سلام عزیز دلم
فائزه جون با اینکه من اصلاً هدفم صرف ِ جواب دادن و خدای نکرده اهانت نبوده، اما احساس کردم ناراحتی پیش اومده. قلباً از شما معذرت می خوام.
این جملاتی رو هم که میارم، من باب تأمل می نویسم...
ایرادی هم اگر وارد بشه که عرائض بنده طبیعتاً نقوصی هم داره (یا شاید نقوص بنده یه سری عرائض داره
) خوشحال میشم با نکته بینی شما بحث بشه و ان شاءالله به یک نتیجه ی معقول و منطقی برسیم.
ما یه عقیده ی مشترکی داریم؛ ایمان داریم که باید به خدا توکل کرد و در عین حال در انجام وظیفه نباید کوتاهی بشه.
اما شما بیشتر در مرحله ی اول تکیه تون بر خود باوری هست "من می توانم"
در صورتیکه مبنای حرف بنده از همون اول هم روی خدا باوری هست. "توکل بر خدا"
روی اصل مطلب « من عرف نفسه فقد عرف ربه» هیچ بحثی نیست؛اما معناش چی هست؟؟ و کاربردش کجاست؟؟
معنا این هست که ما با شناخت خود و ویژگی های خود به شناخت خداوند می رسیم.
نه اینکه باید با تکیه بر ویژگی های خود به اعتماد بر خداوند برسیم...
چون از خود شناسی به خدا شناسی می رسیم لزوماً برای خدا باوری نباید از خود باوری شروع کرد.
و یک وحله از شناخت خود یعنی:
انسان به ویژگی هایی که خدا در درونش قرار داده آگاهی پیدا کنه،نه اینکه بهشون اعتماد کنه.
مبنای اعتماد ما ، انسان و روحش و اعضا و جوارح و ویژگی هاش نیست.
نمی دونم می تونم بیان کنم مطلب رو؟ متوجه می شید یا نه؟؟
اما عقیده ی بنده این هست که:
قرار نیست بچه های ما برای اینکه جرأت انجام کاری پیدا کنن، به یه توانایی و استعداد ذاتی در درون خودشون ایمان بیارن...
قرار نیست بچه های ما برای اینکه جرأت انجام کاری پیدا کنن، به "من میتوانم" ایمان بیارن...
قرار نیست بچه های ما برای اینکه جرأت انجام کاری پیدا کنن، به پایان و هدف فکر کنن...
از نظر من ما باید به خودمون و نسل آینده یاد بدیم که برای انجام هر کاری ،حتی پرسیدن سوال، فقط یه چیزی رو در نظر بگیریم؛ اونم اینکه:
انجام این کار(حتی یه سوال) آیا کار خوبی هست؟ می تونه به رشد من یا جامعه یا دینم کمکی بکنه؟؟ یا نه؟
اگه دید جواب مثبته، بسم الله...حرکت کنه و دنبالش بره...
دیگه کاری با استعداد ذاتیش نداشته باشه... یا اینکه می تونم یا نمی تونم...
و دیگه رسیدن یا نرسیدن، نتیجه گرفتن یا نگرفتن رو بسپاره به خدا...
و اینکه انقدر تاکید می کنم رو "به خدا توکل کنه" تا اینکه تکیه کنم رو جمله ی " من می توانم" از جهت پایان و عواقب کار هست...
هر کاری که شروع میشه 2 حالت داره:
1-یا نتیجه میده و به نتیجه میرسه
2-یا نه، به هدف مد نظر نمی رسه
اگه با "من می توانم" شروع بشه:
در حالت 1- به وجود اومدن یه نوع احساس موفقیتی که مقرون به "من" هست. محبوب شدم " منِ ذاتی" در خود.
در حالت 2- به وجود اومدن یه احساس ضعف و نا امیدی
اگه با "توکل به خدا" شروع بشه:
در حالت 1- زیاد شدن خضوع و خشوع در برابر حق تعالی و افزایش ایمان.
در حالت 2- قطع نشدن امید و رجا. و اینکه شکست و نا امیدی رو من باب حکمت خداوند می دونه،نه ضعف و نا توانایی خود. (البته تاکید کنم که نهایت سعی انجام شده و به بهانه ی قسمت و حکمت، کوتاهی و قصوری از طرف سر نزده)
اما نکته ی آخر:
اینکه توکل بر خدا ورد زبون تعدادی از مذهبیون هست و به اصل و معناش توجهی ندارن، برای ما حجیتی ایجاد نمی کنه...
و اینکه افراد مذهبی یا خیلی از اوقات خود ما نمی تونیم در مرحله ی عمل ،ایمان رو تمام و کمال اجرا کنیم ،نقطه ضعفی است برای ما، نه دلیلی برای ترک این اصل و مهم.