۲۲ فروردين ۱۳۹۰, ۱۱:۱۰ عصر
من کجا واوناکجا؟
............................
دلم خیلی گرفته از زرق وبرق دنیا
از فاکتورهایی که تورا آدم می خوانند
از دل هایی که ثانیه ای آزاد بگذاری،دلها را به آتش کشند
دلم از این زمانه دلم از نگاهای پر از زرو زیور دنیا گرفته
تورا به لباسی میشناسند
تورا به ماشینی میشناسند وتورا...............
دلم خیلی گرفته،از بسی که حرف دلم با کوه پر از درد ،بی بازگشت ماند.
خسته از نهفته ماندن،خسته شدم از ماندن حرف در دل ،بی اجابت ماندن نیاز
دلم گرفته از شعار های شهرها که من اینم وتو آن
از غرور بی حد انسانها،از ایمانی به مانند بادباک
دلم گرفته از حد فکرت قدم برداری وبگویند دیوانه
از اینکه خودت را بگذاری وبگویند تو ساده ای بیش نیستی
دلم خیلی گرفته میخواهم صدایم را کسی نشنود،چون برایم مرحم نیست
خدایا میشود دلم را آزاد کنی؟
میخواهم نمازم را در مخفیگاه شب بخوانم
میخواهم اشکانم زیر باران باشد
میخواهم سجده گاه دلم خاکریز باشد
دیواهایش کیسه های پر از خاک است نه چسب سلیکس
سقفش آسمان توست نه بتنی چند صد کیلویی
پنجره هایش چشمانم است ونه پنجره های فایبر
فرشش یه جفیه سادست نه ابریشم دست باف
تکیه گاهش کیسه خاکی بیش نیست نه مبل usa
اینجا گوشهایم صدای رگبار عشق را میشنود نه دروغ وغیبت ووعده های دروغین وامید های پوشالی
اینجا غذایم نان خشکی ایست ونه کباب سلطانی
مسافرتم،دل را روانه شهادت است نه سفر به آنتالیا
کفش های سفرم، پوتین از رنگ رفتست،نه فانتوم شخصی
خدایا دلم خیلی گرفته دوست دارم اینجا بمانم نه به کلام ورویا،میخواهم لمسش کنم
چون اینجا تورا به مال ومقامت نمیشناسند،تورا به دلت میشناسند
تورا به لباس خاکی ات می شناسند نه به مدهای روز
تورا به حساب بانکیت نمیشناسند،تورا به پلاک یا فاطمه زهرا میشناسند
خدایا دلم گرفته از این دنیا،خدایا توی خاکریز دوستانی دارم اما در دنیا...................
دلم گرفته میخواهم پرواز کنم،جایم اینجا نیست،خاکیترین نقطه مال منست
خدایا یعنی میشود سجده گاهم جایی باشد که فریاد از دل خاک بیرون بیاید وبگوید اینجا شهدای گمنام هستند
خدایا میشود اشکم را جایی بریزم که با جفیه ای خشک شود
خدایا میشود خنده هایم از روی صداقت ویکرنگی دلها ویکی بودن باشد ونه رنج از یکی نبودن و شنیدن شعارهای من،من،من،من،من.
خدایا خنده هایم خنده نیست اشک پشت پرده است،خدایا دلم پر از پینه های حاصل از زخم نامردمی هاست
خدایا خیلی دلم گرفته،میخواهم بر سر زبانم نامی جز نام حضرت مهدی(عج) نباشد.
خدایا میخواهم بیایم پیش تو ،آیا می توانم؟
.............................
یا صا حب الزمان ادرکنی
یا صاحب الزمان اغثنی
یازهرا
دلنوشته غریبه منتظر
............................
دلم خیلی گرفته از زرق وبرق دنیا
از فاکتورهایی که تورا آدم می خوانند
از دل هایی که ثانیه ای آزاد بگذاری،دلها را به آتش کشند
دلم از این زمانه دلم از نگاهای پر از زرو زیور دنیا گرفته
تورا به لباسی میشناسند
تورا به ماشینی میشناسند وتورا...............
دلم خیلی گرفته،از بسی که حرف دلم با کوه پر از درد ،بی بازگشت ماند.
خسته از نهفته ماندن،خسته شدم از ماندن حرف در دل ،بی اجابت ماندن نیاز
دلم گرفته از شعار های شهرها که من اینم وتو آن
از غرور بی حد انسانها،از ایمانی به مانند بادباک
دلم گرفته از حد فکرت قدم برداری وبگویند دیوانه
از اینکه خودت را بگذاری وبگویند تو ساده ای بیش نیستی
دلم خیلی گرفته میخواهم صدایم را کسی نشنود،چون برایم مرحم نیست
خدایا میشود دلم را آزاد کنی؟
میخواهم نمازم را در مخفیگاه شب بخوانم
میخواهم اشکانم زیر باران باشد
میخواهم سجده گاه دلم خاکریز باشد
دیواهایش کیسه های پر از خاک است نه چسب سلیکس
سقفش آسمان توست نه بتنی چند صد کیلویی
پنجره هایش چشمانم است ونه پنجره های فایبر
فرشش یه جفیه سادست نه ابریشم دست باف
تکیه گاهش کیسه خاکی بیش نیست نه مبل usa
اینجا گوشهایم صدای رگبار عشق را میشنود نه دروغ وغیبت ووعده های دروغین وامید های پوشالی
اینجا غذایم نان خشکی ایست ونه کباب سلطانی
مسافرتم،دل را روانه شهادت است نه سفر به آنتالیا
کفش های سفرم، پوتین از رنگ رفتست،نه فانتوم شخصی
خدایا دلم خیلی گرفته دوست دارم اینجا بمانم نه به کلام ورویا،میخواهم لمسش کنم
چون اینجا تورا به مال ومقامت نمیشناسند،تورا به دلت میشناسند
تورا به لباس خاکی ات می شناسند نه به مدهای روز
تورا به حساب بانکیت نمیشناسند،تورا به پلاک یا فاطمه زهرا میشناسند
خدایا دلم گرفته از این دنیا،خدایا توی خاکریز دوستانی دارم اما در دنیا...................
دلم گرفته میخواهم پرواز کنم،جایم اینجا نیست،خاکیترین نقطه مال منست
خدایا یعنی میشود سجده گاهم جایی باشد که فریاد از دل خاک بیرون بیاید وبگوید اینجا شهدای گمنام هستند
خدایا میشود اشکم را جایی بریزم که با جفیه ای خشک شود
خدایا میشود خنده هایم از روی صداقت ویکرنگی دلها ویکی بودن باشد ونه رنج از یکی نبودن و شنیدن شعارهای من،من،من،من،من.
خدایا خنده هایم خنده نیست اشک پشت پرده است،خدایا دلم پر از پینه های حاصل از زخم نامردمی هاست
خدایا خیلی دلم گرفته،میخواهم بر سر زبانم نامی جز نام حضرت مهدی(عج) نباشد.
خدایا میخواهم بیایم پیش تو ،آیا می توانم؟
.............................
یا صا حب الزمان ادرکنی
یا صاحب الزمان اغثنی
یازهرا
دلنوشته غریبه منتظر