تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: "بم " مظهر " گمنامی ها "
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
داغ داریم نه داغی که بر آن اخم کنیم / مرگمان باد اگر شکفه ای از زخم کنیم

مرد آن است که از نسل سیاوَش باشد / عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد

چند قرن است که زخمی متوالی دارند / از کویر آمده ها بغض سفالی دارند

بنویسید گلوهای شما راه بهشت / بنویسید مرا ، شهر مرا خشت به خشت

بنویسید زنی مُرد که زنبیل نداشت /پسری زیر زمین بود ؛و پدر بیل نداشت

بنویسید که با عطر وضوآوردند/ نعش دلدار مرا لای پتو آوردند

زلف ها گرچه از خاک و لبش گرچه کبود/دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود

خوب داند ، که در سینه چه ها می گذرد/ هر که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذرد

بنویسید غم و خشت و تگرگ آمده بود /از در و پنجره ها زجه ی مرگ آمده بود

شهر آن قدر پریشان شده بود از تاریخ /شاه قاجار به دلداری ارگ آمده بود

با دلی پر شده از زخم، نمک می خوردیم/دوش وقت سحر از غصه ، ترک میخوردیم

بنویسید که "بم " مظهر " گمنامی ها " ست /سرزمین نفس ِ ثامی بد خوامی

هاست

ننویسید که بم تلی از خاک شده است /بم به خال لب ِ یک دوست گرفتار شده است

مثل وقتی که دل ِ چلچله ای می شکند /مَرد هم زیر غم ، زلزله ای می شکند

زیر بام غم شهرم جگرم می سوزد /بخدا بال و پرم ،بال و پرم می سوزد

مثل مرغی شده دل ، از قفسی از آتش /هر قدر این ور ، و آن ور بپرم می سوزد

بوی نارَنج و حَنا های ِ نکوبیده بخیر /که در این شهر ِ پُر از دود ، سرم می سوزد

چاره ای نیست گلم ، قسمت من هم این است /دل به سرو قدی می سپُرم می

سوزد

الغرض از غم ِ دنیا گله ای نیست عزیز / گله ای هست دگر؛ حوصله ای نیست عزیز

یاد دادن به ما نخل ِ کمر تا ، نکنیم /آن چه داریم ز بیگانه تمّنا نکنیم

آسمان هست ، غزل هست ، کبوتر داریم /باید این چادر ماتم زده را بر داریم

تَن تُرد چلچله ها در خاک و / پای هر گور چهل نخل تناور داریم

مُشتی از خاک تو را باد چو پاشید به شهر / پشت هر حنجره یک ایرج دیگر داریم

مثل ققنوس ز ما باز شرر خواهد خواست /"بم" همین طور نمی ماند و بَر خواهد

خواست

داغ دیدیم شما داغ نبینید قبول /تبری هم نفس باد نبینید قبول

هیچ جای ِ دل ِ آواز شما " بم " نشود / سایه ی لطف خدا از سَر ِ ما کم نشود


گاه گاهی به لب ِعشق صدامان بکنید

داغ دیدیم امید است دعامان بکنید

"بم" به امیّد خدا شاد و جوان خواهد شد

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد


« این شعر نذر همه ی عزیزانی که در "زلزله ی بم " خاطره شدند. »
لینک مرجع