تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: نا امیدی
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
سلام
داشتم تو ذهنم دنبال یه موضوع میگشتم که یهو یاد این موضوع افتادم که خودم خیلی اوقات درگیرش میشم.
خیلی از جوونا هستن که گاهی اوقات از زندگی، از ادامه ی تحصیل، از پیدا کردن کار،ادامه ی شغل، ... یا حتی از خودشون نا امید میشن!
به نظر شما آخه چرا؟ چجوری میشه ریشه ی ناامیدی رو پیدا کرد و اون رو از بین برد؟
سلام
به نظر من چون روحیات آدما با هم فرق داره. درجه ناامیدی هاشون هم با هم فرق داره.
برای بعضی ها زودگذره ولی برای بعضی ها به شکل بیماریه و گاهی تا حد افسردگی هم پیش میره.
به نظرم با تقویت ایمان و توکل به خدا میشه امیدو تو وجودمون زنده کنیم.
سلام :
موضوع جالبی رو انتخاب کردید ؛ کاش بچه ها شرکت کنن تا حداقل این طوری با همفکری

این مشکلو برای خودمون یا اطرافیانمون حل کنیم .

من فکر می کنم یکی از مهمترین دلایل ناامیدی ، نداشتن اعتماد به نفس باشه .

چون معمولا این بلا یعنی کشتن اعتماد به نفس سر بیشتر بچه های ما ( و متاسفانه بیشتر هم

نسل ما ) اومده ، من معتقدم ریشه همه ی ناامیدی ها و شکست ها همین باشه .

که به نظرم مقصر های اصلی هم خانواده ها و معلم های همون مدارس ابتدایی یا حتی قبل تر

مربی های پیش دبستانی هامون باشن .

این که همیشه این ترس همراه یه بچه باشه که از گفتن جواب یه سوال ساده یا مطرح کردن یه

موضوع برای بحث یا بازی یا ... و فقط به خاطر ترس از مورد تمسخر قرار گرفتن توسط دوستاش

، معلم یا بدتر از همه خانوادش ؛ فکر می کنم همین موضوع یکی از دلایل فرو ریختن اعتماد به

نفسی می شه که خودمون با رفتار اشتباه خودمون به جوون های آیندمون تحمیل می کنیم

و به دنبال این شکست ناامیدی ، افسردگی ، نداشتن خلاقیت و ... اعتیاد و حتی خیلی از

فسادهای جامعه امروزی اتفاق می افته ...

نظر شما چیه ؟؟؟؟
سلام

میشه واژه ی اعتماد به نفس رو معنی کنیم؟؟
نفس یعنی چی؟؟؟ نفس چی هست که ما باید بهش اعتماد کنیم؟
به عقیده ی بنده ریشه ی خیلی از مشکلات یا تمامی مشکلات میدون دادن به همین " نفس" هست...
نفسی که شیطون رو از عرش به اسفل سافلین می کشونه...
من فکر می کنم که" اعتماد به نفس" یک فرهنگ اشتباهه...
یه واژه ی ظاهراً مثبتی که اگه یه روزی خدای نکرده یه بچه شیعه به کار برد، باید بترسیم...



چه قدر خوبه که ما به جای "اعتماد به نفس" ، " اعتماد به خدا" رو در خودمون و نسل آینده تقویت کنیم...
اعتماد به کسیکه بی شک قدرت و نفوذش غالبه، بر تمام کائنات و هستی...
اعتماد به خدا یعنی همون توکل...
الله یحب المتوکلین...
جایی از قرآن نمی خونیم که خدا گروهی رو که اعتماد به نفس داشتن رو تایید کرده باشه یا اینکه دوسشون داشته باشه...


کسیکه به خدا توکل می کنه، هیچ وقت و هیچ جا کم نمیاره...
چه برسه به اینکه نا امید شه...
میگه خدا جون از من حرکت،از تو برکت... یا الله و میره جلو....
دیگه با نتیجه کاری نداره که بخواد بترسه یا نا امید شه...
سلام
جناب کبوتر حرم عزیز مطلبتون مثبت و راهگشاست.ولی فکر میکنم منظور از اعتماد به نفس اینه که ما توانایی انجام کارای بزرگ داریم. منظور اینه که اگه یه دید مثبت و خوب داشته باشیم میتونیم همه خوبی ها رو به سوی خودمون جذب کنیم.معنی مصطلح و کاربردی اعتماد به نفس اینه که خواستن توانستنه.
مطلبتون در مورد اعتماد به خدا وتوکل خیلی قبول دارم. توکل یه جورایی خود به خود باعث میشه هم نگاه مثبت داشته باشیم هم تلاشمون بیشتر و بهتر میشه.
کبوتر حرم عزیز سلام :

از ریز بینی شما ممنون اما قبل از هر چیز بگم که من هیچ ادعایی در مورد داشتن اطلاعات

کافی در زمینه های قرآنی و دینی ندارم اما در حدی که اطلاعاتم بهم اجازه می ده جوابتونو

می دم :

حق با شماست ، منم قبول دارم که خیلی از مشکلات و فسادهای اخلاقی و اجتماعی به خاطر

همین " نفسه " . اما تو قرآن و احادیث زیادی خوندیم که برای شناخت خدا بهتره اول خودتون رو

بشناسید " من عرف نفسه فقط عرف ربه " ، من فکر نمی کنم که اعتماد و شناخت خودمون

مغایر باشه با توکل به خدا که برعکس اگه خودتو بشناسی به توانایی ها و استعدادهایی که "

خدا " به طور خاص تو وجود هر کدوم از ماها قرار داده اعتماد می کنی و با توکل به خدا از اونها

برای رسیدن به اهدافت استفاده می کنی و این که همون طور که می گن " از تو حرکت از خدا

برکت " اگه حرکتی نکنی برکتی هم نخواهی دید و من منظورم این بود که خیلی از ما ها برای

شروع این حرکت شهامت نداریم ، اصلا به خودمون اعتماد نداریم و می ترسیم که نتونیم تا آخر

این راهو طی کنیم ، می ترسیم که نتونیم پیروز بشیم و ...

من منکر این نیستم که باید به خدا توکل کنیم برعکس باید همت کنیم و اعتماد داشته باشیم که

خدا بهمون کمک می کنه اما تمام حرف من سر اون همته سر اون استارت .

قبول کنید که خیلی از آدم هایی که ادعای دین و مذهب و ایمان دارند و ورد زبونشون همین

جملس " توکل به خدا و ..." شهامت و همت شروع خیلی از کارها رو ندارند HuhHuhHuh

و اینکه منظور از کار حتما قرار نیست که کار منفی و غیر اخلاقی باشه ...
سلام عزیز دلم

فائزه جون با اینکه من اصلاً هدفم صرف ِ جواب دادن و خدای نکرده اهانت نبوده، اما احساس کردم ناراحتی پیش اومده. قلباً از شما معذرت می خوام.

این جملاتی رو هم که میارم، من باب تأمل می نویسم...
ایرادی هم اگر وارد بشه که عرائض بنده طبیعتاً نقوصی هم داره (یا شاید نقوص بنده یه سری عرائض دارهSmile) خوشحال میشم با نکته بینی شما بحث بشه و ان شاءالله به یک نتیجه ی معقول و منطقی برسیم.



ما یه عقیده ی مشترکی داریم؛ ایمان داریم که باید به خدا توکل کرد و در عین حال در انجام وظیفه نباید کوتاهی بشه.
اما شما بیشتر در مرحله ی اول تکیه تون بر خود باوری هست "من می توانم"
در صورتیکه مبنای حرف بنده از همون اول هم روی خدا باوری هست. "توکل بر خدا"


روی اصل مطلب « من عرف نفسه فقد عرف ربه» هیچ بحثی نیست؛اما معناش چی هست؟؟ و کاربردش کجاست؟؟
معنا این هست که ما با شناخت خود و ویژگی های خود به شناخت خداوند می رسیم.
نه اینکه باید با تکیه بر ویژگی های خود به اعتماد بر خداوند برسیم...
چون از خود شناسی به خدا شناسی می رسیم لزوماً برای خدا باوری نباید از خود باوری شروع کرد.
و یک وحله از شناخت خود یعنی:
انسان به ویژگی هایی که خدا در درونش قرار داده آگاهی پیدا کنه،نه اینکه بهشون اعتماد کنه.
مبنای اعتماد ما ، انسان و روحش و اعضا و جوارح و ویژگی هاش نیست.
نمی دونم می تونم بیان کنم مطلب رو؟ متوجه می شید یا نه؟؟

اما عقیده ی بنده این هست که:
قرار نیست بچه های ما برای اینکه جرأت انجام کاری پیدا کنن، به یه توانایی و استعداد ذاتی در درون خودشون ایمان بیارن...
قرار نیست بچه های ما برای اینکه جرأت انجام کاری پیدا کنن، به "من میتوانم" ایمان بیارن...
قرار نیست بچه های ما برای اینکه جرأت انجام کاری پیدا کنن، به پایان و هدف فکر کنن...

از نظر من ما باید به خودمون و نسل آینده یاد بدیم که برای انجام هر کاری ،حتی پرسیدن سوال، فقط یه چیزی رو در نظر بگیریم؛ اونم اینکه:
انجام این کار(حتی یه سوال) آیا کار خوبی هست؟ می تونه به رشد من یا جامعه یا دینم کمکی بکنه؟؟ یا نه؟
اگه دید جواب مثبته، بسم الله...حرکت کنه و دنبالش بره...
دیگه کاری با استعداد ذاتیش نداشته باشه... یا اینکه می تونم یا نمی تونم...
و دیگه رسیدن یا نرسیدن، نتیجه گرفتن یا نگرفتن رو بسپاره به خدا...
و اینکه انقدر تاکید می کنم رو "به خدا توکل کنه" تا اینکه تکیه کنم رو جمله ی " من می توانم" از جهت پایان و عواقب کار هست...


هر کاری که شروع میشه 2 حالت داره:
1-یا نتیجه میده و به نتیجه میرسه
2-یا نه، به هدف مد نظر نمی رسه

اگه با "من می توانم" شروع بشه:
در حالت 1- به وجود اومدن یه نوع احساس موفقیتی که مقرون به "من" هست. محبوب شدم " منِ ذاتی" در خود.
در حالت 2- به وجود اومدن یه احساس ضعف و نا امیدی

اگه با "توکل به خدا" شروع بشه:
در حالت 1- زیاد شدن خضوع و خشوع در برابر حق تعالی و افزایش ایمان.
در حالت 2- قطع نشدن امید و رجا. و اینکه شکست و نا امیدی رو من باب حکمت خداوند می دونه،نه ضعف و نا توانایی خود. (البته تاکید کنم که نهایت سعی انجام شده و به بهانه ی قسمت و حکمت، کوتاهی و قصوری از طرف سر نزده)



اما نکته ی آخر:
اینکه توکل بر خدا ورد زبون تعدادی از مذهبیون هست و به اصل و معناش توجهی ندارن، برای ما حجیتی ایجاد نمی کنه...
و اینکه افراد مذهبی یا خیلی از اوقات خود ما نمی تونیم در مرحله ی عمل ،ایمان رو تمام و کمال اجرا کنیم ،نقطه ضعفی است برای ما، نه دلیلی برای ترک این اصل و مهم.
سلام
مطالب جالبی بیان شده. فکر میکنم مفهموم همه ی حرف هایی که دوستان زدن نزدیک به هم باشه اما در قالب جملات دیگه ای بیان شده.
قابل ذکره که از بحث دور نشیم.
من فکر میکنم بیماری نا امیدی بالاخره در هر دوره ای چه به صورت کوتاه چه به صورت بلند مدت سراغ خیلی ها میاد! حالا اینکه چجوری میشه این بیماری رو از بین برد مهمه.
بچه ها به نظر من این بحث به جایی نمیرسه جون این خانه از پایی بست ویران است یعنی تنها علت نا امیدی جامه است چون جامه است که باعث میشه شما به آینده ی خودتون که در همان جامعه قراره شکل بگیره نا امید بشین حالا این جامعه رو کی میسازه ؟ همین منو شما و بچه های ما پس این مشکل که همه ی ما دچارش شدیم از گور خودمون بلند میشه نه هیچ کس دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این طبیعیه که وقتی من یه دکترو میبینم که داره به خاطر نون شبش و از روی بی کاری تو آژانس کار میکنه از زندگی و آینده و کارو تحصیلو و پولو و به کل از دنیا نا امید میشم . پس نتیجه میگیریم که چون حل این مشکل از عهده ی یکی دو نفر خارجه و باید صد در صد جامعه رو تغییر بدیم که امری امکان ناپذیره پس بیاین به تفکرت هنلیسمی یا همون پوچ گرایی هم کمی فکر کنیم و اونم اینه که اساس زندگی بر پایه ی پوچی است و امید معنایی ندارد.............................. Huh Huh
یکی از علل نا امیدی وجود شکستهایی پی درپی در زندگی شخص و به عبارتی مساوی است با بد شانسی اوردن که فرد کم کم امید خود را از دست می دهد.............................................
صفحه‌ها: 1 2 3
لینک مرجع