تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: علامه بحر العلوم
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
با خود می گفتم، او که این استعداد را نداشت، چگونه به این عظمت رسید؟ تا آنکه موفق به زیارت عتبات عالیات عراق شدم، در نجف اشرف ، سید بحر العلوم را دیدم، در آن مجلس مسأله ای عنوان شد، دیدم جداً او دریای موّاجی است که باید حقیقتاً او را بحرالعلوم نامید.
روزی در خلوت از او سؤال کردم: آقا ما که با هم بودیم، آن وقتها شما این مرتبه از استعداد و علم را نداشتید ، بلکه از من در درسها استفاده می کردید ، حالا بحمدالله می بینم، در علم و دانش فوق العاده اید.
فرمود: میرزا ابوالقاسم، جواب سؤال شما از اسرار است! ولی به تو میگویم و تقاضا دارم که تا من زنده ام به کسی نگویید. من قبول کردم، ابتدا اجمالاً فرمود: چگونه این طور نباشد و حال آن که حضرت «ولی عصر» ارواحنا فدا، مرا شبی در مسجد کوفه به سینة خود چسبانید. گفتم: چگونه خدمت آن حضرت رسیدید؟
فرمود: شبی به مسجد کوفه رفته بودم، دیدم آقایم حضرت ولی عصر(علیه السلام) مشغول عبادت است ، ایستادم و سلام کردم، جوابم را مرحمت فرمود و دستور دادند که پیش بروم، من مقداری جلو رفتم، ولی ادب کردم، زیاد جلو نرفتم. فرمودند: جلوتر بیا، پس چند قدمی نزدیکتر رفتم، باز هم فرمودند: جلوتر بیا، من نزدیک شدم، تا آنکه آغوش مهر گشود ومرا بغل گرفت، به سینة مبارکش چسباند، در اینجا آنچه خدا خواست به این قلب و سینه سرازیر شود.
[font=times new roman, times, serif]نام او مهدی فرزند سیدمرتضی طباطبایی بروجردی از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی(ع) که نسب شریفش به سیدابراهیم ملقب به طباطبا می‌رسد و نیز علامه مجلسی اول(ره) جد مادری او است و علامه محمدباقر مجلسی دایی او است.

علامه سیدبحرالعلوم در شهر مقدس کربلا در شب جمعه از ماه شوال به سال 1155 متولد شدند. گفته می‌شود علامه بحرالعلوم (ره) پیشوا و امامی است که روزگار نتوانسته است مانند او را به جهان بیاورد.

علامه سیدبحرالعلوم مرد هجرت و سفر بود تا با برخورد با مردان خدا و کسب علم، باطن خود را تطهیر نماید.

ایشان در سال 1169 هـ. ق به نجف اشرف و حوزه بزرگ علوم اسلامی مشرف شد و سپس به کربلای معلی بازگشت ولی در اواخر همان سال، بار دیگر به نجف اشرف می‌رود و قصد اقامت می‌کند.

در سال 1186 هـ. ق به جهت کسب فیض و زیارت مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به خراسان مهاجرت می‌کند و هفت سال در آنجا ساکن می‌شود.

در سال 1193 به نجف اشرف باز می‌گردد و مورد استقبال جمع فراوانی از مردم قرار می‌گیرد.

علامه سید بحر العلوم(ره) این عالم والامقام سعی در تبلیغ و تربیت شاگردان داشت و آنان را به سوی امام زمانش سوق می‌داد تا جمعی و اجتماعی را متحول سازند. از آن جمله 1ـ ملااحمد نراقی 2ـ سیدصدر الدین عاملی 3ـ شیخ ابوعلی حائری 4ـ حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء را می توان نام برد.

سیدبحرالعلوم در دوران حیات خویش منشأ خدمات بزرگ به اسلام و امام زمان(عج) گردید و از جمله تألیفات او عبارتند از 1ـ کتاب صلاة 2ـ کتاب الطهارة 3ـ الدرة النجفیة 4ـ مشکاة الهدایة 5ـ الفواید الرجالیة 6ـ الفواید الاصولیة.

علامه سیدبحرالعلوم(ره) پس از عمری انتظار ظهور، و تلاش و جهادهای پیگیر در سال 1212 هـ.ق وعده حق را لبیک گفته و روح بلندش به اشتیاق لقای پروردگارش به پرواز در آمد.

چنان که خود بود، میرزا مهدی شهرستانی(ره) بر او نماز خواند در حالی که میرزا در کربلا بود، ناگهان پیدا می‌شود و نماز بر پیکر پاک او می‌خواند و بدن مبارک ایشان را طبق وصیت در جوار مرقد مطهر شیخ طوسی(ره) به خاک می‌سپارند.

تشریفات سیدبحرالعلوم(ره) به خدمت امام زمان(عج)

اول: روزی عالم ربانی میرزا ابوالقاسم قمی گیلانی که در مجلس درس استاد بحرالعلوم شرکت کرده بودند از سید درخواست کرد که در خلوت سؤالی دارم. سیدبحرالعلوم فرمودند: مطلب خود را بفرمایید این جماعت، اصحاب، سر من هستند. پس میرزای قمی گفتند: شنیده‌ایم که از برای شما شرفیابی ملاقات با حضرت قائم(عج) حاصل شده آیا این خبر صدق است؟ سیدگفت: آری مدتی در آرزوی این نعمت به مسجد سهله می‌رفتم تا آن که شبی از شبها در وسط مسجد روشنایی دیدم، چون نظر کردم مردی را دیدم که نماز می‌خواند و این نورانیت از آثار و انوار او بود.

پس آن بزرگوار را شناخته و شرفیاب خدمت او شدم. [شیخ محمود عراقی شاگرد شیخ انصاری(ره) در کتاب دارالسلام از عالم ربانی حاج میرزا خلیل طیب(ره) نقل می‌کند.]

دوم: شبی از شبها علامه بحرالعلوم از دروازه شهر نجف بیرون رفتند تا این که داخل مسجد کوفه شدند دیدم آن سید والامقام به ملاقات حضرت صاحب الامر(عج) رفته‌اند و با امام زمان(عج) گفتگوی دارند و مسئله‌ای از آن حضرت پرسیدند.

حضرت در جواب او فرمودند: در احکام شرعیه به ادله ظاهریه مأمور هستید و تکلیف شما همان چیزی است که از آن ادله استفاده نموده‌اید و مأمور به احکام واقعیه نیستید. [سیدجواد عاملی صاحب کتاب مفتاح الکرامه که از شاگردان سید بود و آن شب به دنبال سید رفته بود.]

سوم: سید فرمود شبی در مسجد سهله به عبادت مشغول بودم ناگاه صدای مناجات شنیدم و طوری که دلم یک سره از جای کنده شد به طرف صدا رفتم دیدم از آن مقام نور بلند است به نحوی که مثل روز روشن شده و شخصی نشسته است. سلام کردم او جواب داد و فرمود: سیدمهدی بنشین، من نشستم، سپس سید سخن خود را قطع کرد و دیگر هیچ از آن واقعه نگفت. [میرزا محمد تنکابنی(ره) این کرامت را از سید نوشته است.]


[/font]
لینک مرجع