۱۱ شهريور ۱۳۸۹, ۰۳:۳۸ عصر
((به نام خدا))
بگو دشمن ببیند نور چشم مادر آوردند
بگو خاکسترش را سرمه ی چشم ترآوردند
بگو که باغ ما زیبایی وفرش فزون ترشد
صنوبرهابه دوش خویش سروی دیگرآوردند
گل من قدوبالایش بلند وناز ورعنابود
ولی امروز آن گل را خدایا پرپرآوردند
به هر گل می رسم اینجا فقط می بویمش آخر
که نامی؟نه پلاکی؟نه شهیدی بی سرآوردند
ببین یک کاغذ افتاده کنار پیکری بی نام
گمانم بین دفترهاش یا از سنگر آوردند
نوشته:مادرم اینجا به عشق رمز((یا زهرا))
همه امشب پلاک خود ز گردن ها درآوردند
(از رویا باقری)
بگو دشمن ببیند نور چشم مادر آوردند
بگو خاکسترش را سرمه ی چشم ترآوردند
بگو که باغ ما زیبایی وفرش فزون ترشد
صنوبرهابه دوش خویش سروی دیگرآوردند
گل من قدوبالایش بلند وناز ورعنابود
ولی امروز آن گل را خدایا پرپرآوردند
به هر گل می رسم اینجا فقط می بویمش آخر
که نامی؟نه پلاکی؟نه شهیدی بی سرآوردند
ببین یک کاغذ افتاده کنار پیکری بی نام
گمانم بین دفترهاش یا از سنگر آوردند
نوشته:مادرم اینجا به عشق رمز((یا زهرا))
همه امشب پلاک خود ز گردن ها درآوردند
(از رویا باقری)