۳۰ فروردين ۱۳۹۴, ۱۲:۰۰ صبح
۶ ارديبهشت ۱۳۹۴, ۰۲:۲۹ عصر
خدایا
[highlight=#fcfcfc][/highlight][highlight=#fcfcfc]به تو من خیره می گردم؛
به این جنگل... به این برکه...
به خط نور...
به این دریا...
به رقص آب...
به این افسون بی همتا...
چه باید گفت؟
کمک کن واژه ها را بر زبان آرم؛
بگویم لحظه ای از تو...
از این زیبائی روشن،
از این مهتاب...
بریزم با نسیم و گم شوم در شب؛
بخندم با تو لختی در کنار آب...
زبانم گنگ و ذهنم کور،
تنم خسته، دلم رنجور...
تمام واژه ها، قامت خمیده،
ناتوان...
بی نور...
پر از پیچیدگی ست این ذهن ناهموار؛
سکوت واژه ها درهم تنیده،
مثل یک آوار...
من از پیچیدگی ها سخت بیزارم؛
تو با من ساده می گویی و من هم ساده می گویم:
" خـدایــا دوسـتـت دارم "[/highlight]
۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴, ۱۰:۱۹ صبح
[highlight=#fcfcfc]
خدایا...
تو را سپاس از برای این روزِ زندگی...
از برای چشم ها که آسمان را می بینند...
گوش ها که نغمه های پرندگان را می شنوند...
پاها که میان درختان گام بر می دارند...
دست ها که گل ها را برای بوییدن از زمین می چینند...
به خاطر تنفس عطر شیرین طبیعت...
به خاطر ذهن که بیندیشد و این جادوی معجزاتِ هر روزه را سپاس گوید...
به خاطر روح که در شادی غرق می شود...
در حضور مقتدرت...
در همه جا...[/highlight][highlight=#fcfcfc]
خدایا...
تو را سپاس از برای این روزِ زندگی...
از برای چشم ها که آسمان را می بینند...
گوش ها که نغمه های پرندگان را می شنوند...
پاها که میان درختان گام بر می دارند...
دست ها که گل ها را برای بوییدن از زمین می چینند...
به خاطر تنفس عطر شیرین طبیعت...
به خاطر ذهن که بیندیشد و این جادوی معجزاتِ هر روزه را سپاس گوید...
به خاطر روح که در شادی غرق می شود...
در حضور مقتدرت...
در همه جا...
خدایا! به من بیاموز که چطور در سختترین شرایط
آنگاه که من چیزی را با همهی وجود از تو میخواهم
و تو حاجترواییام را مصلحت نمیدانی،
از مهربانی و رحمتت ناامید نشوم
و همچنان عاشقت بمانم
خدایا! به من بیاموز در ناامیدی مطلق، لبخند زدن را...
[/font]
[font=tahoma]و به من بیاموز در دلشکستگی و رنجش، بخشندگی را...
که این روزها سخت محتاج نوازش توام
[
[/highlight]۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴, ۰۲:۵۴ عصر
[highlight=#e6f5fa][highlight=#e6f5fa]الهی
[/highlight][/highlight]
مرا حیران تر از حیران تر از حیران پذیرفتی
تو را گریان تر از گریان تر از گریان صدا کردم
دلم تنهاتر از تنهاتر از تنهاییت را دید
تو را یکتا لقب دادم ، تو را عرفان صدا کردم
کجایی ساحل آرامش دریای طوفانی ؟
پریشان بودم ای دریا ، تو را طوفان صدا کردم
تو را در تابش بی خواهش خورشید فهمیدم
تو را در بارش آرامش باران صدا کردم
صدا کردم صدا کردم صدایم را غمت لرزاند
تو را نالان ، تو را لرزان ، تو را از جان صدا کردم
تو می دیدی مرا احساس می کردم چه می خواهی
تو انسان آفریدی ، مثل یک انسان صدا کردم
سلام ای پاسخ آوازهای بی صدای دل
سلامت می کنم هر روز و هر شب ای خدای دل
سلامم را تو پاسخ گفته ای با تابش عشقت
دلم آرام شد در ساحل آرامش عشقت[highlight=#e6f5fa]
[/highlight]
[/highlight][/highlight]
مرا حیران تر از حیران تر از حیران پذیرفتی
تو را گریان تر از گریان تر از گریان صدا کردم
دلم تنهاتر از تنهاتر از تنهاییت را دید
تو را یکتا لقب دادم ، تو را عرفان صدا کردم
کجایی ساحل آرامش دریای طوفانی ؟
پریشان بودم ای دریا ، تو را طوفان صدا کردم
تو را در تابش بی خواهش خورشید فهمیدم
تو را در بارش آرامش باران صدا کردم
صدا کردم صدا کردم صدایم را غمت لرزاند
تو را نالان ، تو را لرزان ، تو را از جان صدا کردم
تو می دیدی مرا احساس می کردم چه می خواهی
تو انسان آفریدی ، مثل یک انسان صدا کردم
سلام ای پاسخ آوازهای بی صدای دل
سلامت می کنم هر روز و هر شب ای خدای دل
سلامم را تو پاسخ گفته ای با تابش عشقت
دلم آرام شد در ساحل آرامش عشقت[highlight=#e6f5fa]
[/highlight]
۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۴, ۰۱:۴۳ صبح
« پناه
میبرم « به خدا »،
از عـیبی که،
« امروز » در خود می بینم،
و
« دیروز »
«دیگران را» به خاطر،
«هـمان عیـب» ملامت کرده ام.
محتاط باشیم، در « سرزنش » و «قضاوت کردن دیگران »
وقتی
نه از «دیروز او» خبر داریم و نه از « فردای خودمان »
میبرم « به خدا »،
از عـیبی که،
« امروز » در خود می بینم،
و
« دیروز »
«دیگران را» به خاطر،
«هـمان عیـب» ملامت کرده ام.
محتاط باشیم، در « سرزنش » و «قضاوت کردن دیگران »
وقتی
نه از «دیروز او» خبر داریم و نه از « فردای خودمان »
۱۶ شهريور ۱۳۹۴, ۱۱:۴۴ عصر
[highlight=#ffffff][/highlight]
[/font]من در این سکوت سنگین و مطلق شب به آستان تو آمده ام
آنقدر نیازمندم که یارای گفتنم نیست...
کوله بارم پر از گناه و دستهایم خالیست...
[highlight=#ffffff]
امشب آمده ام ...از تو می خواهم بر حال پریشانـم رحم کنی وبه من از لطف خویش نظر کنی...چشمهای من، ملتمسانه امیدوار به چشمهای توست...خدایا مرا دریاب!
[highlight=#fcfcfc][font=Impact][/highlight][/highlight]
۲۳ آذر ۱۳۹۴, ۱۱:۳۶ صبح
[highlight=#ffffff][highlight=#ffffff]
[/highlight][/highlight]
[/highlight][/highlight]
[highlight=#ffffff]
[/highlight]
عطرخدا ♡ حرفهایی از جنس آرامش
@ATREKHODA
نمی شود تو خدای من باشی
و حضور دیگری خلوت خیالم را بر هم زند!
نمی شود تو جانبخش من باشی
و انبوه دردهای درهم تنیده جانم را بكاهد!
نمی شود تو عاشق من باشی
و عشق در نگاه و كلام من جاری نباشد!
نمی شود تو آفریدگار من باشی
و بودنم از خاطر خوبت فراموش شود!
نمی شود تو هواخواه من باشی
و من در هوای بی كسی پرسه زنم!
نمی شود تو گشاینده ی هر در باشی
و درهای امید به روی دلم بسته باشند!
نمی شود مهرت تضمین اجابت باشد
و دعاهای من در میانه ی راه گم شوند!
نمی شود تو بینای نادیده ها باشی
و احوال پریشان و عیانم از تو پنهان بماند!
نمی شود شنوای سكوت باشی
و فریادهای بلندم به گوشت نرسد!
نمی شود، هرگز چنین نمی شود
مگر آنكه فاصله بسیار باشد
نه از سمت تو ؛ از سوی من ...
شاید گم شده ام
نه در بزرگی تو ؛ در حقارت خودم ...
كاش پیدا شوم
نه در غربت خودم ؛ در آشنایی حضور تو ...
۹ بهمن ۱۳۹۴, ۱۰:۰۰ صبح
خدایا!
سجده میکنم در برابرت که اینقدر در برابر من و گناهان من صبوری
کمکم کن تا این مهربانی هایت را درک کنم.
خدایا!
دست گیرکه جز تو دستگیر نیست
و دریاب که جز تو پناهی نیست.
خداوندا...
اگر مرا در نیابی، به کدام وادی امن آرامش پناه جویم،
اگر مرا نبخشایی، به کدام درگاه و بارگاه بگریزم ،
اگر مرا در کاروان هدایت شدگانت قرار ندهی چگونه به معرفت الهیت نایل شوم.
پس ای مهربان توبه پذیر, باز هم پذیرا باش
سجده میکنم در برابرت که اینقدر در برابر من و گناهان من صبوری
کمکم کن تا این مهربانی هایت را درک کنم.
خدایا!
دست گیرکه جز تو دستگیر نیست
و دریاب که جز تو پناهی نیست.
خداوندا...
اگر مرا در نیابی، به کدام وادی امن آرامش پناه جویم،
اگر مرا نبخشایی، به کدام درگاه و بارگاه بگریزم ،
اگر مرا در کاروان هدایت شدگانت قرار ندهی چگونه به معرفت الهیت نایل شوم.
پس ای مهربان توبه پذیر, باز هم پذیرا باش
۱۹ بهمن ۱۳۹۴, ۰۶:۵۱ عصر
من از معبود یکتایم ٰ فقط یک چیز میخواهم...
نگیرد هرگز از قلبت امید استجابت را...
نگیرد هرگز از قلبت امید استجابت را...
۲۸ بهمن ۱۳۹۴, ۱۰:۳۹ عصر
دروازه قلبم رابه روی خوبیها می گشایم
پروردگارا ...
تو را سپاس میگویم که قدرت سکوت را به من عیان ساختی،
آرامشی که در هر گام بر من پدیدار میشود را سپاسگزارم
خداوندا...
یاریم کن بر کلامم مسلط باشم و با نارضایتی سکوت نکنم
حرفی را که بر زبان میرانم ناحق و خارج از عدل نباشد
آبرویی را بر آب و کاشانه ای بر باد ندهم،
بار الها!...
تو یاریم کن تا با کنایه غبار ناراحتی بر
روابطم،و با بی حرمتی چراغ دلی را به خاموشی ننهم،
ایزدا....
عشق سرمایه هر انسان است،مرا سرمایه دار خوبیها قرار ده.
پروردگارا ...
تو را سپاس میگویم که قدرت سکوت را به من عیان ساختی،
آرامشی که در هر گام بر من پدیدار میشود را سپاسگزارم
خداوندا...
یاریم کن بر کلامم مسلط باشم و با نارضایتی سکوت نکنم
حرفی را که بر زبان میرانم ناحق و خارج از عدل نباشد
آبرویی را بر آب و کاشانه ای بر باد ندهم،
بار الها!...
تو یاریم کن تا با کنایه غبار ناراحتی بر
روابطم،و با بی حرمتی چراغ دلی را به خاموشی ننهم،
ایزدا....
عشق سرمایه هر انسان است،مرا سرمایه دار خوبیها قرار ده.