۲۰ بهمن ۱۳۹۰, ۱۰:۲۸ صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام بر شما یاران
تصمیم گرفته شده که این قسمت اختصاص به بیانات و فیلم های صوتی و تصویری رهبر قرار بگیرد
ترجمهى خطبهى عربى [متن خطبه عربی]
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا محمّد و ءاله الطّاهرين و صحبه المنتجبين و من تبعهم باحسان الى يوم الدّين.
برادران مسلمان ما در هر جا كه باشيد! سلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
ميخواهم در ماه ربيع و در آستانهى ميلاد رسول خاتم(ص)، نخستين سالگرد بهار بيدارى اسلامى و برانگيختگى برادران و خواهران عرب را از مصر و تونس و ليبى تا بحرين و يمن و بعضى از سرزمينهاى اسلامى ديگر، از سوى ملت ايران و همهى مسلمين جهان تبريك بگويم.
يك سال پُرماجرا گذشت. در تونس و مصر، رأى ملتها براى نخستينبار محترم شمرده شد و در هر دو كشور به جريانهاى اسلامگرا تعلق گرفت. در ليبى نيز چنين خواهد شد و اين اسلامگرائى با صفاتى چون ضد صهيونيستى بودن، ضد ديكتاتورى بودن، استقلالطلبى، آزاديخواهى و پيشرفتطلبى در سايهى قرآن، مسير محتوم و ارادهى قاطع همهى ملتهاى مسلمان خواهد بود. اين موج كه سه دهه پيش سرنوشت ايران اسلامى را نيز در چنين ايامى (مصادف با 22 بهمن) رقم زد و نخستين ضربهى سنگين را بر جبههى آمريكا، ناتو و صهيونيزم فرود آورد و بزرگترين ديكتاتورى سكولار و دستنشاندهى منطقه را فروپاشاند، در همين ايام و با همان سبك و همان مطالبات، كل خاورميانهى اسلامى و عربى را در برگرفته است.
ارادهى خداوند به بيدارى ملتها تعلق گرفته است و قرن اسلام و عصر ملتها فرا رسيده و در آينده، سرنوشت كل بشريت را تحت تأثير قرار خواهد داد. و مگر جوانان و روشنفكران در واشنگتن و لندن و مادريد و رُم و آتن، با الهام از ميدان تحرير، به خيابانها نيامدند؟
حساسترين بخشهاى جهان اسلام را نهضت بازگشت به اسلام و اعاده عزت و هويت و رهائى فراگرفته است و همه جا شعار «اللّه اكبر» به گوش ميرسد. ملتهاى عرب، ديكتاتورهايشان را نميخواهند؛ سيطره دستنشاندگان و طواغيت را بر خود، ديگر تاب نمىآورند؛ از فقر و عقبماندگى و تحقير و وابستگى به ستوه آمدهاند؛ سكولاريزم را در سايهى سوسياليزم و ليبراليزم و ناسيوناليزم قومى آزمودند و همگى را بنبست يافتند؛ و البته ملتهاى عرب به دنبال افراطىگرى، خشونت مذهبى، بازگشت به عقب، تعصبات فرقهاى و قشريگرى با برچسب اسلامگرائى نيز نيستند.
انتخابات تونس و مصر و شعارها و رويكردهاى مردم يمن و بحرين و ساير سرزمينهاى عربى، علامت ميدهد كه همه ميخواهند «مسلمان معاصر» بدون افراط خشكسرانه و تفريط غربگرايانه باشند و با شعار «اللّه اكبر» ميخواهند مسلمانانه، با تركيب «معنويت»، «عدالت» و «عقلانيت»، و با روش «مردمسالارى دينى»، از پسِ تحقير و استبداد و عقبماندگى و استعمار و فساد و فقر و تبعيضِ صد ساله رهائى يابند؛ و اين، درستترين راه است.
رژيمهاى عربى كه در معرض خشم مردمشان قرار گرفتهاند، چه خصوصياتى داشتهاند؟ دينستيزى، سرسپردگى و دستنشاندگى غرب (آمريكا، انگليس و ...) همكارى با صهيونيستها و خيانت به فلسطين، ديكتاتورىهاى خانوادگى و وراثتى، فقر مردم و عقبماندگى كشور در كنار ثروتهاى انبوه خانوادههاى حاكم، تبعيض و بىعدالتى و فقدان آزادى قانونى و پاسخگوئى قانونى، از خصوصيات مشترك آنها بوده است. حتّى تظاهر به اسلام يا جمهوريت در برخى موارد نيز نتوانسته مردم را فريب دهد. اينها واضحترين علائم براى شناخت ماهيت خيزش ملتهاى عرب است؛ اعم از آنها كه پيروزىهاى بزرگى به دست آوردند، يا آنان كه انشاءاللّه به دست خواهند آورد.
هر ادعاى ديگرى در مورد ماهيت اين جنبشها كه با شعار «اللّه اكبر» صورت گرفته، ناديده گرفتن واقعيت در جهت بهرهبردارىهاى ديگر و تحميلها و انحرافات بعدى است. آيندهى اين انقلابها با همين اصول سنجيده خواهد شد و معيار اصالت يا انحراف انقلابها همين آرمانها خواهد بود. ضد را به ضد ميتوان شناخت و انقلابها را به ضديت با صفات رژيمهائى كه به لرزه افتادهاند. انقلابيون همچنان بايد مراقب هدفتراشىها و تلاشهائى كه براى تغيير شعارها صورت ميگيرد، باشند.
بىشك غرب ميكوشد انقلابها را تبديل به ضد انقلاب كرده و نهايتاً با بازسازى رژيمهاى قديمى به شيوهى جديد و تخليهى احساسات تودهها و جابهجائى اصول و فروع و تغيير مهرههاى خود و اصلاحات صورى و تصنعى و ظاهرسازى دموكراتيك، دوباره براى دهها سال ديگر سيطرهى خود را بر جهان عرب حفظ كند.
غرب در دهههاى بيدارى اسلامى و بويژه سالهاى اخير پس از شكستهاى پياپى از ايران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطين و اينك مصر و تونس و ... كوشيده است پس از شكست تاكتيك اسلامستيزى و خشونت علنى، به تاكتيك بدلسازى و توليد نمونههاى تقلبى دست بزند، تا عمليات تروريزم ضد مردمى را به جاى «شهادتطلبى»، «تعصب و تحجر و خشونت» را به جاى «اسلامگرائى و جهاد»، «قوميتگرائى و قبيلهبازى» را به جاى «اسلامخواهى و امتگرائى»، «غربزدگى و وابستگى اقتصادى و فرهنگى» را به جاى «پيشرفت مستقل»، سكولاريزم» را به جاى «علمگرائى»، «سازشكارى» را به جاى «عقلانيت»، «فساد و هرج و مرج» اخلاقى را به جاى «آزادى»، «ديكتاتورى» را به نام «نظم و امنيت»، «مصرفزدگى، دنياگرائى و اشرافيگرى» را به نام «توسعه و ترقى»، «فقر و عقبماندگى» را به نام «معنويتگرائى و زهد» قلمداد كند.
دو قطبىِ سرمايهدارى و كمونيزم كه جنگ بر سر قدرت و ثروت بود، پايان يافت و امروز دو قطبى ميان مستضعفين جهان به رهبرى جنبش مسلمين با مستكبران به رهبرى آمريكا و ناتو و صهيونيزم است. دو اردوگاه اصلى تشكيل شده است و اردوگاه سومى وجود ندارد.
اين فرصت كوتاه را نميخواهم با بازخوانى گذشته و تقدير از ملتهاى عرب بگذرانم. بىشك همهى ما و جهانيان چشم به منطقه دوختهايم و ملتهاى برخاسته از جزيرةالعرب تا شمال آفريقا را تحسين ميكنيم؛ ولى اينك مايلم از امروز و فردا بگويم.
سال گذشته در همين نماز جمعه
با مردم شريف مصر، در حالى كه هنوز سايهى نامبارك حسنى مبارك بر سرشان بود، سخن گفتم و امروز كه دوران جديد آغاز شده و ديكتاتور در حال محاكمه است، همهى ما اميدوارانهتر به آيندهى جنبش مصر عزيز و ساير اعراب مىانديشيم.
مؤلفههائى كه از اطراف گوناگون در صحنهى انقلابها حضور دارند، چه كسانىاند؟
1) آمريكا، ناتو، رژيم صهيونيستى و متحدين و وابستگانشان در برخى رژيمهاى عربى
2) ملتها و جوانان
3) احزاب و فعالان سياسىِ اسلامى و غير اسلامى
هر يك در چه موقعيتى و با چه اهدافىاند؟
گروه اول، بازندگان اصلى در مصر و تونس و ساير نهضتها بوده و خواهند بود. مشروعيت و اينك موجوديت قطب سرمايهدارى و الگوى ليبرال دموكراسى غرب، حتّى در خود اروپا و آمريكا نيز با خطر اضمحلال روبهرو شده و در شرائطى شبيه شرائط بلوك شرق كمونيستى در دهه 80 ميلادى قرار گرفتهاند. فروپاشى اخلاقى و اجتماعى، بحرانهاى بىسابقهى اقتصادى، شكستهاى بزرگ نظامى در عراق و افغانستان و لبنان و غزه، سقوط يا تزلزل اكثر ديكتاتورهاى وابسته و دستنشاندهى آنان در كشورهاى مسلمان و عربى و بويژه از دست دادن مصر، به خطر افتادن رژيم صهيونيستى از شمال و غرب و از درون به نحوى بىسابقه، افشاء شدن ماهيت وابستهى سازمانهاى بينالمللى و برخوردهاى گزينشى و سياسى با مسئلهى دموكراسى و حقوق بشر، تناقضگوئى و پريشانگوئى در موضعگيرى دوگانه در برابر مسائل ليبى، مصر، بحرين، يمن و ...
اينها دستهى اول را در بحران اعتماد جهانى و بحران تصميمگيرى عميقى فرو برده است و اينك بزرگترين هدفشان پس از ناتوانى از مهار و سركوب ملتها، تلاش در جهت تسلط بر اتاق فرمان انقلابها و نفوذ به درون احزاب مؤثر، حفظ حداكثرى ساختارهاى قبلى رژيمهاى فاسد و اكتفاء به رفرمهاى سطحى و نمايشى، بازسازى نيروهاى بومىِ خود در كشورهاى انقلاب كرده، تطميع، تهديد و احتمالاً در آينده، ترور و يا تلاش براى خريدن برخى افراد و گروهها در جهت متوقف ساختن يا ارتجاع در انقلابها و سرد كردن، مأيوس كردن يا درگير كردن مردم با مسائل فرعى و با يكديگر، دامن زدن به تضادهاى قومى و قبيلهاى يا مذهبى و يا حزبى، جعل شعارهاى انحرافى در جهت تغيير ماهيت جنبشها، كنترل مستقيم يا غيرمستقيم بر ذهن و زبان انقلابيون و كشاندن آنان به درون بازىهاى سياسى و يا تفرقهاندازى ميان آنان و از طريق آنان، ميان گروههاى مردمى، تلاش براى سازش پشت پرده با برخى خواص با وعدههائى دروغ همچون كمك مالى و... و دهها ترفند ديگر است كه به نمونههائى از آنها در كنگرهى بينالمللى بيدارى اسلامى در تهران قبلاً اشاره كردم.
برخى رژيمهاى وابسته و محافظهكار عرب نيز در كنار آمريكا و ناتو، براى حفظ خود هم كه شده، با تمام قوا ميكوشند عقربههاى زمان را متوقف كرده و انقلابهاى منطقه را به عقب برگردانده و يا به ناكجاآباد بكشانند و تنها سرمايهشان براى اين اثرگذارى، دلارهاى نفتى است و هدف اصلى ايشان، شكست مردم مصر، تونس، يمن، ليبى و بحرين و ... و حفظ ثبات و تضمين بقاء رژيم صهيونيستى و ضربه به جبههى مقاومت در منطقه است.
اما گروه دوم و اصلى، ملتهايند. ملتها چه ميخواهند؟ نظرسنجىهاى مكرر آمريكائىها در مصر و اكثر كشورهاى اسلامى، واقعيت را به آنها گفته است. از 2003 تا 2008 ميزان گرايش به مسجد و شعائر اسلامى، از جمله حجاب و پوشش زنان، بين 40% تا 75% در ملتها از مصر و اردن تا تركيه و مالزى و... افزايش يافته و ميزان نفرت از آمريكا با ميانگين 85% در كشورهاى اسلامى و عربى بالا رفته و بويژه پس از ديدن پيروزى جوانان حزباللّه و حماس در جنگهاى 33 روزه و 22 روزه و شكست و خروج آمريكا بدون هيچ دستاوردى در عراق، اميد به پيروزى و آينده، در جوانان عرب مضاعف شده است.
شخصيتهاى محبوب ميان جوانان مصر، مجاهدان ضد صهيونيستىِ مسلمان بودهاند. نفرت از صهيونيزم، توجه به قضيهى فلسطين و عزتطلبى اسلامى، از شاخصهاى اصلى ملتهاست. در انتخابات اخير 75% مردم مصر به شعارهاى اسلامى رأى دادند. در تونس نيز اكثريت، همين پرچم را بالا بردند. در ليبى، اين درصد اگر بالاتر نباشد، پائينتر نيست. مردم از نمايندگانشان و از حكومتهاى جديد، براى آينده نيز همينها را ميخواهند. مردم، مصر عزيز و محترم و آزاد را ميخواهند؛ مصرِ كمپديويد را نميخواهند، مصرِ فقير و وابسته را نميخواهند، مصرِ تحت فرمان آمريكا و متحد اسرائيل را نميخواهند، مصرِ متحجر و افراطى و نيز مصر غربگرا و لائيك و وابسته را نميخواهند. مصر آزاد، عزيز، اسلامى و مترقى، مطالبهى اصلى مردم و جوانان است و به دنبال درگيرى نيستند. بدنهى ارتش مصر با مردم است و كسانى در داخل و خارج مصر ميخواهند ارتش را در آينده با مردم درگير كنند و همه بايد مراقب باشند. بدنهى ارتش مصر، نفوذ آمريكا و دوستان اسرائيل را برنخواهد تابيد.
همچنين وقتى از اسلامگرائى در مصر يا تونس و ليبى سخن ميرود، اسلام رسولاللّه (ص) است كه در مدينه سايهى رحمت و امنيت بر سر اهل ذمّه از مسيحى و يهودى گسترد. سخن از اسلام، به معنى دعوت به جنگ دينى ميان خداپرستان و يا جنگ مذهبى و فرقهاى ميان مسلمانان نيست. مصر، مصر مجمع تقريب مذاهب اسلامى و شيخ شلتوت است.
مردم مصر و تونس و ليبى بدانند كه آنچه اينك دارند، هنوز يك انقلاب ناتمام است و گرچه گامهاى بلندى برداشتند، ولى ماجرا تازه آغاز شده است. مسائلى كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و براى ما پيش آوردند و هنوز ادامه دارد و به فضل الهى در همهى آنها شكست خوردهاند و خواهند خورد، صدها برابر مشكلاتى بود كه انقلاب تا پيش از سرنگونى شاه داشت. بايد هوشيار باشيد و انقلابهايتان را گامبهگام تا آخرين مراحل و در يك برنامهى ميانمدت و بلندمدت پيش ببريد.
رژيم طاغوتهاى مصر، اولين حكومت عربى بود كه به آرمان فلسطين خيانت كرد و راه سازش اعراب را گشود، تا آنجا كه به جز يك رژيم عربى - كه همان سوريه است - بقيه همگى فلسطين را فروختند و با صهيونيزم از درِ آشتى درآمدند. رژيم مصر، يكى از دو رژيم اصلى عربى مورد اعتماد آمريكا و اسرائيل بود و رئيس جمهور رياكار كنونى آمريكا براى ارسال پيام فريب و نفاق به مسلمانان، سفر به مصرِ حسنى مبارك را برگزيد؛ اما مردم مصر در انقلابشان نظر خود را گفتند و همه را از توهم بيرون آوردند.
امروز مصر بايد دوباره در صف اول دفاع از آرمان فلسطين قرار گيرد و پيمان خيانت كمپديويد را زير پا بگذارد و بسوزاند. مصر انقلابى، ديگر نميتواند انرژى و گازِ رژيم رو به زوال صهيونيستى را از جيب ملت فقير و گرفتار خود بدهد.
مخاطب سوم ما، احزاب و نخبگان سياسى در مصر و ساير كشورهاى به پا خاستهاند. متفكران و مبارزان اسلامى در شمال آفريقا، از مصر و تونس تا الجزائر و مغرب، و بويژه مصر، از پدران فكر بيدارى اسلامى و داعيان به وحدت و عزت امت و سپس رهائى قدس بودهاند. امروز شما وارثان خون هزاران شهيد و دهها هزار زندانكشيدگان و تبعيدديدگان و شكنجهشدگان و مجاهدان و مبارزانى هستيد كه ظرف دهههاى متوالى براى چنين روزها و پيروزىهائى فداكارى كردند.
برادران و خواهرانم! مراقب اين امانت بزرگ باشيد. غرور و نيز سادهانگارى، دو آفت بزرگ پس از نخستين پيروزىهايند. شما مسئولترين افراد در عرصهى نظامسازى، حفظ دستاوردهاى مردم و حل مشكلات جنبش هستيد. قدرتهاى ضربه خوردهى جهان و منطقه، بىشك در افكار شيطانى به سر ميبرند؛ از فكر حذف و انتقام، تا طرح فريب دادن و متزلزل كردن و ترساندن و به طمع انداختن شما و سپس به نابود كردن انقلابها و پديد آوردن اوضاع - و العياذ باللّه - بدتر از گذشته مىانديشند. تصميمات، مواضع و اقدامات شما، ابعاد تاريخى خواهد يافت و اين دوره، «شب قدر» تاريخ كشورهاى شماست.
به آمريكا و ناتو اعتماد نكنيد. آنان هرگز به مصالح شما و منافع ملت شما نمىانديشند. همچنين از آنان نترسيد. آنان پوشالىاند و بسرعت ضعيفتر نيز شدهاند. حاكميت آنان بر جهان اسلام، صرفاً محصول ترس و جهل ما در 150 سال گذشته بوده است. به آنان اميد نبنديد و از آنان حساب نبريد. تنها به خداى متعال اعتماد كنيد و فقط مردم خود را باور كنيد. آنان در عراق شكست خوردند و با دستهاى خالى خارج شدند؛ در افغانستان چيزى به دست نياوردهاند؛ در لبنان از حزباللّه، و در غزه از حماس شكست خوردند و اينك در مصر و تونس به دست مردم، به پائين كشيده شدهاند. هيچ چيز طبق برنامهى آنان پيش نرفته است، بت غرب نيز چون بت كمونيزم شكست و ترس ملتها ريخت. مراقب آينده باشيد كه شما را نترسانند.
مراقب بازىهاى آنها باشيد. همچنين وارد بازى دلارهاى نفتىِ وابستگان و متحدان غرب در ميان اعراب نشويد، كه در آينده از اين بازىها سالم بيرون نخواهيد آمد. اسرائيل رفتنى است، نبايد بماند و نخواهد ماند. شروع انحراف در نهضتهاى كنونى، تن دادن به بقاء رژيم صهيونيستى است و ادامهى مذاكرات سازش و تسليم كه رژيمهاى ساقط شده آن را پايهگذارى كردند.
خواست عمومى ملتهايتان بازگشت به اسلام است؛ كه البته به مفهوم «بازگشت به گذشته» نيست. اگر انقلابها باذناللّه واقعى بمانند و ادامه يابند و دچار توطئه يا استحاله نگردند، مسئلهى اصلى شما، چگونگى نظامسازى، قانوننويسى و مديريت كشور و انقلابها خواهد بود؛ اين همان مسئلهى مهم تمدنسازىِ اسلامى مجدد در عصر جديد است.
در اين جهاد بزرگ، كار اصلى شما اين خواهد بود كه چگونه يك تاريخِ عقبماندگى و استبداد و بىدينى و فقر و وابستگى حاكم بر كشورهايتان را در كوتاهترين زمانها انشاءاللّه جبران كنيد و چگونه با رويكرد اسلامى و به شيوهاى مردمسالارانه و رعايت عقلانيت و علم، جامعهسازى كنيد و تهديدهاى داخلى و خارجى را يك به يك از سر بگذرانيد؛ چگونه «آزادى و حقوق اجتماعى» منهاى «ليبراليزم»، و «برابرى» منهاى «ماركسيزم»، و «نظم» منهاى «فاشيزم غرب» را نهادينه كنيد؛ چگونه تقيد خويش به شريعت مترقى اسلام را حفظ كنيد، بىآنكه گرفتار جمود و تحجر شويد؛ چگونه مستقل شويد، بىآنكه منزوى شويد؛ چگونه پيشرفت كنيد، بىآنكه وابسته شويد؛ چگونه مديريت علمى كنيد، بىآنكه سكولاريزه و محافظهكار شويد.
تعريفها بايد بازخوانى و اصلاح شوند. دو الگوى «اسلام تكفيرى» و «اسلام لائيك» از سوى غرب به شما پيشنهاد شده و خواهد شد تا الگوى «اسلام اصولگراى معتدل و عقلانى» در ميان انقلابهاى منطقه تقويت نشود. كلمات را دوباره و بدقت تعريف كنيد.
«دموكرات بودن» اگر به معناى مردمى بودن و انتخابات آزاد در چارچوب اصول انقلابهاست، همه دموكرات باشيد؛ و اگر به معناى افتادن به دام ليبرال دموكراسى درجهى دوم و تقليدى باشد، هيچ يك دموكرات نباشيد.
«سلفىگرى» اگر به معناى اصولگرائى در كتاب و سنت و وفادارى به ارزشهاى اصيل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احياء شريعت و نفى غربزدگى باشد، همگى سلفى باشيد؛ و اگر به معناى تعصب و تحجر و خشونت ميان اديان يا مذاهب اسلامى ترجمه شود، با نوگرائى و سماحت و عقلانيت - كه اركان تفكر و تمدن اسلامىاند - سازگار نخواهد بود و خود باعث ترويج سكولاريزم و بىدينى خواهد شد.
به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاريس بدبين باشيد؛ چه از نوع لائيك و غربگرا، و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامى كه رژيم صهيونيستى را تحمل ميكند، ولى با مذاهب اسلامىِ ديگر بيرحمانه مواجه ميشود، دست آشتى به سوى آمريكا و ناتو دراز ميكند، ولى در داخل به جنگهاى قبيلهاى و مذهبى دامن ميزند و اشدّاء با مؤمنين و رحماء با كفار است، اعتماد نكنيد. به اسلام آمريكائى و انگليسى بدبين باشيد، كه شما را به دام سرمايهدارى غرب و مصرفزدگى و انحطاط اخلاقى ميكشانند. در دهههاى گذشته، هم نخبگان و هم حاكمان، به وابستگى بيشتر خود به فرانسه و انگليس و آمريكا و يا شوروى افتخار ميكردند و از سمبلهاى اسلامى ميگريختند؛ و امروز همه چيز برعكس شده است.
بدانيد كه غرب در صدد انتقام بر خواهد آمد؛ انتقام اقتصادى، نظامى، سياسى و تبليغاتى! اگر ملتهاى مصر و تونس و ليبى و ... انشاءاللّه در مسير خدا ادامه دهند، ممكن است به تحريمها تهديد شوند.
و اما كلام آخر: اعلام آمادگى جمهورى اسلامى و ملت بزرگ ايران براى همكارى و خدمت به شماست، و خدمت ما و شما به همديگر. انقلاب اسلامى ايران موفقترين تجربهى اسلامى عصر جديد بود در عرصهى خودباورى ملتها و مردمباورى نخبگان، در عرصهى نفى اسطورهى شكستناپذيرى رژيمهاى طاغوتى و اربابشان، در عرصهى شكستن غرور كمونيزم و سرمايهدارى، ارائه مدلهاى كارآمد در پيشرفتهاى بزرگ كشور، با حفظ مردمسالارى و دفاع از ارزشهاى اساسى.
برادران و خواهران! سالهاست كه عليه برادران ايرانىتان به شما دروغ ميگويند، و اينك حقيقت در مورد ايران اسلامى همين است كه به شما عرض ميكنم:
انقلاب ما پيروزىها و البته ضعفهائى در مجاهدات سه دههى خود داشته است؛ اما هيچ جنبش اسلامى در جهان پس از تسلط غرب و شرق بر مسلمين در قرن گذشته، تا اين حد جلو نيامده بود و اين همه موانع را از سر نگذرانده بوده است.
انشاءاللّه گفتگوهاى بسيارى ميان ما و شما برادران در پيش است. در رسانههاى سرمايهدارى و صهيونيزم جهانى، ايران متهم به «تروريزم» ميشود؛ تنها بدان علت كه حاضر نشد برادران عرب خود را در فلسطين و لبنان و عراق و ... تنها بگذارد و اشغالگران را به رسميت بشناسد؛ حال آنكه ما خود بزرگترين قربانى تروريزم در جهان هستيم و اين ترورها همچنان ادامه دارد.
اگر انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى، برادران مظلوم افغانى و بوسنيائى و لبنانى و عراقى و فلسطينى خود را همچون ساير حكومتهاى بظاهر مسلمان، تنها میگذاشت، و اگر همچون بيشتر رژيمهاى عربى كه به فلسطين خيانت كردند، ما هم ساكت ميمانديم و از پشت خنجر ميزديم، هرگز ما را پشتيبان تروريزم و مداخلهگرى معرفى نميكردند. ما به آزادى قدس شريف و تمامى سرزمين فلسطين مىانديشيم؛ اين است آن جرم بزرگ ملت ايران و جمهورى اسلامى.
از امپرياليزم ايرانى يا شيعى ميگويند؛ حال آنكه همه ميدانند ما هرگز انقلاب اسلامى را، انقلابى صرفاً شيعى يا ملىگرا و ايرانى ندانسته و نخواندهايم و در اين سى سال هرچه هزينه داده و تهديد شدهايم، به علت اسلامگرائى و امتگرائى و شعار وحدت و تقريب مذاهب و آزادى و عزت برادران مسلمان از شرق آسيا تا عمق آفريقا و اروپا بوده است.
ايران اسلامى در عرصهى علم، تكنولوژى، حقوق اجتماعى، عدالت اجتماعى، توسعه، بهداشت، تأمين كرامت زنان و حقوق اقليتهاى دينى و ... گامهاى بزرگ و بىنظيرى برداشت. ما ضعفهاى خود را نيز ميشناسيم و بعوناللّه درمان ميكنيم انشاءاللّه.
معادلهى مقاومت در منطقه با كمك جمهورى اسلامى تغيير يافت. تبديل و ارتقاء سنگ در دست فلسطينيان به «موشك جواب موشك» در غزه و ساير مقاومتهاى اسلامى در برابر اشغالگران، الهام از انقلاب اسلامى بود.
ايران به دنبال ايرانى كردن اعراب يا شيعى كردن ساير مسلمين نيست؛ ايران به دنبال دفاع از قرآن و سنت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) و احياء امت اسلامى است. براى انقلاب اسلامى، كمك به مجاهدان اهل سنت سازمانهاى حماس و جهاد و مجاهدان شيعى حزباللّه و امل، به يك اندازه واجب شرعى است و احساس تكليف ميكند. ملت و حكومت ايران با صداى بلند و قاطع اعلام ميكند كه به قيام ملتها (و نه به ترور)، به وحدت اسلامى (نه غلبه و تضاد مذاهب)، به برادرى مسلمين (نه به برترى قومى و نژادى)، به جهاد اسلامى (نه خشونت عليه بىگناهان)، انشاءاللّه معتقد و ملتزم است.
براى سعادت همهى ملتهاى مسلمان دعا كنيم و در كنار آن، وظيفهى سنگين خود را بشناسيم و به آن عمل كنيم و بدانيم كه «و اللّه غالب على امره».(4)
عباد اللّه اتّقوا اللّه و كونوا للظّالم خصما و للمظلوم عونا. اقول قولى هذا و استغفر اللّه لى و لكم.
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
اذا جاء نصر اللّه و الفتح. و رأيت النّاس يدخلون فى دين اللّه افواجا.
فسبّح بحمد ربّك و استغفره انّه كان توّابا.
والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
1) ابراهيم: 24
2) شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 319
3) آل عمران: 164
4) يوسف: 21
اللهم عجل لولیک الفرج
با سلام بر شما یاران
تصمیم گرفته شده که این قسمت اختصاص به بیانات و فیلم های صوتی و تصویری رهبر قرار بگیرد
ترجمهى خطبهى عربى [متن خطبه عربی]
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا محمّد و ءاله الطّاهرين و صحبه المنتجبين و من تبعهم باحسان الى يوم الدّين.
برادران مسلمان ما در هر جا كه باشيد! سلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
ميخواهم در ماه ربيع و در آستانهى ميلاد رسول خاتم(ص)، نخستين سالگرد بهار بيدارى اسلامى و برانگيختگى برادران و خواهران عرب را از مصر و تونس و ليبى تا بحرين و يمن و بعضى از سرزمينهاى اسلامى ديگر، از سوى ملت ايران و همهى مسلمين جهان تبريك بگويم.
يك سال پُرماجرا گذشت. در تونس و مصر، رأى ملتها براى نخستينبار محترم شمرده شد و در هر دو كشور به جريانهاى اسلامگرا تعلق گرفت. در ليبى نيز چنين خواهد شد و اين اسلامگرائى با صفاتى چون ضد صهيونيستى بودن، ضد ديكتاتورى بودن، استقلالطلبى، آزاديخواهى و پيشرفتطلبى در سايهى قرآن، مسير محتوم و ارادهى قاطع همهى ملتهاى مسلمان خواهد بود. اين موج كه سه دهه پيش سرنوشت ايران اسلامى را نيز در چنين ايامى (مصادف با 22 بهمن) رقم زد و نخستين ضربهى سنگين را بر جبههى آمريكا، ناتو و صهيونيزم فرود آورد و بزرگترين ديكتاتورى سكولار و دستنشاندهى منطقه را فروپاشاند، در همين ايام و با همان سبك و همان مطالبات، كل خاورميانهى اسلامى و عربى را در برگرفته است.
ارادهى خداوند به بيدارى ملتها تعلق گرفته است و قرن اسلام و عصر ملتها فرا رسيده و در آينده، سرنوشت كل بشريت را تحت تأثير قرار خواهد داد. و مگر جوانان و روشنفكران در واشنگتن و لندن و مادريد و رُم و آتن، با الهام از ميدان تحرير، به خيابانها نيامدند؟
حساسترين بخشهاى جهان اسلام را نهضت بازگشت به اسلام و اعاده عزت و هويت و رهائى فراگرفته است و همه جا شعار «اللّه اكبر» به گوش ميرسد. ملتهاى عرب، ديكتاتورهايشان را نميخواهند؛ سيطره دستنشاندگان و طواغيت را بر خود، ديگر تاب نمىآورند؛ از فقر و عقبماندگى و تحقير و وابستگى به ستوه آمدهاند؛ سكولاريزم را در سايهى سوسياليزم و ليبراليزم و ناسيوناليزم قومى آزمودند و همگى را بنبست يافتند؛ و البته ملتهاى عرب به دنبال افراطىگرى، خشونت مذهبى، بازگشت به عقب، تعصبات فرقهاى و قشريگرى با برچسب اسلامگرائى نيز نيستند.
انتخابات تونس و مصر و شعارها و رويكردهاى مردم يمن و بحرين و ساير سرزمينهاى عربى، علامت ميدهد كه همه ميخواهند «مسلمان معاصر» بدون افراط خشكسرانه و تفريط غربگرايانه باشند و با شعار «اللّه اكبر» ميخواهند مسلمانانه، با تركيب «معنويت»، «عدالت» و «عقلانيت»، و با روش «مردمسالارى دينى»، از پسِ تحقير و استبداد و عقبماندگى و استعمار و فساد و فقر و تبعيضِ صد ساله رهائى يابند؛ و اين، درستترين راه است.
رژيمهاى عربى كه در معرض خشم مردمشان قرار گرفتهاند، چه خصوصياتى داشتهاند؟ دينستيزى، سرسپردگى و دستنشاندگى غرب (آمريكا، انگليس و ...) همكارى با صهيونيستها و خيانت به فلسطين، ديكتاتورىهاى خانوادگى و وراثتى، فقر مردم و عقبماندگى كشور در كنار ثروتهاى انبوه خانوادههاى حاكم، تبعيض و بىعدالتى و فقدان آزادى قانونى و پاسخگوئى قانونى، از خصوصيات مشترك آنها بوده است. حتّى تظاهر به اسلام يا جمهوريت در برخى موارد نيز نتوانسته مردم را فريب دهد. اينها واضحترين علائم براى شناخت ماهيت خيزش ملتهاى عرب است؛ اعم از آنها كه پيروزىهاى بزرگى به دست آوردند، يا آنان كه انشاءاللّه به دست خواهند آورد.
هر ادعاى ديگرى در مورد ماهيت اين جنبشها كه با شعار «اللّه اكبر» صورت گرفته، ناديده گرفتن واقعيت در جهت بهرهبردارىهاى ديگر و تحميلها و انحرافات بعدى است. آيندهى اين انقلابها با همين اصول سنجيده خواهد شد و معيار اصالت يا انحراف انقلابها همين آرمانها خواهد بود. ضد را به ضد ميتوان شناخت و انقلابها را به ضديت با صفات رژيمهائى كه به لرزه افتادهاند. انقلابيون همچنان بايد مراقب هدفتراشىها و تلاشهائى كه براى تغيير شعارها صورت ميگيرد، باشند.
بىشك غرب ميكوشد انقلابها را تبديل به ضد انقلاب كرده و نهايتاً با بازسازى رژيمهاى قديمى به شيوهى جديد و تخليهى احساسات تودهها و جابهجائى اصول و فروع و تغيير مهرههاى خود و اصلاحات صورى و تصنعى و ظاهرسازى دموكراتيك، دوباره براى دهها سال ديگر سيطرهى خود را بر جهان عرب حفظ كند.
غرب در دهههاى بيدارى اسلامى و بويژه سالهاى اخير پس از شكستهاى پياپى از ايران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطين و اينك مصر و تونس و ... كوشيده است پس از شكست تاكتيك اسلامستيزى و خشونت علنى، به تاكتيك بدلسازى و توليد نمونههاى تقلبى دست بزند، تا عمليات تروريزم ضد مردمى را به جاى «شهادتطلبى»، «تعصب و تحجر و خشونت» را به جاى «اسلامگرائى و جهاد»، «قوميتگرائى و قبيلهبازى» را به جاى «اسلامخواهى و امتگرائى»، «غربزدگى و وابستگى اقتصادى و فرهنگى» را به جاى «پيشرفت مستقل»، سكولاريزم» را به جاى «علمگرائى»، «سازشكارى» را به جاى «عقلانيت»، «فساد و هرج و مرج» اخلاقى را به جاى «آزادى»، «ديكتاتورى» را به نام «نظم و امنيت»، «مصرفزدگى، دنياگرائى و اشرافيگرى» را به نام «توسعه و ترقى»، «فقر و عقبماندگى» را به نام «معنويتگرائى و زهد» قلمداد كند.
دو قطبىِ سرمايهدارى و كمونيزم كه جنگ بر سر قدرت و ثروت بود، پايان يافت و امروز دو قطبى ميان مستضعفين جهان به رهبرى جنبش مسلمين با مستكبران به رهبرى آمريكا و ناتو و صهيونيزم است. دو اردوگاه اصلى تشكيل شده است و اردوگاه سومى وجود ندارد.
اين فرصت كوتاه را نميخواهم با بازخوانى گذشته و تقدير از ملتهاى عرب بگذرانم. بىشك همهى ما و جهانيان چشم به منطقه دوختهايم و ملتهاى برخاسته از جزيرةالعرب تا شمال آفريقا را تحسين ميكنيم؛ ولى اينك مايلم از امروز و فردا بگويم.
سال گذشته در همين نماز جمعه
با مردم شريف مصر، در حالى كه هنوز سايهى نامبارك حسنى مبارك بر سرشان بود، سخن گفتم و امروز كه دوران جديد آغاز شده و ديكتاتور در حال محاكمه است، همهى ما اميدوارانهتر به آيندهى جنبش مصر عزيز و ساير اعراب مىانديشيم.
مؤلفههائى كه از اطراف گوناگون در صحنهى انقلابها حضور دارند، چه كسانىاند؟
1) آمريكا، ناتو، رژيم صهيونيستى و متحدين و وابستگانشان در برخى رژيمهاى عربى
2) ملتها و جوانان
3) احزاب و فعالان سياسىِ اسلامى و غير اسلامى
هر يك در چه موقعيتى و با چه اهدافىاند؟
گروه اول، بازندگان اصلى در مصر و تونس و ساير نهضتها بوده و خواهند بود. مشروعيت و اينك موجوديت قطب سرمايهدارى و الگوى ليبرال دموكراسى غرب، حتّى در خود اروپا و آمريكا نيز با خطر اضمحلال روبهرو شده و در شرائطى شبيه شرائط بلوك شرق كمونيستى در دهه 80 ميلادى قرار گرفتهاند. فروپاشى اخلاقى و اجتماعى، بحرانهاى بىسابقهى اقتصادى، شكستهاى بزرگ نظامى در عراق و افغانستان و لبنان و غزه، سقوط يا تزلزل اكثر ديكتاتورهاى وابسته و دستنشاندهى آنان در كشورهاى مسلمان و عربى و بويژه از دست دادن مصر، به خطر افتادن رژيم صهيونيستى از شمال و غرب و از درون به نحوى بىسابقه، افشاء شدن ماهيت وابستهى سازمانهاى بينالمللى و برخوردهاى گزينشى و سياسى با مسئلهى دموكراسى و حقوق بشر، تناقضگوئى و پريشانگوئى در موضعگيرى دوگانه در برابر مسائل ليبى، مصر، بحرين، يمن و ...
اينها دستهى اول را در بحران اعتماد جهانى و بحران تصميمگيرى عميقى فرو برده است و اينك بزرگترين هدفشان پس از ناتوانى از مهار و سركوب ملتها، تلاش در جهت تسلط بر اتاق فرمان انقلابها و نفوذ به درون احزاب مؤثر، حفظ حداكثرى ساختارهاى قبلى رژيمهاى فاسد و اكتفاء به رفرمهاى سطحى و نمايشى، بازسازى نيروهاى بومىِ خود در كشورهاى انقلاب كرده، تطميع، تهديد و احتمالاً در آينده، ترور و يا تلاش براى خريدن برخى افراد و گروهها در جهت متوقف ساختن يا ارتجاع در انقلابها و سرد كردن، مأيوس كردن يا درگير كردن مردم با مسائل فرعى و با يكديگر، دامن زدن به تضادهاى قومى و قبيلهاى يا مذهبى و يا حزبى، جعل شعارهاى انحرافى در جهت تغيير ماهيت جنبشها، كنترل مستقيم يا غيرمستقيم بر ذهن و زبان انقلابيون و كشاندن آنان به درون بازىهاى سياسى و يا تفرقهاندازى ميان آنان و از طريق آنان، ميان گروههاى مردمى، تلاش براى سازش پشت پرده با برخى خواص با وعدههائى دروغ همچون كمك مالى و... و دهها ترفند ديگر است كه به نمونههائى از آنها در كنگرهى بينالمللى بيدارى اسلامى در تهران قبلاً اشاره كردم.
برخى رژيمهاى وابسته و محافظهكار عرب نيز در كنار آمريكا و ناتو، براى حفظ خود هم كه شده، با تمام قوا ميكوشند عقربههاى زمان را متوقف كرده و انقلابهاى منطقه را به عقب برگردانده و يا به ناكجاآباد بكشانند و تنها سرمايهشان براى اين اثرگذارى، دلارهاى نفتى است و هدف اصلى ايشان، شكست مردم مصر، تونس، يمن، ليبى و بحرين و ... و حفظ ثبات و تضمين بقاء رژيم صهيونيستى و ضربه به جبههى مقاومت در منطقه است.
اما گروه دوم و اصلى، ملتهايند. ملتها چه ميخواهند؟ نظرسنجىهاى مكرر آمريكائىها در مصر و اكثر كشورهاى اسلامى، واقعيت را به آنها گفته است. از 2003 تا 2008 ميزان گرايش به مسجد و شعائر اسلامى، از جمله حجاب و پوشش زنان، بين 40% تا 75% در ملتها از مصر و اردن تا تركيه و مالزى و... افزايش يافته و ميزان نفرت از آمريكا با ميانگين 85% در كشورهاى اسلامى و عربى بالا رفته و بويژه پس از ديدن پيروزى جوانان حزباللّه و حماس در جنگهاى 33 روزه و 22 روزه و شكست و خروج آمريكا بدون هيچ دستاوردى در عراق، اميد به پيروزى و آينده، در جوانان عرب مضاعف شده است.
شخصيتهاى محبوب ميان جوانان مصر، مجاهدان ضد صهيونيستىِ مسلمان بودهاند. نفرت از صهيونيزم، توجه به قضيهى فلسطين و عزتطلبى اسلامى، از شاخصهاى اصلى ملتهاست. در انتخابات اخير 75% مردم مصر به شعارهاى اسلامى رأى دادند. در تونس نيز اكثريت، همين پرچم را بالا بردند. در ليبى، اين درصد اگر بالاتر نباشد، پائينتر نيست. مردم از نمايندگانشان و از حكومتهاى جديد، براى آينده نيز همينها را ميخواهند. مردم، مصر عزيز و محترم و آزاد را ميخواهند؛ مصرِ كمپديويد را نميخواهند، مصرِ فقير و وابسته را نميخواهند، مصرِ تحت فرمان آمريكا و متحد اسرائيل را نميخواهند، مصرِ متحجر و افراطى و نيز مصر غربگرا و لائيك و وابسته را نميخواهند. مصر آزاد، عزيز، اسلامى و مترقى، مطالبهى اصلى مردم و جوانان است و به دنبال درگيرى نيستند. بدنهى ارتش مصر با مردم است و كسانى در داخل و خارج مصر ميخواهند ارتش را در آينده با مردم درگير كنند و همه بايد مراقب باشند. بدنهى ارتش مصر، نفوذ آمريكا و دوستان اسرائيل را برنخواهد تابيد.
همچنين وقتى از اسلامگرائى در مصر يا تونس و ليبى سخن ميرود، اسلام رسولاللّه (ص) است كه در مدينه سايهى رحمت و امنيت بر سر اهل ذمّه از مسيحى و يهودى گسترد. سخن از اسلام، به معنى دعوت به جنگ دينى ميان خداپرستان و يا جنگ مذهبى و فرقهاى ميان مسلمانان نيست. مصر، مصر مجمع تقريب مذاهب اسلامى و شيخ شلتوت است.
مردم مصر و تونس و ليبى بدانند كه آنچه اينك دارند، هنوز يك انقلاب ناتمام است و گرچه گامهاى بلندى برداشتند، ولى ماجرا تازه آغاز شده است. مسائلى كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و براى ما پيش آوردند و هنوز ادامه دارد و به فضل الهى در همهى آنها شكست خوردهاند و خواهند خورد، صدها برابر مشكلاتى بود كه انقلاب تا پيش از سرنگونى شاه داشت. بايد هوشيار باشيد و انقلابهايتان را گامبهگام تا آخرين مراحل و در يك برنامهى ميانمدت و بلندمدت پيش ببريد.
رژيم طاغوتهاى مصر، اولين حكومت عربى بود كه به آرمان فلسطين خيانت كرد و راه سازش اعراب را گشود، تا آنجا كه به جز يك رژيم عربى - كه همان سوريه است - بقيه همگى فلسطين را فروختند و با صهيونيزم از درِ آشتى درآمدند. رژيم مصر، يكى از دو رژيم اصلى عربى مورد اعتماد آمريكا و اسرائيل بود و رئيس جمهور رياكار كنونى آمريكا براى ارسال پيام فريب و نفاق به مسلمانان، سفر به مصرِ حسنى مبارك را برگزيد؛ اما مردم مصر در انقلابشان نظر خود را گفتند و همه را از توهم بيرون آوردند.
امروز مصر بايد دوباره در صف اول دفاع از آرمان فلسطين قرار گيرد و پيمان خيانت كمپديويد را زير پا بگذارد و بسوزاند. مصر انقلابى، ديگر نميتواند انرژى و گازِ رژيم رو به زوال صهيونيستى را از جيب ملت فقير و گرفتار خود بدهد.
مخاطب سوم ما، احزاب و نخبگان سياسى در مصر و ساير كشورهاى به پا خاستهاند. متفكران و مبارزان اسلامى در شمال آفريقا، از مصر و تونس تا الجزائر و مغرب، و بويژه مصر، از پدران فكر بيدارى اسلامى و داعيان به وحدت و عزت امت و سپس رهائى قدس بودهاند. امروز شما وارثان خون هزاران شهيد و دهها هزار زندانكشيدگان و تبعيدديدگان و شكنجهشدگان و مجاهدان و مبارزانى هستيد كه ظرف دهههاى متوالى براى چنين روزها و پيروزىهائى فداكارى كردند.
برادران و خواهرانم! مراقب اين امانت بزرگ باشيد. غرور و نيز سادهانگارى، دو آفت بزرگ پس از نخستين پيروزىهايند. شما مسئولترين افراد در عرصهى نظامسازى، حفظ دستاوردهاى مردم و حل مشكلات جنبش هستيد. قدرتهاى ضربه خوردهى جهان و منطقه، بىشك در افكار شيطانى به سر ميبرند؛ از فكر حذف و انتقام، تا طرح فريب دادن و متزلزل كردن و ترساندن و به طمع انداختن شما و سپس به نابود كردن انقلابها و پديد آوردن اوضاع - و العياذ باللّه - بدتر از گذشته مىانديشند. تصميمات، مواضع و اقدامات شما، ابعاد تاريخى خواهد يافت و اين دوره، «شب قدر» تاريخ كشورهاى شماست.
به آمريكا و ناتو اعتماد نكنيد. آنان هرگز به مصالح شما و منافع ملت شما نمىانديشند. همچنين از آنان نترسيد. آنان پوشالىاند و بسرعت ضعيفتر نيز شدهاند. حاكميت آنان بر جهان اسلام، صرفاً محصول ترس و جهل ما در 150 سال گذشته بوده است. به آنان اميد نبنديد و از آنان حساب نبريد. تنها به خداى متعال اعتماد كنيد و فقط مردم خود را باور كنيد. آنان در عراق شكست خوردند و با دستهاى خالى خارج شدند؛ در افغانستان چيزى به دست نياوردهاند؛ در لبنان از حزباللّه، و در غزه از حماس شكست خوردند و اينك در مصر و تونس به دست مردم، به پائين كشيده شدهاند. هيچ چيز طبق برنامهى آنان پيش نرفته است، بت غرب نيز چون بت كمونيزم شكست و ترس ملتها ريخت. مراقب آينده باشيد كه شما را نترسانند.
مراقب بازىهاى آنها باشيد. همچنين وارد بازى دلارهاى نفتىِ وابستگان و متحدان غرب در ميان اعراب نشويد، كه در آينده از اين بازىها سالم بيرون نخواهيد آمد. اسرائيل رفتنى است، نبايد بماند و نخواهد ماند. شروع انحراف در نهضتهاى كنونى، تن دادن به بقاء رژيم صهيونيستى است و ادامهى مذاكرات سازش و تسليم كه رژيمهاى ساقط شده آن را پايهگذارى كردند.
خواست عمومى ملتهايتان بازگشت به اسلام است؛ كه البته به مفهوم «بازگشت به گذشته» نيست. اگر انقلابها باذناللّه واقعى بمانند و ادامه يابند و دچار توطئه يا استحاله نگردند، مسئلهى اصلى شما، چگونگى نظامسازى، قانوننويسى و مديريت كشور و انقلابها خواهد بود؛ اين همان مسئلهى مهم تمدنسازىِ اسلامى مجدد در عصر جديد است.
در اين جهاد بزرگ، كار اصلى شما اين خواهد بود كه چگونه يك تاريخِ عقبماندگى و استبداد و بىدينى و فقر و وابستگى حاكم بر كشورهايتان را در كوتاهترين زمانها انشاءاللّه جبران كنيد و چگونه با رويكرد اسلامى و به شيوهاى مردمسالارانه و رعايت عقلانيت و علم، جامعهسازى كنيد و تهديدهاى داخلى و خارجى را يك به يك از سر بگذرانيد؛ چگونه «آزادى و حقوق اجتماعى» منهاى «ليبراليزم»، و «برابرى» منهاى «ماركسيزم»، و «نظم» منهاى «فاشيزم غرب» را نهادينه كنيد؛ چگونه تقيد خويش به شريعت مترقى اسلام را حفظ كنيد، بىآنكه گرفتار جمود و تحجر شويد؛ چگونه مستقل شويد، بىآنكه منزوى شويد؛ چگونه پيشرفت كنيد، بىآنكه وابسته شويد؛ چگونه مديريت علمى كنيد، بىآنكه سكولاريزه و محافظهكار شويد.
تعريفها بايد بازخوانى و اصلاح شوند. دو الگوى «اسلام تكفيرى» و «اسلام لائيك» از سوى غرب به شما پيشنهاد شده و خواهد شد تا الگوى «اسلام اصولگراى معتدل و عقلانى» در ميان انقلابهاى منطقه تقويت نشود. كلمات را دوباره و بدقت تعريف كنيد.
«دموكرات بودن» اگر به معناى مردمى بودن و انتخابات آزاد در چارچوب اصول انقلابهاست، همه دموكرات باشيد؛ و اگر به معناى افتادن به دام ليبرال دموكراسى درجهى دوم و تقليدى باشد، هيچ يك دموكرات نباشيد.
«سلفىگرى» اگر به معناى اصولگرائى در كتاب و سنت و وفادارى به ارزشهاى اصيل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احياء شريعت و نفى غربزدگى باشد، همگى سلفى باشيد؛ و اگر به معناى تعصب و تحجر و خشونت ميان اديان يا مذاهب اسلامى ترجمه شود، با نوگرائى و سماحت و عقلانيت - كه اركان تفكر و تمدن اسلامىاند - سازگار نخواهد بود و خود باعث ترويج سكولاريزم و بىدينى خواهد شد.
به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاريس بدبين باشيد؛ چه از نوع لائيك و غربگرا، و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامى كه رژيم صهيونيستى را تحمل ميكند، ولى با مذاهب اسلامىِ ديگر بيرحمانه مواجه ميشود، دست آشتى به سوى آمريكا و ناتو دراز ميكند، ولى در داخل به جنگهاى قبيلهاى و مذهبى دامن ميزند و اشدّاء با مؤمنين و رحماء با كفار است، اعتماد نكنيد. به اسلام آمريكائى و انگليسى بدبين باشيد، كه شما را به دام سرمايهدارى غرب و مصرفزدگى و انحطاط اخلاقى ميكشانند. در دهههاى گذشته، هم نخبگان و هم حاكمان، به وابستگى بيشتر خود به فرانسه و انگليس و آمريكا و يا شوروى افتخار ميكردند و از سمبلهاى اسلامى ميگريختند؛ و امروز همه چيز برعكس شده است.
بدانيد كه غرب در صدد انتقام بر خواهد آمد؛ انتقام اقتصادى، نظامى، سياسى و تبليغاتى! اگر ملتهاى مصر و تونس و ليبى و ... انشاءاللّه در مسير خدا ادامه دهند، ممكن است به تحريمها تهديد شوند.
و اما كلام آخر: اعلام آمادگى جمهورى اسلامى و ملت بزرگ ايران براى همكارى و خدمت به شماست، و خدمت ما و شما به همديگر. انقلاب اسلامى ايران موفقترين تجربهى اسلامى عصر جديد بود در عرصهى خودباورى ملتها و مردمباورى نخبگان، در عرصهى نفى اسطورهى شكستناپذيرى رژيمهاى طاغوتى و اربابشان، در عرصهى شكستن غرور كمونيزم و سرمايهدارى، ارائه مدلهاى كارآمد در پيشرفتهاى بزرگ كشور، با حفظ مردمسالارى و دفاع از ارزشهاى اساسى.
برادران و خواهران! سالهاست كه عليه برادران ايرانىتان به شما دروغ ميگويند، و اينك حقيقت در مورد ايران اسلامى همين است كه به شما عرض ميكنم:
انقلاب ما پيروزىها و البته ضعفهائى در مجاهدات سه دههى خود داشته است؛ اما هيچ جنبش اسلامى در جهان پس از تسلط غرب و شرق بر مسلمين در قرن گذشته، تا اين حد جلو نيامده بود و اين همه موانع را از سر نگذرانده بوده است.
انشاءاللّه گفتگوهاى بسيارى ميان ما و شما برادران در پيش است. در رسانههاى سرمايهدارى و صهيونيزم جهانى، ايران متهم به «تروريزم» ميشود؛ تنها بدان علت كه حاضر نشد برادران عرب خود را در فلسطين و لبنان و عراق و ... تنها بگذارد و اشغالگران را به رسميت بشناسد؛ حال آنكه ما خود بزرگترين قربانى تروريزم در جهان هستيم و اين ترورها همچنان ادامه دارد.
اگر انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى، برادران مظلوم افغانى و بوسنيائى و لبنانى و عراقى و فلسطينى خود را همچون ساير حكومتهاى بظاهر مسلمان، تنها میگذاشت، و اگر همچون بيشتر رژيمهاى عربى كه به فلسطين خيانت كردند، ما هم ساكت ميمانديم و از پشت خنجر ميزديم، هرگز ما را پشتيبان تروريزم و مداخلهگرى معرفى نميكردند. ما به آزادى قدس شريف و تمامى سرزمين فلسطين مىانديشيم؛ اين است آن جرم بزرگ ملت ايران و جمهورى اسلامى.
از امپرياليزم ايرانى يا شيعى ميگويند؛ حال آنكه همه ميدانند ما هرگز انقلاب اسلامى را، انقلابى صرفاً شيعى يا ملىگرا و ايرانى ندانسته و نخواندهايم و در اين سى سال هرچه هزينه داده و تهديد شدهايم، به علت اسلامگرائى و امتگرائى و شعار وحدت و تقريب مذاهب و آزادى و عزت برادران مسلمان از شرق آسيا تا عمق آفريقا و اروپا بوده است.
ايران اسلامى در عرصهى علم، تكنولوژى، حقوق اجتماعى، عدالت اجتماعى، توسعه، بهداشت، تأمين كرامت زنان و حقوق اقليتهاى دينى و ... گامهاى بزرگ و بىنظيرى برداشت. ما ضعفهاى خود را نيز ميشناسيم و بعوناللّه درمان ميكنيم انشاءاللّه.
معادلهى مقاومت در منطقه با كمك جمهورى اسلامى تغيير يافت. تبديل و ارتقاء سنگ در دست فلسطينيان به «موشك جواب موشك» در غزه و ساير مقاومتهاى اسلامى در برابر اشغالگران، الهام از انقلاب اسلامى بود.
ايران به دنبال ايرانى كردن اعراب يا شيعى كردن ساير مسلمين نيست؛ ايران به دنبال دفاع از قرآن و سنت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) و احياء امت اسلامى است. براى انقلاب اسلامى، كمك به مجاهدان اهل سنت سازمانهاى حماس و جهاد و مجاهدان شيعى حزباللّه و امل، به يك اندازه واجب شرعى است و احساس تكليف ميكند. ملت و حكومت ايران با صداى بلند و قاطع اعلام ميكند كه به قيام ملتها (و نه به ترور)، به وحدت اسلامى (نه غلبه و تضاد مذاهب)، به برادرى مسلمين (نه به برترى قومى و نژادى)، به جهاد اسلامى (نه خشونت عليه بىگناهان)، انشاءاللّه معتقد و ملتزم است.
براى سعادت همهى ملتهاى مسلمان دعا كنيم و در كنار آن، وظيفهى سنگين خود را بشناسيم و به آن عمل كنيم و بدانيم كه «و اللّه غالب على امره».(4)
عباد اللّه اتّقوا اللّه و كونوا للظّالم خصما و للمظلوم عونا. اقول قولى هذا و استغفر اللّه لى و لكم.
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
اذا جاء نصر اللّه و الفتح. و رأيت النّاس يدخلون فى دين اللّه افواجا.
فسبّح بحمد ربّك و استغفره انّه كان توّابا.
والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته
1) ابراهيم: 24
2) شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 319
3) آل عمران: 164
4) يوسف: 21
اللهم عجل لولیک الفرج