تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید
آدینه های بی قراری - نسخه قابل چاپ

+- تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید (http://forum.ghorany.com)
+-- انجمن: عصمت و طهارت (/forum-30.html)
+--- انجمن: مهدویت (/forum-27.html)
+--- موضوع: آدینه های بی قراری (/thread-1328.html)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12


RE: آدینه های بی قراری - ضحی - ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ ۰۵:۱۹ عصر

سلام :
بابت غیبت طولانیم معذرت می خوام .راستش دلم خیلی برای همه دوستان تنگ شده بود .
می بینم که تو این مدت دوستان جدیدی به جمعمون اضافه شدند .HeartPartySmileClappingClapping
خوش اومدید Rose خوش اومدید RoseRose
از فعالیت و مطالب مفید و زیباتون ممنون BlushBlush


RE: آدینه های بی قراری - پویا رهجو - ۲۹ بهمن ۱۳۸۹ ۱۰:۱۸ عصر

سلام بر شما
با تشکر از محبت و لطف شما


RE: شعر - هُدهُد صبا - ۱۳ اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۳۹ عصر

شيعيان مهدي
شيعيان مهدي غريب و بي کس است!
معصيت محض خدا ديگر بس است!
اي که داري ادعاي شيعگي!
بندگي کن!بندگي کن!بندگي!!
http://misagh5.blogfa.com/



RE: شعر - مشکات - ۲۱ اسفند ۱۳۸۹ ۰۸:۳۵ صبح

سلام.

بي تو اينجا همه در حبس ابد تبعيدند
سالها، هجري و شمسي، همه بي خورشيدند

از همان لحظه که از چشم يقين افتادند
چشم هاي نگران آينه ي ترديدند

نشد از سايه ي خود هم بگريزند دمي
هر چه بيهوده به گرد خودشان چرخيدند

چون به جز سايه نديدند کسي در پي خود
همه از ديدن تنهايي خود ترسيدند

غرق درياي تو بودند ولي ماهي وار
باز هم نام و نشان تو زهم پرسيدند

در پي دوست همه جاي جهان را گشتند
کس نديدند در آيينه به خود خنديدند

سير تقويم جلالي به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجيدند

تو بيايي همه ساعتها و ثانيه ها
از همين روز، همين لحظه، همين دم عيدند



RE: شعر - hamed - ۲۷ اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۳۳ عصر

امام زمان (عج)
امشب چه غوغا کرده ای طو فان چه بر پا کرده ای
در سرزمين سينه ام دل را چو دريا کرده ای
گاهی به مدم می کشی گاهی به جذرم می کشی
ای ماه پر افسون مرا بالا و پايين کرده ای
تا کی به ساحل سر زنم امواج را بر در زنم
تا کی بجويم من تو را لنگر کجا را کرد ه ای
کی در هوا فانی شوم کی ابر بارانی شوم
بر من بتاب ای ماهتاب کاتش به دلها کرده ای
پا در رکاب موج بر با خود مرا تا اوج بر
آی و وفا کن در کنار عهدی که با ما کرده ای
آی و تنی در اب زن چرخی در اين گرداب زن
آیا به عمرت اينچنين موجی تماشا کرده ای
تو سينه ام را ميدری تا کی نمايی دلبری
گويا ميان يک صدف گوهر تو پيدا کرده ای
پر شور گرديده دلم با آن که نزد ساحلم
می ميرم از تشنه لبی از ما چه پروا کرده ای
بردی ببر اين ابرو در هم مکش آن چشم و رو
از آبروی من عجب ابری مهيا کرده ای
شد رعد و برق اين ابر من يعنی سر امد صبر من
باران که می بارد بيا دل را تو رسوا کرده ای
ديگر چه سود از گفتگو رو گل ندارد پشت و رو
با ما مگر تا پیش از اين بهتر از اين تا کرده ای
دريای من آرام گير از عکس رويش کام گير
[/font][font=B Badr]
مه در بغل کی آيدت دل خوش چه بيجا کرده اي
(( از سروده های حجت الاسلام پناهیان ))



RE: شعر - hamed - ۲۱ فروردين ۱۳۹۰ ۰۸:۵۹ عصر

كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
كوك كن ساعتِ خویش !
كه مـؤذّن، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب
كوك كن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
كه سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه سحرگاه كسی
بقچه در زیر بغل،
راهیِ حمّامی نیست
كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این كوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
كوك كن ساعتِ خویش !
ماكیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه در این شهر، دگر مستی نیست
كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر
و در این شهر سحرخیزی نیست



RE: شعر - کبوتر حرم - ۲۱ فروردين ۱۳۹۰ ۱۰:۰۳ عصر

سلام بر شما

ممنون از شعر زیباتون...
حیلی وقت بود که شعر نخونده بودیم و دلمون گرفته بود...
دلمون خوشه که خدا در دل شکسته خانه دارد...
دلم می خواد پست بزارم...
دلم می خواد تو تمام بحث ها شرکت کنم...
دیگه دوست ندارم با تشکر نظرمو اعلام کنم...
ولی ...
.
.
خوش به حال بچه کوچولوها...
وقتی دلشون درد میگیره یه ذره شربت گریپ میچر (اگه اشتباه نکنم) بهشون می دن و خوب میشن...
چرا شربتی برای دل درد ما نیست؟؟
دلم درد میکنه...


RE: شعر - hamed - ۲۲ فروردين ۱۳۹۰ ۰۶:۴۹ صبح

چا دارویی بهتر از خدا

و اما فضا محیط به این قشنگی

یه خط بنویس
حالتون خوب میشه

الان میگن اینجا که برا "حرف های عادی بین اعضا نیست "


RE: شعر - sarsepordeh - ۱۰ مرداد ۱۳۹۰ ۰۱:۰۷ عصر

نه شـــــرم و حيا نه عار داريم از تو * اما گله بی ‌شمار داريم از تــــــــــــــــو
ما منتظر تو نيستيم آقا جــــــــــان * تنهــــــــــــــــا همه انتظار داريم از تــو
جلیل صفربیگی


http://www.sarsepordeh.blogfa.com/


RE: شعر - osaky - ۱۰ مرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۲۴ عصر

HeartانتظارHeart بی تو بی همقطار میمیرم من از این انتظار میمیرم منو از روز رفتنت کشتی برنگردی دوبار میمیرم همه ی سال بی تو یک روزه من به روزای هفته بدبینم حالم از بعد رفتنت خوش نیست همه روزا رو جمعه میبینم منثل پروانه ای که تو پیله س دلم از این همه قفس خونه جز تو که روزگارمو دیدی دیگه کی حال مارو میدونه من من دارم از تب تو میسوزم دل دریا رو کن برگرد زندگیم................ انتظارته هر روز زندگیمو رها کن ازین درد