تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: عصرگاه با طعم مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36
تورا این همه بلبل نوای عشق زند
چه اتفات بود بر صدای منکر زاغ
سعدی
غم زمانه که هیچش کران نمیبینم
دواش جز می چون ارغوان نمیبینم
من از آن حُسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
(۲۳ بهمن ۱۳۹۱ ۰۸:۵۹ صبح)hamed نوشته: [ -> ]در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم




شعر زیباییست از شهریار. اما من فک میکنم مصرع اول درستش اینه:
در وصل هم به شوق تو ای گل در آتشم
آسودگی از محن ندارد مادر // آسایش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش // ورنه غم خویشتن ندارد مادر
روزی که گل آدم و حوا بسرشتند
بر نام حسین ابن علی گریه نوشتند
فرمود نبی در صفت گریه کنانش
والله که این طایفه از اهل بهشتند
دیوانه دلی خفته در این خلوت خاموش

او زاده ی غم بود زغم های جهان گشت فراموش
شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
استاد شهریار
یوسف زهرا بیا لاله ی طاها بیا

باغ گل دوستان طلعت نیکوی توست

گرچه زتیغت جهان پرشوداز عدل وداد

تیغ عدالت همان طاق دو ابروی توست
تو را می پرستیم تنها و بس
نداریم یاور به غیر از تو کس

بشو هادی ما به راه درست
ره آنکه منعم ز نعمات توست

نه آنان که خشمت بر ایشان رواست
نه آنها که هستند گمره ز راست

اميد امجد

شعر قراني بود

و مخاطب خدا
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود*** وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر *** آری شود ولیک به خون جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه *** کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36
لینک مرجع