تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: امام حسن عسکری علیه السلام
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
حسینعلی پورافضلی:
منشور سبک زندگی اسلامی درنامه‌های امام عسکری (ع) به ایرانیانIdea[تصویر:  IMAGE635274098491519777.jpg]

ایرانیان همواره یاران باوفایی برای اهل بیت(ع) بوده و در طول تاریخ این وفاداری را بارها به اثبات رسانده اند. امام حسن عسکری (ع) در نامه‌هایی خطاب به ایرانیان، این وفاداری را ستودند.

امام حسن عسکری (ع) در یکی از نامه‌های خود به اسحاق بن اسماعیل و شیعیان نیشابور، پس از توضیح نقش امامت در هدایت امت اسلامی می‌فرماید: «ابراهیم بن عَبده، نامه مرا برای همه بخواند تا جای سؤال و ابهامی باقی نماند».
از میان نامه های امام حسن عسکری(ع)، نامه‌ایشان به شیخ بزرگوار ابن بابویه قمی (رحمت ا...) که در شهر مقدس قم مدفون است از این نظر که دارای نکاتی درباره سبک زندگی و توصیه های تربیتی و اخلاقی برای شیعیان است، حایز اهمیت فراوانی است.
امام حسن عسکری(ع) در نامه ای برای علی بن بابویه پس ازحمد و سپاس خدا و درود بر پیامبر و عترت پاکش فرمودند: «سفارش می‌کنم تو را ای شیخ و مورد اعتماد و فقیه من، ابوالحسن، علی بن الحسین قمی، خداوند تو را بر آنچه مورد خشنودی اوست موفق بدارد، و در پرتو رحمتش فرزندان شایسته در نسل تو قرار دهد.(سفارش می‌کنم تو را) به تقوا و پرهیزکاری و برپاداری نماز و دادن زکات، زیرا نماز از کسی که زکات نمی دهد، قبول نمی‌شود، و تو را سفارش می‌کنم به بخشیدن لغزشهای دیگران، فرو بردن خشم هنگام غضب، صله رحم، ایثار و همکاری با برادران دینی و کوشش در تأمین نیازهای آنها در هنگام سختی و آسانی، تعقل و خردمندی، هنگام جهل و نادانی، دین شناسی و استواری در امور و فراگیری قرآن و پیوند معنوی با آن، خوش اخلاقی، امر به معروف و نهی از منکر که خداوند می‌فرماید: «از بسیاری از درِ گوشی(و جلسات محرمانه) آنها(منافقان و منکران) خیر و سودی نیست، مگر کسی که امر به کمک به دیگران یا کار نیک یا اصلاح در میان مردم کند و هر کس برای خشنودی خداوند چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد.» و دوری از همه زشتی‌ها و بر تو باد به نماز شب، همانا پیامبر(ص) به علی(ع) چنین وصیت کرد: ای علی بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، و کسی که نماز شب را سبک بشمرد از ما نیست.»
به سفارش ما عمل کن، و آنچه را به تو امر کردم، به همه شیعیانم امر کن تا به آن عمل کنند.
و بر تو باد به صبر و انتظار فرج امام مهدی(عج)، همانا پیامبر(ص) فرمود: بهترین اعمال امت من، انتظار فرج است، و همواره شیعیان ما در اندوه هستند، تا پسر من آشکار گردد، همان که پیامبر(ص) در مورد او چنین مژده داد: او سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد کند، ای شیخ من! و ای مورد اعتماد من ابوالحسن! صبر کن و همه شیعیانم را به صبر و استقامت امر کن؛"اِنَ الْاَرْضَ لِلهِ یُورِثُها مِنْ عِبادِهِ، وَالْعاقِبَهُ لِلْمُتَقینَ؛ همانا سراسر زمین از آن خداست و آن را به هر کس بخواهد(و شایسته بداند) واگذار می‌کند و سرانجام(نیک) برای پرهیزکاران است.»
انتهاي خبر/ قدس آنلاين / کد خبر: 189077
بانویی که شهادتین گفت و همسر امام حسن عسکری(ع) شد
همزمان با فرارسیدن ولادت با سعادت امام حسن عسکری علیه‌السلام، نحوه ازدواج این امام همام با نرجس خاتون را با استناد به کتاب «در انتظار خورشید ولایت» نوشته عبدالرحمن انصاری مرور می‌کنیم:
مادر امام زمان (عج) از طرف پدر، دختر یشوعا فرزند امپراطور رم شرقی و از طرف مادر نوه شمعون از یاران مخصوص حضرت عیسی که وصی او نیز به شمار می‌رفت، بود. نرجس که از زیبایی و جمال ظاهری برخوردار بود، از کودکی تحت تعلیم جدش قرار گرفت و با بهره گیری از از اساتید زبر دست آن روزگار، علوم و کمالات فراوان کسب کرد و زبان‌های مختلف از جمله زبان عربی را آموخت. ماجرای ازدواج این بانوی بزرگ اسلام بسی جالب و شگفت انگیز است.
به حکم قیصر پادشاه روم مقرر شده بود که نرجس خاتون به عقد پسر عموی پدرش درآید اما از آنجا که اراده خدا بر این قرار گرفته بود که ایشان همسر امام حسن عسکری(ع) و مادر حضرت امام مهدی (عج) باشد این دستور عملی نشد و مراسم عقد این بانوی گرامی قبل از هر گونه اقدامی دگرگون شد؛ صلیب‌ها شکست و پسر عمویش از تخت به زمین افتاد.
به دستور پادشاه مجلس عقد، دوباره تشکیل و آراسته شد اما این بار نیز همان وقایع تکرار شد تا سه مرتبه.
جزئیات ازدواج آن بانوی گرامی در روایات اسلامی به این صورت بیان شده است:
«بشر بن سلیمان» برده فروش، از فرزندان ابو ایوب انصاری و از شیعیان و همسایگان امام هادی(ع) می‌گوید: روزی امام توسط غلام خود مرا احضار کرد و فرمود: می‌خواهم تو را به فضیلتی بزرگ که مایه برتری تو بر شیعیان می‌شود، برسانم. سپس با خط مبارک خود نامه‌ای به خط رومی نوشته و آن را مهر کرد و به همراه دویست و بیست اشرفی به من تحویل داد و فرمود: به بغداد برو و از میان اسیران رومی که با کشتی به آنجا آورده شده‌اند کنیزی را به این خصوصیات از عمربن زید خریداری کن، پیش از تو کسی می‌خواهد آن کنیز را به سیصد دینار بخرد اما آن کنیز به زبان عربی می‌گوید اگر تو حضرت سلیمان و دارای حشمت او باشی من به تو رغبتی ندارم، بیهوده مال خود را از بین مبر!
بشر بن سلیمان به منظور اجرای دستور امام علی‌النقی (ع) روانه بغداد شد. حوادث همانگونه که آن حضرت فرموده بود، یک به یک اتفاق افتاد.
بشربن سلیمان وقتی فروشنده را دید نامه امام را به وی داد و گفت این نامه را به کنیز بده در صورتی که خواست آن را به من بفروش.
نامه به نرجس خاتون رسید او پس از باز کردن و خواندن مطالب نامه به شدت گریست و به برده فروش خطاب کرد که من را به صاحب این نامه بفروش، اگر از این کار امتناع کنی خود را هلاک می‌کنم. حضرت نرجس خاتون نامه را می بوسید و می گریست.
بشر بن سلیمان بعد از توافق با برده فروش خطاب به حضرت نرجس خاتون ‌‌گفت: آیا نامه‌ای را می‌بوسی که نویسنده آن را نمی‌شناسی؟
نرجس گفت: معرفت و شناخت تو اندک است اگر پیامبر و جانشینان آنان را می‌شناختی چنین نمی‌گفتی، گوش کن تا ماجرای خود را برایت بگویم.
من نوه قیصر پادشاه روم هستم در آن شب بعد از به هم خوردن مراسم عقد خواب دیدم که حضرت عیسی و گروهی از حواریون در قصر جدم اجتماع کرده‌اند همان جایی که تخت پسر عموی پدرم مستقر بود میزی که نور از آن می درخشید، قرار داشت طولی نکشید که حضرت محمد (ص) و داماد و جانشینش و جمعی از فرزندان وی وارد قصر شدند، حضرت عیسی از آنان استقبال کرد پیامبر اکرم (ص) در حالی که به امام حسن عسکری (ع) اشاره می‌کرد فرمود: ای روح‌الله من به خواستگاری دختر وصی شما شمعون، برای فرزندم آمده‌ام.
در این حال، حضرت عیسی نگاهی به شمعون کرد و فرمود: چه شرافتی نصیب تو شده است با این پیوند مبارک موافقت کن شمعون نیز گفت: موافقم. سپس رسول خدا (ص) بالای منبر قرار گرفت و خطبه‌ای ایراد کرد و ضمن آن خطبه، مرا به عقد فرزندش در آورد و حاضرین را بر این موضوع گواه گرفت.
صبح که بیدار شدم، خواب خود را از ترس جانم به کسی تعریف نکردم از آن به بعد عشق امام حسن عسکری (ع) تمام وجودم را تسخیر کرد. از شدت عشق آن حضرت چند روز از خوردن و آشامیدن باز ماندم؛ کم کم لاغر و رنجور شدم، طولی نکشید که سخت بیمار شدم به طوری که تمام پزشکان حاذق از علاجم ناامید شدند. در این هنگام جدم روبه من کرد و گفت هر آرزویی داری بگو تا برآورده کنم، من هم اسیران مسلمان را به آزاد کردن سفارش کردم. با آزاد کردن آنها اظهار بهبودی کردم او هم از این واقعه خشنود شد و نسبت به اسیران مسلمان ادای احترام کرد.
چهارده شب بعد از این ماجرا حضرت فاطمه (س) و حضرت مریم و حوریان بهشتی را در خواب دیدم حضرت مریم به من فرمود: ایشان (حضرت زهرا) بانوی بانوان جهان و مادر شوهر توست، من دامن مبارک حضرت فاطمه (س) را گرفته و گریه می کردم از اینکه امام حسن عسکری (ع) به دیدنم نیامده بود به وی شکایت کردم. ایشان فرمودند:
او به دیدن تو نمی‌آید چون تو پیرو مذهب نصاری هستی و به خدا شرک می‌ورزی، خواهرم مریم از دین تو به خدا پناه می‌برد. اگر می‌خواهی خدا و حضرت عیسی و حضرت مریم از تو خشنود باشد به یگانگی خدا و خاتمیت پدرم حضرت محمد (ص) گواهی ده!
پرسیدم: آئین مسیحیت را ترک گویم؟
حضرت فاطمه (س) پاسخ داد: آئین تو همان آئینی نیست که عیسی (ع) به آن ایمان آورد اگر امروز عیسی (ع) اینجا می‌بود خودش هم از پدرم محمد (ص) پیروی می‌کرد.
از این رو من هم به تعلیم فاطمه زهرا (س) شهادتین را گفتم و مسلمان شدم، بعد از اسلام آوردن هر شب امام را در خواب می‌دیدم.
بشر بن سلیمان گوید: از نرجس پرسیدم چه شد که در جمع اسیران مسلمان در آمدی؟
حضرت نرجس پاسخ داد: شبی حضرت امام حسن عسکری (ع) را در خواب دیدم ایشان فرمودند: فلان روز جدت قیصر لشکری به جنگ مسلمانان می‌فرستد در آ ن روز تو به طور ناشناس و در لباس خدمتکاران به همراه عده‌ای از کنیزان از فلان راه به آنها ملحق شو، من هم دستور آن حضرت را اجرا کرده و در لباس خدمتکاران به لشکر روم پیوستم، دیده‌بانان سپاه اسلام ما را دیدند و اسیر کردند من تا کنون به کسی نگفته‌ام که نوه پادشاه روم هستم.
بشربن سلیمان نرجس خاتون را نزد امام هادی علیه‌السلام برد و آن حضرت نیز او را برای فرا گیری واجبات دینی و اعمال مستحبی به پیش حکیمه خاتون برد و به او خطاب کرد که او همسر فرزندم حسن و مادر قائم آل محمد است.
http://www.598.ir/fa/news/203326
آثار فروتنی: امام حسن عسکری علیه السلام می فرمود: کسی که به حقوق مردم آشناتر از دیگران باشد و به ادای آن اهتمام ورزد، نزد خدا مقامی برتر از دیگران دارد و کسی که در دنیا در برابر برادران مؤمن خویش تواضع و فروتنی کند، نزد خدا در زمره صدیقین و از شیعیان واقعی علی بن ابی طالب علیهماالسلام خواهد بود.

دو تن از برادران دینی و مؤمن علی بن ابی طالب علیهماالسلام که پدر و فرزند بودند، نزد حضرت آمدند. امام به احترام آنان برخاست و در صدر مجلس جایشان داد و خود مقابلشان نشست و دستور داد غذا بیاورند. پس از غذا، قنبر تشت و پارچ (ابریق) و حوله ای آورد. قنبر خواست آب به دست مهمانها بریزد که امیرمؤمنان برخاست و پارچ را از او گرفت تا خود آب به دست مهمان بریزد. او خود را به خاک انداخت و گفت: ای امیرمؤمنان چگونه راضی شوم که خدا مرا در چنین حالی ببیند. حضرت فرمود: بنشین و دست خود را بشوی تا خدای عزوجل ببیند برادر مؤمن تو که برتر از تو نیست، دست تو را می شوید تا در قبال آن خدا دهها برابر مردم دنیا، در بهشت مراپاداش دهد... .

چون از شستن دست مهمان (پدر) فراغت یافت، آب را به دست محمد حنفیه داد و فرمود: فرزندم! اگر این پسر به تنهایی مهمان ما بود، آب بر دستش می ریختم؛ ولی خدا دوست ندارد بین پدر و فرزند در یک مکان به یک گونه رفتار شود. اکنون که پدر به دست پدر آب ریخت، باید فرزند به دست فرزند آب ریزد. محمد نیز به دست پسر آب ریخت.

[آنگاه امام حسن عسکری علیه السلام فرمود:] شیعه واقعی کسی است که در این موارد از علی علیه السلام پیروی کند.(11)
11. احتجاج، ج2، ص267.
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/3850/29669/
http://ahadith.ir/fa/ahadith/ahadith-14m...e-h-a.html

قطب راوندی می گوید : حسن بن علی عسکری (علیه السلام) اخلاقش مانند اخلاق رسول خدا (ص) بود و آن حضرت مردی گندم گون ، خوش اندام ، زیبا روی و جوان بود ، جلال و هیبت و اندامی نیکو داشت ، خاص و عام با نظر عظمت به او می نگریستند و او را برای فضلش تعظیم و برای عفاف و صیانت و زهد و عبادت و صلاح و اصلاحش مقدم می داشتند ، او مردی بزرگوار و نجیب و فاضل بود ، بارهای گران به دوش می گرفت و به فقرا می رسانید ، در برابر روزگار اظهار ناتوانی نمی کرد و اخلاق او مانند اخلاق پدرانش خارق العاده بود. ترجمه انوارالبهیه صفحه 334 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) }
امام حسن عسکرى(ع):


ازافشاى اسرار ورياست طلبى بپرهيز كه اين دو آدمى رابه هلاكت مى كشاند.

صفحه‌ها: 1 2
لینک مرجع