تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: دل گفته هایمان با معبود
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21
•••دعای پایانی روز ‌•••
بار پروردگارا ...
چه قدر زیباست سپری کردن یک روز با حس کردن لبخند زیبایت
چه قدر زیباست حس کردن حضور زیبایت به وقت بخشش,
به وقت دست گرفتن از بینوایی,به وقت محبت به یتیمی...
چه قدر زیباست با تو همراه بودن و برای تو زیستن و مهر ورزیدن...
چه قدر زیباست پر کشیدن و اوج گرفتن و داشتن قلبی که پشت هر تپشش
یک تلاش,یک عشق و یک هدف باشد
هدفی که تنها مقصدش خدایی است که باعث همه زیبایی ها و لذت هاست
خدایی که تنها دلخوشی برای ادامه زندگی است








خداوندا
مراوسیله صلح خودقرارده،
چنان که بتوانم


آنجاکه نفرت هست! باخودعشق بیاورم.


آنجاکه خطا هست! باخودروح بخشش رابیاورم.


آنجاکه ناسازگاری هست! باخودهماهنگی بیاورم.


آنجاکه گمراهی هست! باخودحقیقت بیاورم.


آنجاکه تردیدهست! باخودایمان بیاورم.


آنجاکه نومیدی هست! باخودامیدبیاورم.


آنجاکه تاریکی هست! باخودنوربیاورم.


آنجاکه اندوه هست! باخودشادی بیاورم.
خدایا،
چنان کن که بیش ازآنکه در تمنای تسلی باشم!
خود مایه ی تسلی گردم.


بیش ازآنکه در پی درک شدن باشم، درک کنم.
بیش ازآنکه در تمنای دوست داشته شدن باشم، مهر بورزم.


چراکه با فراموش کردن خویشتن است که شخص می یابد؛
با بخشیدن است که بخشیده میشود؛
وبادرگذشتن است که زندگی جاودان می یابد....
دعای شبانه
خداوندااا
کید و مکر دشمنان را
که در عصر و زمان ما فزونى گرفته،
متوجه خودشان کن و نقشه هاى
شومشان را نقش بر آب فرما!
پروردگاراااا
در آن روزى که سرائر و پنهانى ها
آشکار مى گردد، ما را شرمنده مساز!
بار الها ...
ما قوه و ناصرى جز تو نداریم،
ما را به غیر خودت واگذار مکن!
آمِیْنَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ
خداوندا به عشق گوشه ی چشمت وبا تمنای وصالت قدم به ماه مبارک میگذاریم.
بارالها به حرمت این ماه عزیز بندگانت را ناامید مگردان.
تشنگیمان را به اب کوثر.دیدگانمان را به نشانه های بهشتی.رزقمان را به حلالهایت .گوشهایمان را به زمزمه ی قرانی .
دستها و پاهایمان رابه صراط مستقیم هدایت فرما.
کریما به حرمت شبهای قدر شفای مرضا.عاقبت به خیری و خوشبختی جوانها راخواهانیم.
دستمان را در روزگار سالمندی از دامانت کوتاه مگردان.
خدایا مگذارقلبهایمان از نور اهل بیت خالی گردد.و مارا دراین دنیای لایتناهی لحظه ای به خودمان واگذارننما.
خدایا دردهای پنهان بسیاراست به لطف و کرامت بی حد احدیت انها را مرهمی باش.
امین یا رب العالمین
الهی!
کجا این دل شکسته را جزنگاه تو درمانیست
وکجا این دل تشنه را جز ابر احسان تو بارانی

ای معبودم!...
چه لذت بخش است گذرنسیم یادتو بردلها،
چه زیباست پرواز خاطر تو بر قلبها،
و چه شیرین است پیمودن اندیشه درجاده
غیب ها بسوی تو،
سبحانا...
"ای یگانه محبوب بی ریا"در کنارمان قرار گیر و
دامنت را پناه جاودانه مان ساز؛
بار الها....
تو را سوگند به رحمت بی منتهایت،اجابت
کن دعاهای بندگانت را...

الهی

هرتاریکی به نور
هرقهری به آشتی
هررنجی به رحمت
هرفراقی به وصل
وهرناممکنی رابادست مهربانت ممکن بگردان
امین
الهی و ربی من لی غیرک
خدایا
شاد کن دلی را که گرفته و دلتنگ است
بی نیازمان کن که به درگاهت نیازمندیم
امیدوار کن کسی را که ناامید به آستانت آمده
بگیر دستانی که اکنون بسوی تو بلند است
مستجاب کن دعای کسی که با اشکهایش تو را صدا می زند
حامی آن دلی باش که تنها شده است
با دستهای مهربانت ، با تمام قدرت و عظمت و تواناییت
ببار رحمتت را بر بندگانت .
آمین اى مهربان ترين .
خدای من
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی، من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم.

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود.

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید.

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی. آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی.

گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.

گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت ...
گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...
بسم الله الرحمن الرحیم:
الهی!
با صنع تو هر مورچه، رازی دارد
با شوق تو هر سوخته نازی دارد
ای خالق ذوالجلال، نومید مکن
آن را که به درگهت نیازی دارد
خـدايا درياب بندگانت را...
بنده اي که تو خنده هاش گفت:
خــدايا شــــكرت !
و تو گريه هاش گفت:
خــدا بــــزرگه !!
و وقتی نا امید شد گفت:
مـــنم خــــدايي دارم
خداوندا
اگر در کار تو چون و چرا کردم؛
خطا کردم
وگر در نا امیدی تکیه بر جز کبریا کردم؛
خطا کردم
اگر جز بر تو، دل بستم به لذت های این دنیا؛
حلالم کن
وگر دل را به عشق نازنینان مبتلا کردم؛
خطا کردم
اگر اسمی به جز اسم تو آمد بر زبانم؛
من پشیمانم
وگر در نیک روزی، غفلت از شکر و دعا کردم؛
خطا کردم
اگر لغزیده گاهی ذره ای، پایم؛
ببخشایم
وگر از فرش زیرم اندکی پا را فرا کردم؛
خطا کردم
من آن روزی که گفتم عشق را دیدم؛
نفهمیدم
که عشق اول وآخر تویی عشق آفرینا
من خطا کردم
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21
لینک مرجع