تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: جان به قربان تو آقا كه غريب وطني امام حسنم
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
كار دل جز غم و رنج و الم و ماتم نيست
حاصل عمر كه اين سان گذرد جز غم نيست

آب آتش‌زده در ساحل دل موج زند
سوز آه جگر سوختگان مبهم نيست

اي كه بر قربت تو جن و ملك آگاهند
بي‌خبر از دل سوزان تو در عالم نيست

ديده‌اي نيست كه از داغ تو گريان نشود
خاطري نيست كه از ماتم تو در هم نيست

جان به قربان تو آقا كه غريب وطني
همسرت نيز در اين خانه به تو محرم نيست

تيرباران تن پاك تو شد بعد حيات
زين مصيبت دل ابناء بشر خرّم نيست

جگرت سوخت از آن آب كه دادت همسر
جگر هركه نسوزد ز غمت آدم نيست

روز و شب دستخوش سرزنش دشمن و دوست
درد جانكاه چونين تهمت بي‌جا كم نيست

ريخت در طشت چو لخت جگرت زينب گفت
وا مصيبت كه حيات تو به جز يكدم نيست

صلح تو داد كم و كيف معاويه به باد
اهرمن را خبر از داشتن خاتم نيست

صلح تو داشت به بر نهضت خونين حسين
آن حسيني كه مطاعش به جهان جز دَم نيست

«صالحي» ذيل و بم شعر تو عاشورايي است
هر ترنّم كه حسيني نبود، محكم نيست
آخر يه روز شيعه برات حرم ميسازه

حرم براي تو شه كرم ميسازه

آخر برات يه گنبد طلا ميسازيم

شبيه گنبد امام رضا ميسازيم

به كوري عايشه و دشمن حيدر

بقيع تو آباد ميشه گل پيامبر

سرمزارت ضريح طلا ميسازيم

مثل ضريح شش گوشه يهش مينازيم

آخر يه روز ضريحت رو بغل ميگيرم

حسن حسن ميگم پاي ضريح مي ميرم

پنجره فولاد ميسازيم حاجت بگيريم

دخيل ميبنديم بدونيم به تو اسيريم

سقا خونه بنا كنيد باشور واحساس

سرقبر ام البنين مادر عباس
آقا جون غربت شما آتيش به جيگر شيعه ميزنه..
امشب شب قاسم است و عبدالله..
و امام حسين چگونه تنها يادگار برادرش را به ميدان بفرستد... Sad(((((
بيست و هشتم صفر مصادف با شهادت #امام-حسن-مجتبی (ع) ✧


❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖ ❖



تیری که سمتش رفت هم حتی ، مثل کمان قدش کمانی بود



از دست آدمها! رها میشد ، شرمنده از این ناتوانی بود



تابوت گل را بوسه زد افتاد ، از شدت شرمندگی جان داد



درپای مردی آسمان پیشه ، مردی که صلحش جان فشانی بود!



ازبس که عمری ابن ملجم ها ، با اسم یاری دور او بودند



وقت نمازش هم زره می بست ، مردی که اوج پهلوانی بود




هی برد دندان بر جگر آخر ، صبرش به لب آمد ولی پرپر!



آن روز تشت خانه چون دشت ، گل های سرخ و ارغوانی بود



دلخسته بود از همنشینی ها ، با قاتلین مادرش زهرا



زهری که نوشید آخرش ، تنها ، شیرینیش در زندگانی بود..
شعر علی اکبر لطیفیان برای شهادت امام حسن مجتبی(ع)

در وصف ذات، صحبت ما احتیاج نیست

زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست

باید به بال رفت و درآورد گیوه را

در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست

تو بی ‌وسیله هم بلدی معجزه کنی

دست تو را به لطف عصا احتیاج نیست

بوی طعام سفره، خودش می‌کشد مرا

تا خانه‌ی تو راهنما احتیاج نیست

خواهش نکرده اهل کرم لطف می‌کنند

این جا به التماس گدا احتیاج نیست

اصلاً پی معالجه ی این جگر مباش

"بیمار عشق را به دوا احتیاج نیست"

محشر برای رو شدن اعتبار توست

کی گفته است روز جزا احتیاج نیست؟

تو با سکوت کردن خود، جنگ می‌کنی

تیغ تو را به کرب و بلا احتیاج نیست

×××

وقتی نداشت مادر تو سنگ قبر هم

دیگر تو را به صحن و سرا احتیاج نیست

: (((((
آقا جان بمیرم که راه مدینه بسته شد
و زائر ایرانی حتی از پشت پنجره های بقیع نیز نمی تواند زیارتتان کند...
ای غریب مدینه.....
لینک مرجع