تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: ولادت موعود تا شهادت امام عسكري (عليه السلام) 2
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
آخرين ستاره درخشان آسمان امامت، در همان سال‌هاي آغاز زندگي، به سؤالات شيعيان در موارد گوناگون، پاسخ‌هاي محكم و قانع كننده مي‌داد و دلگرمي و آرامش خاطر آنان را فراهم مي‌كرد. براي نمونه روايتي را به اختصار نقل مي‌كنيم:

سعد بن عبدالله قمي از بزرگان شيعه به همراه احمد بن اسحاق قمي وكيل امام حسن عسكري(عليه السلام) براي طرح سؤالات و دريافت پاسخ آن‌ها به محضر امام يازدهم شرفياب مي‌شود. او جريان اين ديدار را چنين نقل كرده است:

چون خواستم سؤال كنم، امام عسكري(عليه السلام) به فرزندش اشاره كرد و فرمود: «از نور چشمم سؤال كن!» در اين هنگام كودك رو به من كرده فرمود: «هر چه مي‌خواهي سؤال كن!... پرسيدم: مقصود از «كهيعص» (از حروف مقطعه قرآن) چيست؟ فرمود: اين حروف از خبرهاي غيبي است. خداوند بنده (و پيامبر) خود زكريا را از آن آگاه ساخته و سپس آن را براي محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) باز گفته است. داستان از اين قرار است كه زكريا(عليه السلام) از پروردگارش خواست تا نام‌هاي پنج تن (آل عبا) را به او بياموزد. خداوند متعال جبرئيل(عليه السلام) را بر او فرو فرستاد و آن نام‌ها را به او ياد داد. زكريا چون (نام‌هاي مقدس) محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) و علي و فاطمه و حسن(عليهم السلام) را بر زبان مي‌آورد اندوه و گرفتاريش برطرف مي‌شد و وقتي حسين(عليه السلام) را ياد مي‌كرد، بغض گلويش را مي‌گرفت و مبهوت مي‌شد. روزي گفت: بارالها چرا وقتي آن چهار نفر را ياد مي‌كنم از اندوه‌ها و نگراني هايم راحت شده و دل آرام مي‌شوم و چون حسين(عليه السلام) را به ياد مي‌آورم، اشكم جاري و ناله ام بلند مي‌شود؟! خداوند او را از داستان حسين(عليه السلام) آگاه كرد و فرمود: «كهيعص» (رمز اين داستان است). «كاف» رمز كربلا و «هاء» رمز هلاكت خاندان (او) و «ياء» كنايه از نام «يزيد» كه جفاكننده نسبت به حسين(عليه السلام) است مي‌باشد و «عين» اشاره به عطش و تشنگي او دارد و «صاد» نشانه صبر و استقامت امام حسين(عليه السلام) است....»

گفتم: ‌اي مولاي من! چرا مردم از برگزيدن امام براي خود منع شده اند؟

فرمود: «(مقصود تو برگزيدن) امام مصلح است يا امام مُفسد؟» گفتم: امام مصلح ( كه جامعه را اصلاح كند). فرمود: «با توجه به اينكه هيچكس از درون ديگري آگاه نيست كه به صلاح و درستي مي‌انديشد يا به فساد و تباهي، آيا احتمال ندارد كه برگزيده مردم، مُفسِد (و اهل تبهكاري) باشد؟» گفتم: آري، امكان دارد. فرمود: «علّت، همين است.»1 و 2

گفتني است كه در ادامه روايت، امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) علّت ديگري نيز بيان كرده‌اند و به سؤالات ديگر هم پاسخ فرموده‌اند كه براي رعايت اختصار از بيان آن‌ها خودداري شد.

دريافت هداياي مادّي

يكي از برنامه‌هاي شيعيان، فرستادن هداياي مادّي و واجبات مالي براي امامان معصوم(عليه السلام) بوده است و آن بزرگواران پس از پذيرفتن آن ها، از نيازمندان جامعه رفع نياز مي‌كردند.

ابن اسحاق يكي از وكيل‌هاي امام حسن عسكري(عليه السلام) مي گويد:

«اموالي از شيعيان را به محضر امام يازدهم(عليه السلام) بردم تا به آن حضرت تقديم كنم. در آن حال فرزند خردسال حضرت با چهره‌اي كه مانند ماه تمام مي‌درخشيد در كنار امام حضور داشت. امام عسكري(عليه السلام) رو به فرزند خود كرده فرمود: «فرزندم هداياي شيعيان و دوستانت را باز كن!» كودك فرمود: «‌اي مولاي من! آيا رواست دستِ پاك (خود) را به هداياي ناپاك و اموال پليدي كه حلال و حرام آن به يكديگر آميخته است دراز كنم؟!»

امام عسكري(عليه السلام) فرمود: «‌اي ابن اسحاق، آن چه در ميان اينان است بيرون آور تا حلال و حرام آن را جدا كند!!» پس اولين كيسه را بيرون آوردم. كودك گفت: «اين كيسه از فلان شخص از فلان محله شهر قم است (و نام او و نام محله اش را فرمود) كه در آن شصت و دو اشرفي است. چهل و پنج اشرفي از آن، بهاي فروش زمين سنگلاخي است كه صاحبش آن را از پدر خود، ارث برده است و چهارده دينارِ آن بهاي نه جامه است كه فروخته و سه دينارش وجه اجاره دكان‌ها است.»

امام عسكري(عليه السلام) فرمود: «فرزند عزيزم! راست گفتي. اكنون اين مرد را راهنمايي كن كه كدام (از اين اموال) حرام است؟!» كودك با دقت تمام، سكّه‌هاي حرام را مشخص كرد و علت حرام بودن آن‌ها را به روشني بيان كرد!

سپس كيسه ديگري بيرون آوردم. آن كودك پس از بيان نام و نشان و محل سكونت صاحب آن، فرمود: «در آن كيسه پنجاه اشرفي است كه دست زدن بدان براي ما روا نيست.» سپس علت ناپاكي آن اموال را يك به يك بيان كرد! آن گاه امام عسكري(عليه السلام) فرمود: «پسر جانم راست گفتي!» سپس رو به احمد بن اسحاق كرد و فرمود: «همه را به صاحبش برگردان يا سفارش كن كه آن‌ها را به صاحبانش برسانند و ما را نيازي به آن نيست...».3

نماز بر جنازه پدر

آخرين فراز از زندگي امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در دوران اختفا و پيش از شروع غيبت، نماز خواندن آن حضرت بر جنازه پاك پدر بزرگوارش است.

ابوالاَدْيان خدمتكار امام يازدهم(عليه السلام) در اين باره مي‌گويد:

«امام حسن عسكري(عليه السلام) در آخرين روزهاي عمر شريف خود، نامه هايي را به من داد و فرمود: اينها را به شهر مدائن برسان؛ پس از پانزده روز به سامراء بازخواهي گشت و از خانه من ناله و افغان خواهي شنيد و ] بدن [ مرا در محل غسل خواهي ديد.» گفتم: ‌اي سرور من! چون چنين روي دهد، امام و جانشين شما كه خواهد بود؟ فرمود: «هر كس پاسخ نامه‌هاي مرا از تو بخواهد، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه ديگري بفرماييد! فرمود: «كسي كه بر من نماز بخواند، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه ديگري بفرمائيد! فرمود: «كسي كه از آن چه در كيسه است خبر دهد، امام پس از من خواهد بود.» (ولي) هيبت و شكوه امام مانع از آن شد كه بپرسم در آن كيسه چيست!

نامه‌ها را به مدائن بردم و جواب آن‌ها را گرفتم و همان گونه كه فرموده بود روز پانزدهم وارد سامراء شدم و در آن حال فرياد ناله و افغان از سراي آن حضرت شنيدم و (بدن) امام عسكري(عليه السلام) را در محل غسل يافتم. در آن حال جعفر، برادر آن حضرت را ديدم كه بر در خانه امام ايستاده است و جمعي از شيعيان، وي را (در مرگ برادر) تسليت و (بر امامتش) تبريك مي‌گفتند!! با خود گفتم: اگر اين (جعفر) امام است كه امامت، تباه مي‌شود؛ زيرا او را مي‌شناختم كه اهل شراب و قماربازي و تارزني است! (ولي چون در پي نشانه‌ها بودم) پيش رفتم و (مانند ديگران) تبريك و تسليت گفتم ولي او درباره هيچ چيز (از جمله جواب نامه ها) از من سؤالي نكرد. در آن حال عقيد (يكي از خدمتكاران از خانه) بيرون آمد و (خطاب به جعفر ) گفت: ‌اي سرور من، برادرت ( امام عسكري(عليه السلام) ) كفن شده است، برخيز و بر او نماز گزار!! من به همراه جعفر و جمعي از شيعيان داخل خانه شدم و امام يازدهم(عليه السلام) را كفن شده بر تابوت ديدم. جعفر پيش رفت تا بر برادرش نماز گزارد ولي چون خواست تكبير بگويد كودكي گندم گون با گيسواني مجعّد و دندان‌هاي پيوسته بيرون آمد و لباس جعفر را گرفت و گفت: «‌اي عمو! عقب برو كه من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم!» پس جعفر با چهره‌اي رنگ پريده و زرد، عقب رفت! آن كودك پيش آمد و بر بدن امام(عليه السلام) نماز گزارد. پس از آن (به من) فرمود: «جواب نامه هايي را كه به همراه داري به من بده!» نامه‌ها را به او دادم. و با خود گفتم اين دو نشانه (از نشانه‌هاي امامتِ اين كودك است). و جريان كيسه، باقي مانده است. نزد جعفر رفتم و او را ديدم كه آه مي‌كشيد! يكي از شيعيان از او پرسيد اين كودك كيست؟

جعفر گفت: به خدا سوگند هرگز او را نديده و نمي‌شناسم.»

ابوالاديان ادامه مي‌دهد:

«ما نشسته بوديم كه گروهي از اهل قم آمدند و از امام حسن عسكري(عليه السلام) سراغ گرفتند و چون از شهادت آن حضرت باخبر شدند گفتند: به چه كسي تسليت بگوئيم؟ مردم به جعفر اشاره كردند. آن‌ها بر او سلام كردند و تبريك و تسليت گفتند. سپس خطاب به جعفر گفتند: همراه ما نامه‌ها و اموالي است. بگو نامه‌ها از كيست؟ و اموال چقدر است؟!

جعفر برآشفت و از جا برخاست و گفت: آيا از ما علم غيب مي‌خواهيد؟! در اين حال خدمتكار (از اندرون) بيرون آمد و گفت: نامه‌هاي فلاني و فلاني همراه شماست (و نام و نشاني صاحبان نامه‌ها را گفت) و نيز كيسه‌اي با شماست كه در آن هزار دينار است كه نقش ده دينار آن محو شده است! آن‌ها نامه‌ها و اموال را به او دادند و گفتند: آن كه تو را براي گرفتن اين‌ها فرستاده امام است...».4



پي نوشت ها:



1. كمال الدين، ج 2، باب 43، ح 21، ص 190.

2. توضيح اين سخن در فصل اول كتاب در بخش منصوب بودن امام از سوى خدا، گذشت.

3. كمال الدين، ج 2، باب 43، ح 21، ص 190.

4. كمال الدين، ج 2، باب 43، ح 2، ص 223.
لینک مرجع