تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید
مراحل شروع زندگي - نسخه قابل چاپ

+- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com)
+-- انجمن: مشاوره و زنان (/forum-4.html)
+--- انجمن: نقش حجاب در رشد و تکامل جامعه (/forum-14.html)
+--- موضوع: مراحل شروع زندگي (/thread-1451.html)



مراحل شروع زندگي - باران تنها - ۲۵ فروردين ۱۳۹۰ ۱۱:۲۴ عصر

« اينجا چراغي روشن است اگر به فکر ازدواج هستيد اين مطلب را بخوانيد »

« به هم بر مي خوريم ، با هم آشنا مي شويم ، از هم خوشمان مي آيد ، ازدواج مي کنيم ، کارمان به جدايي مي کشد و . . . پشت پرده تمام اين مراحل شايد براي ما پر از اما و اگر باشد ، ولي روانشناسان و جامعه شناسان سالهاست که تک تک اين مراحل را زير ذره بين گذاشته اند و تجزيه و تحليل کرده اند نظريات متعددي که براي هر يک از اين روابط ارائه شده از همين ريز بيني و دقت نظر حکايت مي کند . اغلب روانشناسان و جامعه شناسان ، تئوري هاي پالايش و تئوري هاي مرحله اي را مهمترين نظرات قابل بحث در اين زمينه مي دانند که در اين مختصر تا حد امکان به برخي از آنها اشاره مي کنيم »

آغاز راه :
سال پيش « کرک هاف » و « ديويس » 100 زوج را در نخستين مراحل آشنايي و در طي يک مطالعه7 ماهه زير ذره بين گرفتند آنها خيلي زود در يافتند که : زن و مرد در طول دوران عشق و عاشقي به طور مداوم به پالايش و دگرگون ساختن يکديگر مي پردازند تا با هم صميمي تر شوند . اما اساساً اين آشنايي ها چگونه شکل مي گيرد ؟ يعني معيارهاي انتخاب چيست ؟ آنها در جواب اين سوال گفتند : نگاه زن و مرد در نخستين مراحل آشنايي فقط متغيرهاي اجتماعي است . و منظورشان از متغيرهاي اجتماعي چيزهايي مثل ميزان تحصيلات ، طبقه اجتماعي ، مذهب و . . . بود . اما وقتي رابطه ادامه دار مي شود توافق بر روي ارزشها هم اهميت بيشتري پيدا مي کند و در نهايت صفات شخصيتي به صورت عواملي تعيين کننده و مکمل ظاهر مي شوند .
خلاصه حرف اين دو دانشمند اين بود که اگر يک زوج بخواهند با هم جور شوند و سازگار بمانند بايد در ويژگيهاي اجتماعي و ارزشها مشابه باشند ، اما در خصوصيات شخصيتي بايد بتوانند همديگر را تکميل کنند .
« کرک هاف » و « ديويس » از تحقيقاتشان نتيجه گرفتند که در نخستين مراحل هر رابطه عاشقانه ، طرفين تمايل دارند که يک تصوير عاشقانه و ايده آل از طرف مقابل در ذهن بپرورانند و همين باعث مي شود که نا همخواني ها و ناسازگاريهاي شخصيتي بين آنها ناشناخته بماند . اما وقتي رابطه عاشقانه گسترش پيدا مي کند ، افکار و اعمال واقع گرايانه و خصوصيات شخصيتي به صورت عاملي تعيين کننده جلوه گر مي شود .
آنها البته ادعا مي کردند که رسيدن به اين مرحله تعيين کننده حداکثر 18 ماه طول مي کشد و تکليف تداوم و قطع رابطه نيز پس از همين زمان تعيين مي شود .

« روزهاي سخت ، روزهاي آسان » :
نظريه پالايشي « مورشتاين » را تحت عنوانSVR مي شناسند Sحرف اول واژه STIMULUS ( به معناي تحريک) V حرف اول واژه VALUE (به معناي ارزش) و R حرف اول ROLE (به معناي نقش) است . مورشتاين ادعا کرد که زن و مرد براي انتخاب همديگر از 3 مرحله عبور مي کنند و در هر يک از اين مراحل ممکن است در خصوص حفظ رابطه ، تحکيم پيوند و يا قطع ارتباطشان به طور جدي تصميم گيري کنند .
1- مرحله تحريک:
در اين مرحله هر يک از طرفين، ديگري را بر اساس ويژگيهاي فيزيکي اش ارزيابي و انتخاب مي کند. توجه به عواملي نظير سن ، چهره ، وضع ظاهري و نژاد در اولويت قرار دارد و اگر کسي بر اساس اين معيارها از گردونه انتخاب حذف شود اصلاً مقدمه چيني هايِ يک درد سر عاشقانه هم اتفاق نمي افتد.
يعني از نظر مورشتاين ، جذاب يا غير جذاب بودن افراد ، مهمترين فاکتور در نخستين مرحله انتخاب است.

2- مرحله ارزش:
نگرشها و ارزشهاي افراد در اين مرحله مورد قضاوت قرار مي گيرد شباهت در نگرشهاي مربوط به زندگي خانوادگي ، نقش زنان و مردان و باورهاي اخلاقي و مذهبي از اهميت خاصي برخوردار است. پس اين مرحله ، مستلزم شکل گيري يک تعامل کلامي است و اين امر اجازه مي دهد تا ارزيابي دقيقي از طرف مقابل به دست آيد. خيلي ها بر اساس شباهت هاي ارزشي ، فرهنگي و اجتماعي شان در همين مرحله با همديگر پيوند (ازدواج) برقرار مي کنند.

3- مرحله نقش:
زوجين به طور فزاينده اي اعتمادشان به همديگر جلب مي شود و وظايفي که قاعدتاً بايد از يک همسر انتظار داشت را از طرف مقابل انتظار خواهند داشت.
روانشناس ديگري به نام استفان ( Stephan) در انتقاد از نظريه مورشتاين مي گويد: «اين نظريه بيش از آنکه ارزش ها ، نگرش ها و باورها را به عنوان ماهيت هايي در نظر بگيرد که به وسيله روابط فردي ايجاد و اصلاح مي شوند آن ها را ويژگي هاي ايستا و غير قابل تغيير در نظر مي گيرد». و به نظر مي رسد که استفان هم چندان بي راهه نرفته است چرا که اگر عقايد و ارزش ها و نگرش هاي زوجين متفاوت باشد ممکن است آن ها پيش از خاتمه دادن روابط ، با همديگر به بحث و گفتگو بنشينند و يا دليل بياورند و يکديگر را قانع کنند تا هر چه بيشتر با هم ، سازگاري و هم خواني پيدا کنند.

فراتر از آشنايي :
مورشتاين، کرک هاف و ديويس همان طور که ملاحظه کرديد عمدتاً خودشان را با اين پرسش مشغول کرده بودند که: زن و مرد در انتخاب همديگر (براي ازدواج) چه ملاک هايي را در نظر مي گيرند؟ اما تحقيقات لوينگر ، از پرسش ديگري سر چشمه مي گرفت چرا که بعضي از روابط گرم و صميمانه پس از مدتي به سردي مي گرايند و بعضي ديگر پس از مدتي صميمانه تر مي شوند؟
پاسخي که او براي اين سؤالش بدست آورد پاسخ نسبتاً جامعي بود که نه تنها در روابط عاشقانه (ازدواج) بلکه در ساير روابط صميمانه هم صادق بود . . .
مدل لوينگر پنج مرحله را براي هر رابطه صميمانه پيشنهاد مي کند: آشنايي ، استقرار رابطه ، تحکيم پيوند ، تنزل ارتباط و پايان آشنايي.
1-آشنايي: لوينگر اعتقاد دارد که آشنايي محصول جذب متقابل است. يعني افراد به دنبال جذابيتهاي فيزيکي ، شباهتهاي اجتماعي و فرهنگي و .... با همديگر آشنا مي شوند . البته ممکن است اين آشنايي بين همکاراني که با هم و در داخل يک محيط کار مي کنند ، مدت بيشتري به طول بينجامد.

2-استقرار رابطه: اين مرحله نيز محصول افزايش وابستگي متقابل است و افزايش وابستگي نيز از خود فاش سازي تدريجي ناشي مي شود. يعني هريک از طرفين براي ايجاد صميميت بيشتر ، حجمي از اطلاعات و اسرار شخصي خود را با طرف مقابل در ميان مي گذارد تا بناي رابطه را محکمتر کند.

3-تحکيم پيوند: اين مرحله همان طور که از اسمش پيداست ، مرحله اي است که با افزايش صميميت همراه است. در اين مرحله بر خلاف مراحل قبلي شادي و شعف ، خشم و ناراحتي و ساير عواطف تند و زود گذر به ندرت اتفاق مي افتد. اين مرحله به طور نامحدود ادامه مي يابد و يا در صورت برخورد با موانع ، رو به تنزل خواهد گذاشت.

4-تنزل: روابط الزاماً به اين مرحله کشيده نمي شوند اما ممکن است اتفاقاتي به وقوع بپيوندد، که روابط در همان مرحله تحکيم پيوند ، تيره شود و رو به تنزل بگذارد.

5-پايان رابطه: اگر در مرحله چهارم عوامل اصلاح کننده دخالت نکنند ، روابط در همين مرحله به پايان خواهند رسيد. اما لوينگر تأکيد مي کند که الزاماً هر رابطه اي مشتمل بر اين پنج مرحله نيست. يعني ممکن است يک رابطه در مرحله دوم يا سوم به ثبات برسد. او اعتقاد دارد که اکثر روابط در مرحله استقرار رابطه به پايان مي رسند و بسياري هم اصلا نمي توانند از مرحله آشنايي فراتر روند.

عده اي از روانشناسان ( ليگ ، سور ، هاستون ، ميل ، کروگام و ... ) و جامعه شناساني که بعداً آمدند چيزي بر اين نظريات افزودند يا چيزي از آن کاستند که کارايي و جامعيت آن ها را افزايش دهند. اما همگي بر اين نکته متفق القول بودند که تئوري هاي پالايشي و مرحله اي عليرغم مزاياي قابل توجه ، بسيار ثابت و انعطاف ناپذير ارائه شده اند و لزوما همه روابط از اين مرحله عبور نمي کنند ، چرا که هر رابطه تازه اي ممکن است واجد تعريف و تصوير تازه اي از استانداردهاي يک رابطه باشد. اما قدر مسلم اين است که اين نظريات در توده عظيمي از اجتماع صدق مي کند و کارگر مي افتد.
[تصویر:  rose.gif][تصویر:  wave.gif]





RE: اینجا چراغی روشن است - غریب ومنتظر(غریبه منتظر) - ۲۶ فروردين ۱۳۹۰ ۱۲:۱۱ صبح

به نام خدا
با سلام
مطالب جالب ومفیدی بود،واقعا ممنون
یاز هرا


RE: اینجا چراغی روشن است - هُدهُد صبا - ۲۳ دي ۱۳۹۲ ۱۰:۱۰ صبح

خيلي خوبه اين مراحل را بدانيم و قبل از شروع زندگي دقت كنيم در انتخاب و بعد از ازدواج و مخصوصا در ابتداي زندگي صبور

باشيم تا به خلق و خوي هم آشنا بشيم

و در زندگي زير يه سقف است كه ادم متوجه ميشه ويژگي هاي شخصيتي خيلي غالبتر از ويژگي هاي ظاهري است


RE: مراحل شروع زندگي - آشنای غریب - ۹ تير ۱۴۰۱ ۰۹:۲۲ صبح

*من به پیری هم جوانی می کنم*
*عشق ها با زندگانی می کنم*

*دم غنیمت دانم، ای پیری برو،*
*تا نفس دارم جوانی می کنم*
*«مهدی سهیلی»*

...
خاطره ی یک خانم از بالا رفتن سالهای عمرش:
وقتی نوجوان بودم هر گاه می‌گفتند فلانی سی سالشه چقدر برایم دور از ذهن و باور بود.
از نوجوانی تا بیست سالگی را خیلی دوست داشتم و سر از پا نمی‌شناختم.
کم کم اما، به سی که نزدیک و نزدیکتر می‌شدم گمان می‌کردم دیگه داره دیر می‌شه. هول هولکی به خانه بخت رفتم و از مادر شدن لذت بردم.
وقتی سی ساله شدم تازه فهمیدم که چقدر از بیست سالگی زیباتر شده‌ام. دلم نمی‌خواست آینه را رها کنم و گمان می‌کردم سی سالگی بهترین سن ممکن است.
در تکاپویی همه سو نگر، عاشقانه، مادرانه و دلبرانه با همسر و کودکان خویش تند پا تر از زمان جست و خیز می‌کردم و دلم می‌خواست زمان همانجا بایستد.
سی را که در میکده زندگی به چهل رساندم تازه فهمیدم که شرابِ فهمیدنم چه گوارا است،
انگار میزان اندیشه و باورم میزان‌ترین زمان خود را تسخیر کرده است.
آه که من چقدر چهل سالگی را دوست داشتم؛ همان سن و سالی که وقتی بیست ساله بودم ما را از آن می‌هراسانیدند.
چهل هم گذشت به دروازه پنجاه که رسیدم گفتم چقدر حالا روزهایم زیباتر و اندیشه ام جا گیر تر از همیشه است و با شکوهی بی مانند برای جهان و روزگاری که می‌رفت، خود را برازنده ترین یافتم، چرا که هم توان جست و خیزم بود و هم امکان لذت جستن از حاصل تلاش خویش...؛
به شصت که نزدیک شدم اولش کمی ترسیدم اما به سرعت باور کردم که این زیباترین و مطمئن‌ترین ایستگاه زندگی است. غزل غزل، زندگی را شانه کردم، به گیسوانی به سپیدی موهایم در میان مش و رنگین کمان های زیبا و جذاب؛
به خودم گفتم: چقدر این مکان و این زمان دلرباست و اینجا درست همان جا و همان زمانی است که می جستم. اکنون که در هفت گاه زندگی گذران می کنم دیگر هیچ هراسی در دل ندارم که باورمند به شربی مدام و سر بلند به گیسوان سپید و اندیشه بلند خویش هستم.

من اکنون ایمان دارم که به هشتاد هم که برسم باور خواهم کرد که هشتاد زیباترین عدد شناسنامه من خواهد شد. آلبوم زندگی را ورق بزنید، استکانی چای بریزید و به شکرانهٔ نفس کشیدن و سلامتیتان سربکشید، مبادا زندگی را دست نخورده بگذارید...
پایان کار آدمی نه به رفتن یار است و نه تنهایی و نه مرگ ...
*دورهٔ آدمی زمانی تمام می شود که دلش پیر شود یا قبل از مرگ، انسانیتش !!!!!! بمیرد ...*

*مرداب به رود گفت :*
تو چکار کردی که اینقدر
زلالی
رود پاسخ داد :گذشتم....Rose