تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: سیره نبوی
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
خواب وبيدارى پیامبر(ص)

به فرموده امام باقر(ع) رسول خدا(ص) هرگاه از خواب برمى خاست به سجده در پيشگاه خدا مى پرداخت. هنگام خواب، مسواك را بالاى سر خود مى گذاشت. همين كه بيدار مى شد، شروع مى كرد به مسواك زدن ... هر شب، سه بار مسواك مى زد: يك بار قبل از خواب، يك بار وقتى از خواب براى نماز شب بيدار مى شد، و يك بار هم وقتى كه مى خواست براى نماز صبح، از خانه به مسجد برود.

چون بيدار مى شد مى فرمود: «حمد خدايى را كه پس از مرگم مرا زنده كرد. پروردگارم آمرزنده و شكور است»

خلاصه گويى

پر حرفى، آزار دهنده شنونده است و او را خسته مى كند. سخنرانى هاى طولانى موجب گريز افراد از جلسات مذهبى، يا نماز جمعه و مجالس وعظ مى گردد. رسول اكرم(ص)كه همه كلماتش نور و حكمت آموزنده بود، رعايت مى كرد كه خطبه هايش كوتاه باشد:

«كانَ اَقْصَرَ النّاسِ خُطبةً وَاَقَلَّهُ هَذَراً»

در عين كمال نماز، خطبه هايش كوتاه ترين بود و کمترين سخن بيهوده و غير لازم نداشت.

اين رعايت حال مردم و «مردمدارى» او را نشان مى داد.

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) همه رقم غذا مى خورد و نسبت به نوع غذا و كيفيت طبخ، ايراد نمى گرفت و از آنچه خدا حلال كرده است، همراه با خانواده و خدمتكاران غذا مى خورد، آن هم نشسته بر زمين، چه در خانه خود و چه در ميهمانى، از هر چه آنان مى خوردند و در هر چه و بر هر چه آنان طعام مى خوردند. اگر مهمان مى آمد همراه با مهمان طعام مى خورد. محبوبترين غذا و سفره در نزد او، آن بود كه افراد بيشترى سر سفره نشسته باشند:

«كانَ رَسولُ اللّهِ يأكُلُ كُلّ الاَصْناف مِنَ الطَّعامِ وَ كانَ يأكُلُ ما اَحَلَّ اللّهُ لَهْ مَعَ اَهْلِهِوَ خَدَمِهِ اِذا اَكَلُوا، وَ معَ مَنْ يَدْعُوهُ
بسم الله.سلام

بزرگترين هديه اي كه پيغمبر براي ما آورد اين خبربود كه گفت تونخواهي مرد، اين بزرگترين نگراني ما رابرطرف مي كندخبري بالاترازاين درعالم نيست كه ايهاالناس مااين بدن نيستيم اين بدن ارتباطي باماندارداين يك دستگاهي است كه سپرده انددست ماوگفتندشمافعلابااين كامپيوتركاركنيد،اگر كامپيوترخراب بشودشماكه خراب نمي شويدشماكه كامپيوترنيستيدبلكه پشت كامپيوترهستيد،من كه دارم ميبينم چشم كه نمي بيند مغزهم كه نمي بيند ،من دارم مي بينم اين خبربزرگ راپيغمبرآوردكه توجانت محفوظ است ونگران جانت نباش(دتکر الهی قمشه ای)
ExclamationExclamationExclamation
بعضي هامعتقدندعامل همه بيماريهاي رواني ترس ازعدم است، مامي ترسيم كه نكندنيست شويم نگراني مرگ حرص توليدمي كندهزارمشكل توليدمي كنداين كه مامي ميريم وبعدش هم خبري نيست وبه كلي نابودمي شويم ،اين خودش عامل بيماري است. اول انسان ازپيري مي ترسدبه محض اينكه ازمرگ نگراني پيداكرد فكرمي كند كه زمان گذشت چه كاركنم دارم پيرمي شوم وبعدش هم مرگ مي آيد شروع مي كند ازپيري ترسيدن ازمقدمات وآثارمرگ شروع مي كندبه ترسيدن امايك مرتبه يك رسول گرامي اي مي آيدوآيه اي مي آوردكه" ام حسبتم اناخلقناكم عبثا "،چقدرساده لوحي است كه انسان فكركندخدااورابااين حكمت ومعرفت آفريده براي اينكه بزندوخرابش كند، مرگ فقط يك انتقال است ازيك جايي به جاي ديگر ، درهيچ جاي قرآن گفته نشده است كه انسان فنامي شودواين تفكرفناراشيطان درذهن انسان وسوسه مي كندومي گويد كه مرگ نزديك است بروهركاري كه مي خواهي بكن ومرگ رابه عنوان فنامعرفي مي كندوگرنه درقرآن اصلاچنين چيزي نيست وقتي كه صحبت از مرگ هست صحبت از انتقال است وگفته شده كه "مرگي كه ازآن فرارمي كنيد ملاقات مي كندشمارا" يعني شماهستيدومرگ را ملاقات مي كنيدو بامرگ سلام عليك مي كنيد؛يك شاعرانگليسي مكالمه اي رابيان كرده بين انسان ومرگ كه مرگ به انسان مي گويدخاك بشووبميرونابودبشووانسان جواب مي دهدكه قراراين نبوده بلكه اين قرارمربوط به خاك بوده كه خاك به خاك بايدبرگرددنه روح ولباس تن رادرمي آوردوپرت مي كندجلوي مرگ و مي رود!!!!!!!!!(دکترالهی قمشه ای) یاعلیRose
امام صادق عليه السلام فرمايد:

رسولخدا صلى اللّه عليه و آله در مرض ‍ وفات خود فرمود:
دوستم را نزد من حاضر كنيد، آن دو زن (حفصه و عايشه ) بدنبال پدران خود فرستادند،
چون نظر رسولخدا صلى اللّه عليه و آله بر آنها افتاد، رو بگردانيد و فرمود:
دوستم را نزد من حاضر كنيد پس بدنبال على فرستادند،

چون ديدارش بعلى افتاد، باو متوجه شد و حديثش گفت .
و چون على بيرون آمد، آندو نفر (ابوبكر) و عمر را ملاقات كرد،
باو گفتند: دوستت بتو چه حديث كرد؟ فرمود:

هزار باب بمن حديث كرد كه هر هر بابى مفتاح هزار بايست .
[b]روزی زنی را دید که ناخن های خود را از ته کوتاه کرده. گفت برای زن ها زیباتر است که ناخن های خود را بلند کنند[/b]
.

[b]روزی مردی را دید که ژولیده است. گفت آیا در خانه ات روغن نبود تا با آن موهای خود را مرتب کنی؟[/b]


[b]گفت اسراف همیشه حرام است مگر برای خرید و استفاده از عطر. خودش همیشه عطر گل بنفشه می زد و در سفر هم همواره آن را با خود می برد[/b]
.



[b]او پیامبر اسلام بود، رحمة للمومنین، رحمتی برای جهان. ... مهم نیست که امروز پیروانش به نام او و مکتب او سرها را قطع می کنند و با نشان دادن چنگ و دندان بر مردم سخت می گیرند، مهم آن است که او چنین نبود. او پیامبر و موسس دین اسلام، [/b][b]محمد[/b][b] بود[/b]

[b]

[/b][b]رحمتی جاودانه برای مردم جهان[/b]





.





دختر داری:

مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و به فردی که نزد حضرت بود، گفت: خداوند دختری به تو مرحمت کرده است. ناگهان، رنگ مرد تغییر کرد. پیامبر فرمود: «تو را چه شده است؟!»
گفت: خیر است!
حضرت فرمود: «بگو برایت چه پیش آمده است؟»
گفت:از خانه که میآمدم، همسرم، درد زایمان داشت، این مرد به من خبر داد که همسرم دختر زاییده است. رسول خدا صلیالله علیهو آله فرمود: «زمین حامل اوست؛ آسمان سایه انداز اوست و خداوند روزیدهنده اوست. دختر، گیاه خوش بویی است که آن را میبویی».
آداب قرائت قرآن پیامبر(ص):

شیخ ابوالفتوح رازی در "تفسیر" خود نقل کرده که رسول خدا (ص) نمیخوابید تا "مسبحات" راتلاوت کند ومی فرمود: دراین سورهها آیهای است که ازهزارآیه برتراست، گفتند: چه سورههایی است، فرمود: سوره حدید، حشر، صف، جمعه وتغابن. درکتاب "مجمع البیان" روایت شده که حضرت علی (ع) فرمود: رسول خدا (ص) سوره "سبح اسم ربک الاعلی" را دوست داشت وفرمود: اول کسی که گفت "سبحان ربی الاعلی" همانامیکائیل بود
متنش كمي طولاني هست ولي دلايل خوبي رو ارائه داده براي پاسخ دادن به سوال بعضي افراد كه ميخوان شك رو وارد دين اسلام كنند و از ندانسته هاي ما سوءاستفاده كنند . [تصویر:  226.gif]

چرايى تعدد همسران
:

چرا پيامبر همسران متعددى برگزيده است؟ به راستى آيا آن گونه كه برخى از مستشرقين تبليغ مى‏كنند، آن حضرت مردى زنباره بوده است؟ اگر چنين نيست، راز و رمز تعدد ازدواج‏هاى آن حضرت چيست؟


ازدواج نه تنها به طور طبيعى ارضاى غرايز جنسى را در پى دارد و شكوفايى بسيارى از استعدادهاى آدمى در پرتو آن صورت مى‏پذيرد. برابر آيات قرآنى، جهان ماده بر اساس نظام زوجيت و مشاركت و پيوند مذكر و مؤنث شكل گرفته‏1 و حيات انسان و تداوم نسل او نيز در پرتو ازدواج ميسّر شده است.2 بدين‏سان ازدواج برترين گزينه طبيعى براى دستيابى به رشد و تكامل صحيح انسانى است.


تاريخ زندگى بشر در امر پيوند مرد و زن، چگونگى آن، شاهد فراز و نشيب‏هاى شگرفى بوده است؛ از ديرباز واقعيت‏هاى طبيعى همچون بلوغ ديرتر مردان و افزايش تعداد زنانِ مهياى ازدواج و پايان يافتن زودتر سن بارورى در زنان و ضرورت‏هاى اجتماعى همچون كشته شدن مردان جوان در حوادث مختلفى همانند جنگ و نظاير آن و بر جاى ماندن زنان بيوه، چند همسرى را در عرصه تاريخ زندگى آدميان رقم زده است؛ ولى ديدگاه‏هاى مكاتب و فلسفه‏هاى مختلف در زوال، فزونى، گسترش، كاهش يا محدود ساختن چند همسرى تاثير بسيار داشته است.


اسلام به عنوان واپسين دين الاهى در زمانى طلوع كرد كه تعدد زوجات، به صورت نامحدود و به شكل غير منضبط، در ميان اعراب رواج داشت. قرآن كريم به دليل ضرورت‏هاى طبيعى و اجتماعى اصل چند همسرى را به كلى مردود ندانست ولى از يك سو با محدود ساختن آن از نظر تعداد به چهار همسر، گام مهمى در اصلاح و سامان‏دهى وضعيت نامطلوب متداول آن دوران برداشت؛ و از سوى ديگر با مشروط ساختن تعدد زوجات به رعايت عدالت به صراحت اعلام كرد: اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد، تنها يك تن را به همسرى برگزينيد.3


اكنون اين پرسش مطرح مى‏گردد كه چرا پيامبر از اين محدوديت مستثنا شده، همسران زيادترى برگزيد؟ به راستى آيا علاقه جنسى موجب تعدد ازدواج آن حضرت شده است يا حقيقت چيز ديگرى است؟


نخست تعداد همسران، تاريخ و چگونگى ازدواج آنان با پيامبر را به صورت مختصر مورد بررسى قرار مى‏دهيم


پيامبر در طول زندگى خويش با يازده تن ازدواج كرده است:

1. حضرت خديجه: نخستين همسر پيامبر، خديجه بنت خويلد است كه آن حضرت در 15 سال قبل از بعثت در سن 25 سالگى با وى ازدواج كرد. در حالى كه در آن روز، خديجه 40 سال داشت، يعنى 15 سال از پيامبر بزرگ‏تر بود و قبل از پيامبر نيز دو بار ازدواج كرده بود. نخست به همسرى ابى هاله در آمد كه از او دو فرزند به نام‏هاى هاله و هند داشت و پس از وفات او با عتيق بن عائذ مخزومى ازدواج كرد كه اين پيوند نيز پس از مدتى به جدايى انجاميد.4 برابر برخى از منابع، خديجه از همسر دومش نيز فرزندى به نام جاريه داشته است.5
حضرت خديجه، 25 سال يگانه همسرِ پيامبر بود و از آن‏حضرت صاحب فرزندانى به نام طيب، طاهر، زينب، ام كلثوم، رقيه و حضرت فاطمه(س) گرديد. حضرت خديجه در سال دهمِ بعثت، سه سال قبل از هجرت (عام الحزن) در سن 65 سالگى در مكه از دنيا رفت. در آن هنگام پيامبر 50 سال داشت.

2. پس از رحلت حضرت خديجه، پيامبر تا يك سال براى خود همسرى برنگزيد تا آن كه به پيشنهاد خوله همسر عثمان بن مظعون، با
سوده بنت زمعه ازدواج كرد. سوده قبلا همسر پسر عم خود سكران بن عمرو بود و از او پسرى به نام عبدالرحمان داشت. او و همسرش از هجرت‏كنندگان به حبشه بودند. همسرش در حبشه يا پس از بازگشت از دنيا رفت. ازدواج پيامبر با چنان زن سالخورده‏اى تعجب مكيّان را برانگيخت. سالخوردگى وى به گونه‏اى بود كه او چند سال پس از ازدواج پيامبر با عايشه، حق همخوابگى خود را به عايشه بخشيد. گفتنى است كه پيامبر در سن 51 سالگى با او ازدواج كرد و سوده تا دو سال بعد تنها همسرِ پيامبر بود.

3.
عايشه دختر ابى بكر بن ابى قحافه: پيامبر او را كه دخترى باكره بود، به پيشنهاد خوله قبل از هجرت در مكه به عقد خود در آورد؛ ولى پس از هجرت به مدينه، در سال اوّل هجرى با او عروسى كرد. سن عايشه را هنگام عقد به اختلاف 67 و 17 سال‏7 ذكر كرده‏اند. در نتيجه وى هنگام عروسى 9 يا 19 سال داشته است. او در سال 57 هجرى در مدينه در گذشت.

4.
حفصه دختر عمر بن خطاب: وى نخست همسر خنيس بن حذافة از صحابه پيامبر بود كه پس از بازگشت از حبشه به مدينه مهاجرت كرد و در جنگ بدر و احد نيز شركت جست و بر اثر جراحت جنگ احد در مدينه در گذشت. در آن زمان بيوگى حفصه كه زنى جوان بود، ناراحتى و حتى بى‏قرارى عمر را برانگيخت. به گونه‏اى كه وى غم و اندوه خود در مورد دختر جوانش را با ابابكر و عثمان و پيامبر در ميان گذاشت. پيامبر در شعبان سال سوم هجرت (56 سالگى) با حفصه ازدواج كرد. در آن زمان سوده و عايشه نيز همسر پيامبر بودند.

5.
زينب بنت خزيمه: او در ابتدا همسر طفيل بن حارث بود كه پس از جدايى از او همسر برادر طفيل، عبيدة بن حارث گرديد كه به شهادت رسيد. برابر برخى از منابع، پس از شهادت عبيده به همسرى عبدالله بن جحش در آمد كه در جنگ احد وى نيز به شهادت رسيد. زينب در سال سوم هجرى (56 سالگى پيامبر) به همسرى آن حضرت در آمد و تنها سه ماه و برابر روايت ديگر، تنها هشت ماه همسر پيامبر بود؛ زيرا وى در همان سال در گذشت.8

6.
ام سلمه هند دختر ابى اميه: او نخست همسر ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد پسر عمه پيامبر بود و همراه شوهرش به حبشه مهاجرت كرد و سلمه را در آن جا به دنيا آورد. وى پس از بيعت عقبه، با همسرش به مدينه هجرت كرد و داراى سه فرزند ديگر شد. همسرش در جنگ بدر و احد شركت جست و زخمى گرديد. وى پس از بازگشت از سريّه قطن به دليل تشديد جراحات پيشين خود وفات كرد. پيامبر در سال چهارم هجرى (57 سالگى) ام سلمه را به همسرى خود برگزيد و او را در خانه‏اى كه قبلا در اختيار زينب بنت خزيمه بود، جاى داد.

7.
زينب دختر جحش: وى كه دختر عمه پيامبر بود، نخست به اشارت رسول خدا به همسرى زيد بن حارثه فرزند خوانده آن حضرت در آمد ولى بدان جهت كه زيد در ابتدا غلامى آزاد شده و تندخو نيز بود و زينب خود را از خانواده اصيل قريش مى‏دانست، اين پيوند به رغم توصيه‏هاى مكرر پيامبر به طلاق و جدايى انجاميد. ازدواج با همسر غلام آزادشده خود، در عرف آن روز ناپسند و مخالف شأن پيامبر بود، ولى برابر آيات 37 و 38 سوره احزاب به دستور خداوند انجام گرفت تا سنت غلط و جاافتاده عرب جاهلى را به صورت عملى در هم ريزد. اين ازدواج در سال پنجم هجرى در 58 سالگى پيامبر صورت گرفت.9

8.
صفيه دختر حىّ بن اخطب سر كرده يهوديان بنى نضير: وى نخست به همسرى سلام بن ابى الحقيق در آمد و پس از وى، همسر كنانة ابن ابى الحقيق كه هر دو از شاعران يهود بودند، گرديد. در جنگ خيبر، كنانه كشته شد و صفيه به اسارت مسلمانان در آمد. رفتار توأم با متانت صفيه به هنگام عبور از كنار عرصه نبرد، پيامبر را بر آن داشت، براى دلجويى، رداى خود را بر او افكند و مسلمانان را براى عبور دادن اسيران از كنار صحنه نبرد توبيخ كند.10 پس از آن، پيامبر او را آزاد كرد و چون وى به اسلام گراييد، با تعبير هل لك فى، از وى پرسيد: آيا مرا براى همسرى خود مى‏پسندى؟ و چون او پاسخ داد: قد كنت اتمنى ذلك فى الشرك فكيف اذا امكننى‏الله عنه فى الاسلام؟! من چنين افتخارى حتى آن گاه كه يهودى بودم آرزو مى‏كردم، پس چگونه اكنون كه به اسلام گرويده‏ام مشتاق نباشم؟!! پيامبر او را به عقد خود درآورد. اين ازدواج در سال هفتم هجرى در سن 60 سالگى پيامبر صورت پذيرفت. صفيه در سال 50 هجرى در مدينه در گذشت.

9.
جويريه دختر حارث بن ابى ضرار سر كرده يهوديان بنى مصطلق: وى از اسيران غزوه بود كه سهم ثابت بن قيس بن شماس گرديد و بلافاصله براى آزادى خويش با وى قرارداد مكاتبه منعقد كرد و نزد پيامبر آمد و از او خواست وى را در آزاد شدن از اين محنت كمك كند. پيامبر بهاى وى را به ثابت بن قيس پرداخت. آن گاه وى را به ازدواج خود در آورد.11 با انتشار خبر اين پيوند، مردم ديگر اسيران يهودى را خويشاوندان پيامبر خوانده، بيش از صد نفر از اسيران بنى‏مصطلق را آزاد كردند. برابر روايت ديگر، پدرش نزد پيامبر آمد و گفت: همانند دختر من نبايد اسير و كنيز تلقى گردد!! پيامبر در پاسخ به درخواست پدر با وى ازدواج كرد، با اين ازدواج، پدر و دو برادرش و جمعى از خويشاوندان وى نيز به اسلام گرويدند.12

10.
ميمونه دختر حارث خواهر ام الفضل همسر عباس: وى قبل از اسلام همسر مسعود بن عمرو ثقفى بود. اگر چه شوهرش از مشركان بود، خود وى به دليل رفت و آمد به خانه عباس به اسلام متمايل گرديد. وى كه از خبر پيروزى سپاه اسلام در خيبر خوشحال گشته بود، چون به خانه آمد، شوهرش را محزون يافت. شوهر اين شادمانى را بر نتافت و از وى جدا شد. چون از وى جدا شد، به همسرى حويطب ابن عبد العزى در آمد. چون شوهرش از دنيا رفت، ميمونه ناگزير به خانه خواهر آمد و در آن‏جا اقامت گزيد. در سال 7 هجرى كه پس از صلح حديبيه در (سال ششم هجرى) پيامبر براى اداى مناسك حج سه روز به مكه آمد، وى از طريق خواهرش، عباس را واسطه قرار داد و خود را به پيامبر بخشيد. قرآن اقدام ميمونه را چنين گزازش نموده است: وامراة مؤمنه ان وهبت نفسها للنبى ..13 پيامبر كه منتظر فرصتى بود تا بيشتر در مكه بماند و دل مشركان را به دست آورد، بلافاصله پذيرفت و در خواست كرد تا جشن عروسى بر پا شده، وليمه‏اى داده شود؛ ولى مشركان به استناد مهلت سه روزه قرارداد نپذيرفتند و گفتند ما را به غذاى تو نيازى نيست.14 پيامبر نيز به ناچار مكه را ترك گفت.

11.
ام حبيبه: رمله دختر ابى سفيان. وى نخست به همسرى عبيدالله بن جحش در آمد و به‏رغم آن كه پدر و شوهر اين زن، از سر كردگان كفر بودند، آن دو به اسلام گرويدند و به حبشه مهاجرت كردند و در حبشه صاحب دخترى به نام حبيبه شدند. در حبشه، عبيدالله بن حجش مرتد گرديد و كوشيد تا ام‏حبيبه را نيز به ارتداد بكشاند؛ ولى ام‏حبيبه پايدارى ورزيد. با مرگ همسرش، وى به ناچار با تنها دخترش در ديار غربت باقى ماند؛ نه امكان بازگشت نزد خانواده خويش داشت و نه پناهگاهى از خانواده همسر. در اين هنگام، پيامبر نماينده‏اى نزد نجاشى فرستاد و از طريق وى او را خواستگارى نمود. در جلسه‏اى با حضور مسلمانان مهاجر حبشه ، نجاشى به وكالت از پيامبر و خالد بن سعيد بن عاص به وكالت از ام حبيبه عقد جارى گرديد. پس از فتح خيبر كه مهاجرين از حبشه بازگشتند، در سال ششم يا هفتم هجرت وى نيز به مدينه آمد و در خانه پيامبر اقامت يافت.

علاوه بر همسران فوق، در سال ششم هجرت نيز فرمانرواى مصر، مقوقس، در پاسخ به نامه فراخوان پيامبر اسلام را نپذيرفت، اما
كنيزى به نام ماريه به وى اهداكرد. وى نيز افتخار همسرى پيامبر يافت و فرزندى به نام ابراهيم به دنيا آورد كه پس از 18 ماه از دنيا رفت و پيامبر را محزون ساخت.15

با اندكى دقت به خوبى مى ‏توان دريافت كه راز و رمز اين پيوندها، تمايلات جنسى نبوده است؛ زيرا:


1. بيش‏ترين عمر پيامبر (بيش از دو سوم آن) آن هم بخش نخستين، از آغاز جوانى تا دوران ميان سالى پيامبر، از 25 تا 50 سالگى فقط با يك همسر يعنى حضرت خديجه سپرى شده است. از 50 تا 51 سالگى بدون همسر زيسته است و از 51 تا 53 سالگى فقط با سوده كه زنى سالخورده بود زندگى نموده است.


2. تعدد همسران پيامبر در فاصله سال اول تا هفتم هجرى، يعنى از 54 تا 61 سالگى آن حضرت صورت پذيرفته است.


3. نگاهى كوتاه به تاريخ و ترتيب آن‏ها روشن مى‏ سازد كه
اصولا اين ازدواج ‏ها بر اساس مصالح و به دليل ايفاى مسؤوليت‏هاى همه جانبه نبوت صورت گرفته است؛ زيرا اگر جز اين بود، چگونه پس از ازدواج با عايشه كه تنها همسر باكره وى بود و از جمال و زيبايى نيز بهره وافى داشت، با زن سالخورده‏اى چون زينب بنت خزيمه ازدواج مى‏كند كه تنها سه ماه بعد از ازدواج از جهان رخت برمى ‏بندد يا پس از آن ام سلمه را به همسرى برمى‏ گزيند كه خود او در پاسخ خواستگارى پيامبر، بزرگى سن، داشتن چهار فرزند يتيم و ... را موجب عدم شايستگى خود براى همسرى دانسته، عذر خواهى مى‏ كند؛ اما پيامبر اين امور را مانع نمى ‏داند و او را به همسرى برگزيده، همانند عايشه نزد او اقامت مى‏ گزيند.

4. سخنان پيامبر در ارزشيابى همسران، روش مناسبى براى يافتن ديدگاه پيامبر در اين ازدواج‏ ها است؛ عايشه خود مى‏گ ويد: پيامبر به گونه‏ اى به خديجه عشق مى‏ ورزيد و دوستان وى را چنان محترم مى‏ داشت كه موجب شگفتى مى‏ شد16 و گاه گوسفندى ذبح نموده، گوشت آن را بين دوستان خديجه تقسيم مى‏ كرد. بدين روى، در برابر هيچ زنى همانند خديجه حسادت نمى‏ ورزيدم؛ زيرا پيامبر هماره ياد او را گرامى مى ‏داشت. يك روز به پيامبر گفتم: خداوند در عوض آن پيره ‏زن گندمگون غير باكره، بهتر از او را نصيب تو ساخته است! پيامبر به سختى برآشفت و در پاسخ فرمود: قسم به خدا! هرگز بهتر از خديجه نصيبم نشده است؛ زيرا او به هنگام كفر مردمان به من ايمان آورد و آن گاه كه همگان مرا تكذيب كردند، مرا تصديق كرد و آن گاه كه همگان محرومم كردند، به يارى‏ام برخاست. خداوند از او فرزندانى به من عطا فرمود كه از زنان ديگر نصيبم نساخته است.17

همان طور كه ملاحظه مى‏ كنيد، پيامبر ملاك‏هاى عايشه مبنى بر جوانى، زيبايى و بكارت را رد كرده، سبقت خديجه در ايمان، ايثار، يارى و افتخار مادرى فرزندانش را به عنوان ملاك‏هاى برترى خديجه ارزشيابى مى‏ كند.

5. بر اساس آيه شريفه 52 سوره احزاب، نياز به اين گونه ازدواج ‏هاى سياسى و مصلحتى در سال هفتم هجرى به پايان رسيد و در سه سال پايانى عمر آن حضرت، جايگزينى همسران گذشته يا ازدواج جديد با هر زنى، اگر چه مورد پسند پيامبر قرار مى‏ گرفت، از سوى خداوند ممنوع گرديد.


6. مردانى كه به بهره‏ مندى از زنان مى‏ انديشند، تلاش مى‏ كنند با تهيه لباس و توسعه آسايش و هزينه كردن اموال، دل آنان را به دست آورند، اما بر اساس آيه شريفه 28 سوره احزاب، پيامبر در سال نهم هجرى كه گسترش اسلام، وضع اقتصادى مسلمانان را بهبود بخشيده بود، وقتى همسرانش از او لباس و وسايل بهتر طلب كردند، يك ماه از همه آن‏ها كناره گرفت و پس از گذشت يك ماه، به دستور خداوند، آن‏ها را مخيّر ساخت تا ميان آسايش و رفاه دنيا و زندگى با پيامبر، يكى را برگزينند. آنان كه از درخواست ‏هاى مادى خود پشيمان شده بودند، زندگى با پيامبر را برگزيدند.


7. بدون شك در جامعه آن روز عربستان كه به صورت قبيله‏اى اداره مى‏ شد و تنها پيوندهاى نسبى و سببى عامل حمايت قبايل از اشخاص مى‏ گرديد، بسيارى از ازدواج‏ هاى پيامبر براى جلب حمايت اقوام و قبايل مختلف بوده است. در اين راستا توجه به اين نكته مهم است كه حتى دو تن از همسران پيامبر نيز از يك قبيله نبوده ‏اند!

به راستى آيا عقد كردن دختر نوجوانى چون عايشه در سن 7 يا 17 سالگى كه عروسى با وى ساليان بعد صورت پذيرفت، مى‏تواند علت غير سياسى داشته باشد؟
آيا ازدواج با حفصه، كه به گفته اهل سنت براى تكريم عمر كه به شدت بر اثر بيوگى دخترش آزرده خاطر شده بود، جز در سايه جلب قلوب و محبت او و قوم و قبيله‏اش صورت پذيرفته است؟
آيا ازدواج با صفيه و جويريه، دختر سر كرده يهوديان شكست خورده بنى نضير و بنى‏مصطلق كه از كنيزان بودند، جز براى التيام آثار روانى جنگ ميان يهوديان و مسلمانان بود؟ آيا اين پيوندها را كه رويكرد مشتاقانه صدها تن از يهوديان به اسلام را رقم زد و مسلمانان را بر آن داشت كه بستگان در بندِ جويريه را خويشاوندان رسول خدا دانسته، آزاد سازند، مى‏توان به انگيزه‏هاى پندارى و غيرواقعى ديگرى نسبت داد؟

آيا مى‏توان گفت ازدواج پيامبر با ام حبيبه دختر ابوسفيان كه اصلاً در مدينه حضور نداشت، بلكه در حبشه بود و به دليل ارتداد و مرگ همسرش دچار ضربه شديد روحى شده بود، جز براى تسكين آلام روحى او از يك سو و حفظ يك زن مؤمنه و مهاجره در برابر احتمال بازگشت به خانواده مشرك خويش از سوى ديگر و برقرارى پيوند سببى با سركرده مشركان مكه، براى كاستن دشمنى آنان از سوى سوم، انگيزه ديگرى داشته است؟


آيا پذيرش همسرى ميمونه كه خود را به پيامبر بخشيد، در شرايطى كه پيامبر پس از صلح حديبيه، براى انجام مناسك حج به مكه رفته بود و مكه در التهاب اين حضور قرار داشت و درخواست پيامبر براى برگزارى جشن و دادن وليمه ازدواج كه با كمال تاسف توسط سران شرك پذيرفته نشد، نشانه روشنى بر آن نيست كه در اين ازدواج، جلب قلوب مكيان به اسلام و مسلمين مد نظر بوده است؟


آيا مى‏توان پذيرفت ازدواج پيامبر با دختر عمه خودش زينب دختر جحش كه قبل از آن همسر زيد غلام آزادشده پيامبر بود و در تلقى جامعه جاهلى آن دوران بسيار ناپسند و مخالف شأن آن حضرت بود و حرف و سخنانى را نيز عليه پيامبر برانگيخت، به دليل زيبايى او بوده است؟ آيا پبامبر قبلاً دختر عمه خودش را نديده بود؟ مگر پبامبر خود، زيد را به خواستگارى او نفرستاده بود؟ مگر پذيرش همسرى زيد از سوى زينب، به اشارت و فرمان آن حضرت نبود؟ آيا پبامبر نمى‏توانست قبل از آن پيوند و جدايى، خود به خواستگارى بشتابد؟ به راستى آيا مى‏توان قبول كرد به جان خريدن آن همه نيش و كنايه جز براى انجام فرمان خداوند و در هم شكستن سنت غلط و جاافتاده عرب جاهلى صورت پذيرفت؟



8. افزون بر موارد پيشين، مؤيد ديگر آن است كه تعدد همسران، نه تنها موجب آسايش و رفاه پيامبر نبود؛ بلكه برابر آيات نخستين سوره تحريم، برخى از همسرانش، با گفتار و كردار خود، موجبات آزردگى‏ خاطر و رنجش آن حضرت را فراهم مى ‏ساختند و پيامبر گر چه گاه از تصميم خود مبنى بر طلاقشان، سخن به ميان مى ‏آورد ولى به مقتضاى دلايل و مصالح پيش‏ گفته، صبورى پيشه ساخته، از آن‏ها جدايى برنگزيد.





پى‏ نوشت:

1. ذاريات(51): 49 و حج(22): 5.
2. روم(30): 21 و اعراف(7): 189.
3. نساء(4): 3.
4. حول نساء الرسول، ص 45-37.
5. مجموعه مقالات، مقاله زن در اسلام، علامه طباطبايى.
6. الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، ج 4، ص 1885.
7. الصحيح من السيره، ج 3، ص 286.
8. همان، ج 4، ص 1876.
9. ناسخ التواريخ، ج 4، ص 1882.
10. سيره نبويه ابن هشام،ج 3، ص 351؛ طبقات ابن سعد، ج 2، ص 81.
11. سيره ابن هشام، ج 2، ص 294؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 260؛ الاصابه، ج 8، ص 43.
12. طبقات ابن سعد، ج 8، ص 120.
13. احزاب(33): 115.
14. سيره، ج 4، ص 296؛ تاريخ طبرى، ج 3، ص 100.
15. طبقات الكبرى، ابن سعد، ج 8، ص 216.
16. مستدرك حاكم، ج 1، ص 16.
17. صحيح بخارى، ج 4، ص 230.



http://tamishe.ir/showthread.php?tid=13484
آب جوشان جنهم ، خوراك فحّاشان است

پيامبراكرم (ص) فرمود: چهار گروه در روز قيامت به عذاب و عقاب سختي گرفتار مي شوند، به طوري كه اهل دوزخ از شدت عذاب و شكنجه ايشان رنج مي كشند.اين چهار گروه از آب جوشان جهنم مي نوشند و از سختي اين شكنجه و عذاب و هلاك شدن،فريادشان به واويلا بلند است.يكي از آن چهار گروه، شخصي است كه از دهانش چرك و خون و كثافت بيرون مي ريزد.اهل دوزخ سؤال مي كنند: «اين بدبخت دور از رحمت خدا كه اين چنين چرك و خون و كثافت ازدهانش بيرون مي ريزد، جرم و گناهش چيست؟» در جواب مي گويند: «اين بيچاره، جرم وگناهش اين است كه به هر سخن زشتي گوش فرا داده، از بيان كلمات زشت و دادن فحش وناسزا لذت مي برد، همان گونه كه آميزش جنسي (و خوردن و آشاميدن غذاهاي لذيذ) براي او لذت داشت.
[تصویر:  54214376197773823309.jpg]

[b][تصویر:  goleroz.gif]سیره‌ رسول اکرم در معاشرت با مردم[/b][تصویر:  goleroz.gif]



در ک
تا
ب ارشاد القلوب دیل
می
روایت شده است که:



«رسول خدا صلی ‌الله علیه و آله لباس خود را شخصاً وصله
می
‌کرد و کفش خود را تع
می
ر
می
‌نمود. گوسفندان خود را
می
‌دوشید. با بردگان هم‌غذا
می
‌شد و بر ز
می
ن
می
‌نشست بر چهار‌پای بدون زین سوار
می
‌شد و دیگری را بر پشت خود سوار
می
‌کرد. مایح
تا
ج خانه را خود از بازار تهیه
می
‌کرد و به سوی خانه
می
‌برد. با غنی و فقیر یکسان رف
تا
ر و برخورد
می
‌کرد و در هنگام مصافحه دست خود را ن
می
‌کشید
تا
طرف مقابل دست خود را بکشد. به هر کسی
می
‌رسید سلام
می
‌کرد چه توانگر و چه درویش، چه کوچک و چه بزرگ.



اگر به خوردن دعوت
می
‌شد آن را کوچک ن
می
‌شمرد هر چند یک خرمای پوسیده باشد. مخارج زندگی آن حضرت سبک و کم بود.



پیامبر اکرم صلی‌ الله علیه و آله دارای طبع بزرگ و خوش‌رو و خوش معاشرت بود. بدون آن که بخندد ه
می
شه تبسّ
می
بر لب داشت، و بدون آن که چهر‌ه‌اش در هم باشد اندوهگین به نظر
می
‌رسید، و بدون آن که از خود ذلت نشان بدهد همواره متواضع بود، و بدون آن که اسراف کند سخاوتمند بود. قلبی رقیق و دلی ‌نازک داشت و نسبت به همه مسلمانان رئوف و مهربان بود.»

در مکارم الاخلاق طبرسی‌(ره) آمده است که:

«رسول خدا صلی ‌‌الله علیه و آله عادتش این بود که به آیینه نگاه
می
‌کرد و موی سر و صورت خود را صاف و مرتب
می
‌کرد و چه بسا این کار را در برابر آب انجام
می
‌داد، و نه تنها برای خانواده‌ خود، بلکه برای اصحاب خویش نیز زینت
می
‌کرد.»


رسول خدا فرمود:


«خدا دوست دارد بنده‌اش وقتی برای دیدن دوس
تا
ن از خانه خارج
می
‌شود خود را زینت کند و آماده نماید.»


در مکارم الاخلاق طبرسی (ره) از حضرت علی علیه‌السلام چنین روایت شده است:

«هرگز نشد رسول خدا صلی ‌الله علیه و آله با کسی مصافحه کند و آن حضرت جلوتر از طرف مقابل دست خود را بکشد. و هرگز نشد که با کسی در کار و حاجتی همکاری کند و آن حضرت پیش از طرف مقابل از آن کار منصرف گردد. و هرگز نشد کسی با آن حضرت سر صحبت را باز کند و او قبل از طرف مقابل سکوت نماید. و
دیده
نشد پیش روی کسی پای خود را دراز کند.


و هرگز بین دو امر مخیّر نشد، مگر این که دشوارتر را انتخاب
می
‌نمود. اگر ظل
می
به او
می
‌شد در مقام انتقام بر ن
می
‌آمد، مگر آن که حرمت‌
های
الهی هتک شود که در آن صورت خشم
می
‌فرمود و غضبش برای خدا بود.
تا
زنده بود در حال تکیه دادن غذا
می
ل نفرمود. هیچ‌گاه چیزی از او خواسته نشد که در جواب، نه بگوید، و هرگز حاجت سائلی را رد ن
می
‌کرد، و چنانچه مقدور بود حاجت او را بر
می
‌آورد و اگر ممکن نبود با زبان نرم و شیرین او را راضی
می
‌ساخت.»


[b][b]منبع:
[/b][/b]

سیمای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، ا
می
رحسین علیقلی

قدرتمند واقعی
آورده اند که در پيش رسول خدا(ص) مردي را مي ستودند که او مردي عظيم با قوت است.

حضرت فرمودند: چگونه؟

گفتند: با هرکسي که کشتي مي گيرد او را بيفکند و با همه کس برآيد.

حضرت فرمودند: قوي آن باشد که بر خشم خويش برآيد نه آن که کسي را بيفکند.

«نصيحة الملوک- محمد غزالي»
صفحه‌ها: 1 2
لینک مرجع