۳۰ تير ۱۳۹۲, ۱۰:۵۳ عصر
۹ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۸:۴۶ عصر
زندگي شوري پايان ناپذير،
غوغايي تا بيکرانها،
نهري خروشان که هرگز نايستد و خشک نشود،
گاهي مواج و زماني آرام، دلپذير و روحبخش
و گاهي گل آلود و حزن آور،
گهي بر وفق مراد، همراه و دل انگيز، تسليم و بکام دل و زماني بيهدف ، ناآرام، تند و خشن،
لختي بستر آرام قايقها و گاهي گرداب وحشتناک.
زندگي کوهي از غمها،
بيابان لايتناهي آمال وآرزوها،
کوير رنج و دردها،
آن کس که آن را شناخت و قصد از آن را دريافت خوشبخت
و آن کس که آن را عبث انگاشت و هدف آن را نيافت ناموفق، بيهدف و نهايتاً زيانکارش خواند.
سپاس شده توسط :hamed،هُدهُد صباغوغايي تا بيکرانها،
نهري خروشان که هرگز نايستد و خشک نشود،
گاهي مواج و زماني آرام، دلپذير و روحبخش
و گاهي گل آلود و حزن آور،
گهي بر وفق مراد، همراه و دل انگيز، تسليم و بکام دل و زماني بيهدف ، ناآرام، تند و خشن،
لختي بستر آرام قايقها و گاهي گرداب وحشتناک.
زندگي کوهي از غمها،
بيابان لايتناهي آمال وآرزوها،
کوير رنج و دردها،
آن کس که آن را شناخت و قصد از آن را دريافت خوشبخت
و آن کس که آن را عبث انگاشت و هدف آن را نيافت ناموفق، بيهدف و نهايتاً زيانکارش خواند.
۹ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۱۰:۱۷ عصر
شیرین ترین اوقات زندگی انسان زمانی است که بستر گناه فراهم باشد و انسان پاک و سرفراز از آن بیرون آید.
[url=user-834.html][/url]
۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۱:۱۱ عصر
انسان مخلوقیست که به تمام سطوح آفرینش تعلق دارد.
سجده؛ بیانگر اذعان به بزرگی خالق و ناچیزی مخلوق در برابر این عظمت میباشد.
سجده؛ اذعان به نازل و پست بودن جایگاه خود و عظیم و باشکوه بودن مقام آفریدگار است.
سجده؛ تبلور زیبا و درخشان تسلیم؛ بندگی و اظهار اجز و اعلان نیاز به درگاه باریتعالی استسپاس شده توسط:hamed
۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۱۰:۳۵ عصر
دوستی موهبتی ارزشمند و گوهری است گرانبها و لذا بهایی برای آن نمیتوان متصور شد.دوستی گرایشی است که با جاذبههای انس و الفت وسیله ارتباط و همدلی و تعاون بین انسانها میگردد.در نطق و کتاب تابع فردیت بوده، یعنی در لفظ یک کلمه بیش نیست، اما در محتوی اقیانوسی از معنویت بوده و بسیار غنی می باشد.دوستی درختی است پر بار و بر، که ریشه در اعماق دل، شاخ در عرش و سایهای میمون بر زندگی می افکند که ثمرات آن ؛ آرامش، ثبات، رشد، کمال و . . . می باشد، دلها را جلا بخشد، گرهها بگشاید، انسجام برقرار و اعتماد را حاکم نماید.بذر و دانه دوستی به آب چشمه محبّت جوانه زند در این صورت ثمری چون ایثار و وفاداری به بار آورد، البته به مراقبت و محافظت صحیح.دوستی مهمترین نقش را در جامعه بشری ایفا نموده است و سهم عظیمی از رشد، ترقی و پیشرفتهای انسان در همه زمینهها مدیون تعاون و دوستی ها بوده است.زنجیره دوستی اتحاد و اجتماعات متمدن را موجب میشود و از تفرقه و تشتت اقوام و ملتها جلوگیری مینماید، از سوی دیگر شانس مقابله با سختیها و رفع معضلات و مشکلات را به ارمغان میآورد.اگر از دوستی صحبت میشود آن شکل و گونهای که بنیانش بر مودت و اخلاص و یکرنگی بنا نهاده شود و جوّ حاکم بر آن صدق و صفا باشد.دوستی رنگ، زبان، مرز و قومیت نمیشناسد.دوستی را با تعصب نباید اشتباه کرد، زیرا تعصب از دوستی حقیقی مجزا میباشد.دوستی حقیقی یک تعصب نیست، امّا بردوستی واقعی و دوستان صمیمی تعصب ورزیدن جایز است.آنان که بر قله رفیع دوستی اسکان یابند بزم عشق بر پا کنند و پای کوبان بر زیر پای خود هر آنچه آفت دوستی است خرد و لگدکوب نمایند.عشق مولود دوستی حقیقی است.وقتی دوستی و محبت به اوج خود رسید قصهای بیپایان میشود. دل و جان را زیر و رو میکند و به خروش در میآورد، حیات جاودانه میبخشد و آنگاه عشق تولد مییابد.البته بعضیها عشق را درد گفتهاند که حقیقی نیست، عشق معجونی است که حتی عقل هم از درک آن عاجز و از قلیان آن حیران میماند و اینجا است که شعله اش محب و عاشق را هم خواهد سوزاند. افلاطون گوید: « جان را فدای دوستان موافق و حقیقی کنید. » خداوند دوستی را تحسین و خصومت را نفی فرموده است.لورد آویبوری گوید: « یکی از بزرگترین مسرّات دنیا این است که گروهی از دوستان در یک جا جمع شوند و ساعات فراغت را به سخنان شیرین و دلپذیر بگذرانند. » داشتن یک دوست حقیقی از همه چیز گرانبهاتر است و کمتر کسی هم در صدد به دست آوردنش میباشد.باید بکوشیم هنگام انتخاب رفیق کسانی که بهتر و بزرگتر و فاضل تراند را به عنوان رفیق برگزید تا در پرتو کیمیای مصاحبت و اخلاق و فضیلت آنها مس وجود را طلا نمود. باید بخواهیم که دیگران را دوست بداریم و همواره با علوِّ همت با دیگران رفتار نماییم.گاندی می گوید:« انسان برای اینکه بتواند با روح عالمگیر حقیقت مواجه گردد بایستی بتواند پستترین مخلوقات را چون خود دوست بدارد. »دیگران را نباید در سایه ترحّم و شفقت دوست داشت بلکه باید از بلند ترین ارتفاع ممکن دوستشان داشت.تا وقتی که میتوان بر دیگران احترام گذاشت نباید در صدد دلجوئی و تسلی آنان بود ،یعنی تا وقتی که می توان از راه عدالت بر دیگران بخشید از راه احسان نباید. امرسون گوید: « زینت منزلها دوستانی هستند که به آنجا رفت و آمد دارند. »و امّا باید به آن اندازه به اهمیت دوستی بیاندیشیم که هر جا رشته آن پاره شد فوراً پیوند زد و هر جا سست شد آنرا محکم کرد.
دوستی با مردم دانا چو زرین کاسهای است نشکند، ور بشکند باید به هم پرداختن، دوستی با مردم نادان سفالین کاسهای است بشکند، ور نشکند باید به دور انداختن[/font]
سپاس شده توسط:ترنم بهاری،هد هد صبا،hamed
۳ خرداد ۱۳۹۱, ۱۱:۱۴ عصر
[font=Trebuchet MS] ***پند استاد***
هیچ کس را بیشتر یا در حد خداوند دوست مدار، بالاترین مرتبه محبت که همان عشق است مخصوص ذات مقدس و کبریایی ولی نعمتی است که از هر مهربانی مهربان تر است ((و هو خیر الراحمین)).
و امّا نمی خواهد که بدانی ذات نازنینش چه و کی و از کجاست، که در این راه جز بن بست بجایی نخواهی رسید زیرا که مغز و فکرت آن ظرفیت را ندارد. لذا بر عاقل است که راهی را انتخاب نماید که پایان آن بن بست نباشد.
هر چند سراسر اعضایت مریض گردد و فقر و تهیدستی در نهایت خود بر تو مستولی شود، آنگاه حضرت ایوب را یاد آر، که رضا بالاترین مرتبه بندگی است.
بنده مخلص باش زیرا مخلص هرچه کند به پسند حق کند و هر چه حق کند او میپسندد. این گوهری است که بدست غواصان ماهر و سخت کوش دریای متلاطم عبد و بندگی حاصل میآید، نه در هر بازار و بازارچه.
هر چند سراسر اعضایت مریض گردد و فقر و تهیدستی در نهایت خود بر تو مستولی شود، آنگاه حضرت ایوب را یاد آر، که رضا بالاترین مرتبه بندگی است.
بنده مخلص باش زیرا مخلص هرچه کند به پسند حق کند و هر چه حق کند او میپسندد. این گوهری است که بدست غواصان ماهر و سخت کوش دریای متلاطم عبد و بندگی حاصل میآید، نه در هر بازار و بازارچه.
سپاس شده توسط:هد هد صبا،hamed،elham-j،entezar
۲۳ خرداد ۱۳۹۱, ۱۲:۰۳ عصر
اگر هر فعل و کلامی، حتی اندیشیدن همراه با شناخت نباشد، آن عمل نارس و بیاثر خواهد بود.
mall">سپاس شده توسط:hamed-zeinab-entezarmall">mall"
mall">سپاس شده توسط:hamed-zeinab-entezarmall">mall"
۵ مرداد ۱۳۹۱, ۱۱:۴۶ عصر
نماز، سروشی از دیار خاکیان، بر افلاک.
نماز، روح عبادات وامتزاج خشوع و دلدادگی.
نماز، تپیدن جان، درمقام عبد و بندگی.
نماز، استوارنامه و میثاق عشق و عاشقی.
نماز، انتقال نور و صدا، از ناسوت به لاهوت.
نماز، شمیم انس گلستان معرفت و نسیم دل انگیز عاشقی.
نماز، طنین کلام از جان و قالب، تا بیکران هستی.
نماز، سیردل، درحریم حرم یار.
نماز، تدوین قصهی دلدادگی از دلدار.
نماز، قطرهای از عصارهی کلام، درمینای دل.
نماز، اکسیر بندگی، تبیین خشوع و نشان دلباختگی.
نماز، رازی درنیاز و نیازی در راز.
سپاس شده توسط seyedebrahim-هدهدصبا-مریم گلی