یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم
مراعهدیست باجانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چوجان خویشتن دارم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
بسم الله الرحمن الرحیم
مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ
چرا که تو وعده کردی و او بجاآورد
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
ماه درخشنده چو پنهان شود
شپره بازیگر میدان شود
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
دگر بـاره رســیــد باز اربـعـیــن
جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن
شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن
جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
بسم الله الرحمن الرحیم
از نامه ی سیاه نترسم که روز حشر
بافیض لطف او صد ازین نامه طی کنم