۹ شهريور ۱۳۹۲, ۰۱:۱۷ عصر
در عرفان اسلامی، بویژه عرفان ابن عربی و پیروانش، زن آئینه «جمال» حق است و از این جهت اثر «معنوی» و «تربیتی» خاصی بر مرد و جامعه دارد؛ بطوری که تعبیر «لتسکنوا الیها» یکی از جلوه های قرآنی آن است. نگاه «عرفانی» امام خمینی به زن از نگاه «فقهی» ایشان متمایز است. در نگاه عرفانی ایشان، زن به عنوان «مربی»است؛ یعنی در نقش تربیتی و انسانسازی نظیر و همتا ندارد. در این نگاه جایی برای استفاده «ابزاری» از زن باقی نمی ماند.
احیاء عزت نفس ملی، اسلامی، جز با نگاه عرفانی به نقش حقیقی و انسان سازی زن ممکن نیست. از این رو بیداری، مقاومت و سعادت جوامع بشری را مرهون نقش زنان دانسته اند.
مقدمه
بر مبنای باور به کرامت ذاتی انسان و زیرساختهای آن به همراه نگاه عرفان اسلامی به نقش حقیقی زن که در اندیشه و سیره ی عملی امام خمینی تجلی کرده است، می توان نقش حقیقی زن مسلمان را احیاء نمود که در این مقاله به آن خواهیم پرداخت.
کرامت ذاتی انسان و مبانی آن
مسأله «شأن» و «کرامت» انسان (Human Dingily) به عنوان حق «طبیعی» و «ذاتی» از مهمترین مسائل حوزه انسان شناسی در شرق و غرب است. هر چند نگرش ها به این مسأله با یکدیگر تفاوت دارد ولی در اصل مسأله، اتفاق نظر وجود دارد.
مطابق این اصل « انسان بما هو انسان» یک ارزش ذاتی دارد که از آن با واژه «کرامت» و معادلهای آن یاد می شود و از آنجا که اصل کرامت را ذاتی تمام انسانها، به حیث انسان بودن، می دانند از آن به «کرامت ذاتی» تعبیر می کنند.
کرامت انسان درون مایه اصلی «اعلامیه جهانی حقوق بشر» و مبنای تنظیم «قانون اساسی» جمهوری اسلامی ایران است و مطابق آن در تنظیم حقوق و قوانین، شأن انسانی انسان مورد توجه قرار گرفته و در این مسأله بین زن و مرد تفاوتی نیست. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بهعنوان عالیترین سند حقوقی کشور در برابری حقوق انسانی آمده است: « همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند (اصل بیستم).
با وجود این که معنا و منشأ کرامت در نظر صاحبان اندیشه با یکدیگر تفاوت اساسی دارد بطوری که در برخی اندیشه ها معنایی صرفاً «انسانی» و «اخلاقی» دارد و در برخی دیدگاه ها معنایی «الهی» و « دینی» دارد؛ ولی در زیرساختها و مبانی اصلی این نظریه اتفاق نظر وجود دارد. از جمله این زیرساختها یکی «عقلانیت» و دیگری «آزادی» است که به اختصار به معانی آنها اشاره خواهیم کرد
«عقلانیت» و «دانایی» به عنوان مبنایی ترین زیرساخت و مبنای کرامت ذاتی انسان به شمار می آید. مطابق این معیار، جامعه صاحب کرامت و عزت جامعه ای است که ویژگی اصلی آن پویایی اندیشه و فکر باشد. جامعه ای که «تولید فکر» کند خواه این پویایی به حوزه عقل نظری تعلق داشته باشد و در ارتباط با عقل قدسی معنا پیدا کند. یا در ارتباط با عقل عملی و اخلاق و در ارتباط با «وجدان اخلاقی» تعریف شودو در این میان بین زن و مرد تقاوتی نیست.
ما این ویژگی را به صراحت در تعالیم دینی اسلام و آیات قرآن مشاهده می کنیم. بیش از 900 بار قرآن ما را به تفکر، تعلم، تعقل، تذکر، تدبر و ... دعوت نموده و از سفاهت و تقلید کورکورانه باز می دارد. در کلام وحی هیچ ثروتی همانند علم و دانایی نیست. هدف قرآن تربیت انسان فرزانه و خردمند است. شهروند قرآنی صاحب کرامت و عزت (اعم از زن و مرد) کسی است که فکر پویا داشته، احسن را گزینش کند(زمر:17-18) و اهل نوآوری، زایش اندیشه و تولید فکر باشد. در چنین جامعه ای هر چه پویایی اندیشه بیشتر باشد شهروند آن فرزانه تر و در نتیجه شریفتر و مستحق احترام بیشتر است.
البته باید توجه داشت عقلانیت چهره «مستور» و «معقول» قرآن است. قرآن همچون انسان ظاهر و باطنی دارد (ملاصدرا، 1382: 435). ادنی مرتبه و درجه نازله یعنی چهره مشهور و محسوس آن نزد عموم است (همان) و مرتبه عالیه آن «امالکتاب» است که « لدیالله» میباشد (زخرف: 4). هرچه درجه فهم و درک یعنی عقلانیت و دانایی بالاتر باشد راهیابی به حقایق باطنی کلام وحی میسرتر است و بستر مناسبی برای حاکمیت «منطق» به جای «احساس» در جامعه فراهم خواهد آورد.
حریت و آزادی دومین عنصر و معیار ارج و کرامت ذاتی انسان است. مطابق این اصل، «اراده» و «اختیار» در تعالیم فلسفی- دینی، نقش مهمی در ساختن شخصیت و هویت انسان دارد بهطوری که این عنصر به همراه عقلانیت و دانایی، امتیاز خاص انسان و معیار ارزشگذاری رفتار و اعمال وی محسوب میگردد. به تعبیر حکیم ملاصدرا، همه فضایل به حکمت و حریّت است (ملاصدرا، 1368، ج9: 88). «حکمت» همان عقلانیت و دانایی و «حریت»، آزادی یعنی آزادگی است. در این نگاه «تقلید» و «تعصب» دو مانع و عامل محرومیت انسان از رشد و سعادت هستند (همان: 137- 138).
در تعالیم دینی، عقلانیت به همراه آزادی جوهره انسانیت است. در آیات قرآن، معیار ارزش گذاریها، افعال اختیاری انسان معرفی شده است(انسان:3)، بطوری که ایجاد اکراه و منع اختیار خلاف مشیت الهی می باشد (یونس:98). در نگاه قرآنی از پیروی و تقلید کورکورانه نهی شده است (اسراء: 36)، زیرا کسی که از ابزارهای معرفتی درست بهرهبرداری نمیکند از انسانیت تا مرتبه حیوانیت و پایین تر از آن تنزل خواهد کرد (اعراف: 179).
البته باید توجه داشت مفهوم آزادی در اینجا به معنای آزادی «طبیعی» و رهایی حرف نیست تا نقش«ابزاری» پیدا کند- همانطور که در بعضی جوامع چنین شده است- بلکه آزادی، آزادی «حقیقی» و آزادی «معقول» است. از اینرو فیلسوفی همانند کانت، که انسان را موجودی «خود بنیاد» و «خودقانونگذار» معرفی می کند و اصل کرامت را به شأن انسانی- اخلاقی تفسیر می کند (نه الهی- دینی) و نیز به آزادی «عقلانی» که ریشه در اخلاق دارد معتقد است نه آزادی طبیعی (Kant,1996:173). متفکران اسلامی در سایه تربیت قرآنی خویش، آزادی و آزادگی را اصل اساسی و اولیه زندگی می دانند که «تدین» نیز بر آن بنا می شود، زیرا بهره وری از این اصل به همراه اصل عقلانیت، از ابتدایی ترین حقوق فطری انسان است که در نوع خلقت وی نهفته است (طباطبایی، 1374، ج16: 267). در اینجا حکمت و حریت دو موهبت همراه همند (ملاصدرا، 1368، ج9: 88) و شخصیت و زندگی ما را انسانی می کنند( بهشتی، 1380، 106).
بنابرآنچه در بالا گذشت بدست می آید که اولاً: سخن از کرامت ذاتی انسان و زیرساختهای آن، به «انسانیت» انسان ( از آن جهت که انسان است) تعلق دارد و ربطی به «جنسیت» که امری عارضی است ندارد؛ زیرا جنسیت معیار ارزشگذاری محسوب نمی شود. ثانیاً: کرامت مورد نظر، همه ابعاد اخلاقی- انسانی و معنوی را در برمی گیرد و محدود به بعد خاصی نیست. ثالثاً: باور به این اصل، منشأ عزت نفس و شجاعت ملت ها- اعم از زن و مرد- است. انسانها- به ویژه انسان مسلمان- با تکیه بر این اصل فلسفی- قرآنی می توانند تمدن اسلامی را بر پایه علم، دین، عقلانیت و اخلاق احیاء و تجدید کنند.