تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: راز ماندگاری
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
((به نام خدا))
بگو دشمن ببیند نور چشم مادر آوردند
بگو خاکسترش را سرمه ی چشم ترآوردند

بگو که باغ ما زیبایی وفرش فزون ترشد
صنوبرهابه دوش خویش سروی دیگرآوردند

گل من قدوبالایش بلند وناز ورعنابود
ولی امروز آن گل را خدایا پرپرآوردند

به هر گل می رسم اینجا فقط می بویمش آخر
که نامی؟نه پلاکی؟نه شهیدی بی سرآوردند

ببین یک کاغذ افتاده کنار پیکری بی نام
گمانم بین دفترهاش یا از سنگر آوردند

نوشته:مادرم اینجا به عشق رمز((یا زهرا))
همه امشب پلاک خود ز گردن ها درآوردند
(از رویا باقری)
((به نام خدا))

شوری به جز شهادت در سر نداشتی
فرصت برای نعش برادر نداشتی

می خواستی که سجده کنی در حریم دوست
می خواستی که سجده...ولی سر نداشتی

بال فرشته فرش عروج تو بوده است
درآن کویر تب زده یاور نداشتی

گفتند دشمنان به صلیبت کشیده اند
گفتند روز واقعه خنجر نداشتی

باید که حرف می زدی از عاشقی ولی
جز بر فراز نیزه که منبر نداشتی

گنجشک ها یکی یکی از تو جدا شدند
دیگر رقیه و علی اصغر نداشتی
(ازسعید توکلی)
((به نام خدا))

هرچند بین ما غم بال وپری نیست
اکنون که می آیم سراغت دفتری نیست

روی تمام چفیه ها با خون نوشته است
دیگر جمال حرف های بهتری نیست

سجاده ات را هدیه می دادی عزیزم
برخیز از سجاده... وقتی که سری نیست

باید میان کوچه های خسته شهر
قدری بگردم گر چه تاب دیگری نیست

وقتی خبر دادند می آیی به خانه...
آهسته تابوت تو را...نه پیکری نیست

خون سرفه ها بی خواب می کردند اما
دیگر کسی در تخت باران بستری نیست

سنگ مزارت بوی باران می دهد باز
عطری که در بوی گلاب قمصری نیست
(از حسن علی پاکزاد)
(به نام خدا)
سلام

دست هایت خالی از عشق نبود

شانه هایت خالی از رنگ خدا



چفیه ات بر شانه هایت بود

وغم ،اشک های غربت سروده بود



از سنگرت بوی گل یاس آمد ست

از پیکرت روحت برخاسته است



چشم هایت باز واشک هایت غرق خون

لب هایت اما چه زیبا خندیده است



چفیه ات را بر میدارد و می رود

روح بلند پرواز وآسمانیت



روح تو آزاد است وخوش

چفیه ات نشان سر فرازیت



چفیه ات بوی گل یاس می دهد

بوی بهشت...



چفیه ات بوی گل یاس می دهد بوی مهدی(عج)

چفیه ات مهر ورودت است

به بهشت...

((ازفاطمه صابری))
صفحه‌ها: 1 2
لینک مرجع