وارث تمام اضطراب های من سلام
لیلی قشنگ خواب های من سلام
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
که گناه دگری برتو نخواهند نوشت
تا نگرید طفلک حلوا فروش
دیگ بخشایش کجا آید به جوش
شاید این جمعه بیاید، شاید
پرده از چهره گشاید، شاید
در درگه ما دوستی یک دله کن *** هر چیز که غیرماست آنرا یله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در ما *** گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن
[font=tahoma][/font]
نشدم نوکر خوبی به درت حق داری *** اربعین داغ حرم را به دلم بگذاری
من ندانم که چگونه روزیم خواهی کرد *** دل غمدیده ی من کرببلا می خواهد
( یاد عزیزان به خیر شعر میگفتند ، مطلب میذاشتند . کجایند یاران بی ادعا ؟ )
دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
حافظ
یا رب دل پاک و جان آگاهم ده *** آه شب و گریه سحرگاهم ده
در راه خود اول زخودم بی خود کن *** بی خود چو شدم ز خود به خود راهم ده
خواجه عبد الله انصاری
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی ***تا طبیبش بسر آریم و دوایی بکنیم
آنکه بی جرم برنجید و بتیغم زد و رفت *** بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم
منم كه ديده به ديدار دوست كردم باز
چه شكرگويمت اي كردگار بنده نواز
حافظ