با طعم مشاعره - هُدهُد صبا - ۱ تير ۱۳۹۲ ۰۱:۳۶ عصر یوسف زهرا بیا لاله ی طاها بیا باغ گل دوستان طلعت نیکوی توست گرچه زتیغت جهان پرشوداز عدل وداد تیغ عدالت همان طاق دو ابروی توست RE: عصرگاه با طعم مشاعره - هُدهُد صبا - ۴ مرداد ۱۳۹۲ ۰۵:۴۳ عصر تو را می پرستیم تنها و بس نداریم یاور به غیر از تو کس بشو هادی ما به راه درست ره آنکه منعم ز نعمات توست نه آنان که خشمت بر ایشان رواست نه آنها که هستند گمره ز راست اميد امجد شعر قراني بود و مخاطب خدا RE: عصرگاه با طعم مشاعره - آشنای غریب - ۵ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۳۳ صبح ترسم که اشک در غم ما پرده در شود*** وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر *** آری شود ولیک به خون جگر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه *** کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود |