۲۷ خرداد ۱۳۹۱, ۰۵:۰۴ عصر
دل ماتم زده ام ناله و فریاد دارد / یاد مظلوم و غریب سِجن بغداد دارد
پسر فاطمه(س) و گوشه ی زندان بلا / دیده تر، خونین جگر، خاطر نا شاد دارد
دیدگانش به در است، تا که بیاید خبری / حسرت دیدن رخساره ی اولاد دارد
با پَر و بال شکسته صید محبوسِ قفس / ناله از بی رحمیّ و جفای صیّاد دارد
قعرچاه وجسم رنجور و«ذِ ساقِ المَرضوض» / همه ازکینه ی زندانبان جلّاد دارد
تازیانه یک طرف،دشنام وطعنه یک طرف / شِکوه هازین ماجرا درروزمیعاد دارد
غُل و زنجیر ستم با بدنش گشته یکی / مگر این گل چقدر طاقت بیداد دارد
غربت بی یاوری و دل شکسته لاجرم / او زمرگ آرزوی یاری و امداد دارد
روزه داراست و ولی افطاراوبا سیلی است / با رخ نیلی رخ فاطمه(س) را یاد دارد
برگرفته از وبلاگ : انا مجذوب الحسین (ع)