تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: عصرگاه با طعم مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
مرحبا طاير فرخ پي فرخنده پيام

خير مقدم چه خبر دوست كجا يار كدام
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
فراغ از سرو بستانی وشمشاد چمن دارم
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
(۲۲ آذر ۱۳۹۱ ۱۱:۲۸ عصر)مریم گلی نوشته: [ -> ]من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را


ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا ، من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا
جان ودل پر درد دارم هم تو در من می نگر ، چون تو پیدا کرده ای این راز پنهان مرا
چون تو میدانی که درمان من سرگشته چیست ، دردم ازحد شد چه میسازی تو درمان مرا

ا
اي غم ، تو که هستي از کجا مي آيي؟
هر دم به هواي دل ما مي آيي

باز آي و قدم به روي چشمم بگذار
چون اشک به چشمم آشنا مي آيي!
یارا یارا گاهی ، دل ما را به چراغ نگاهی روشن کن
چشم تار دل را ، چو مسیحا به دمیدن آهی روشن کن
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36
لینک مرجع