۷ بهمن ۱۳۸۹, ۰۱:۳۲ عصر
مواد مورد نیاز برای بابا شدن؛
- پسری حدودا 20 ساله، سالم، خوب و مومن، پایبند به مسائل اخلاقی، ترجیحا پول دار، تحصیل کرده و ...- دختری حدودا 18 ساله، سالم، خوب و مومن، پایبند به مسائل اخلاقی، تحصیل کرده، اوضاع خوب مالی پدر و ...
خب دیگه ...
هیچی دیگه. یه خواستگاری، صیغه محرمیت، قرار عقد و عروسی، و ...
لی لی لی لی لی لی ...
(زیادی هول نکنین. زنونه مردونه جداست!)
یک سال بعد، ونگ ونگ نوزاد در اطاق می پیچه. همه دورش را گرفتن. هر کس اسمی برای اون پیشنهاد می کنه.
چند وقت بعد
بابا می خواد بره سفر. سفری دور و دراز. می خواد بچه اش رو ببوسه. مجبوره ازش دل بکنه. باید دیگه نبیندش. اصلا باید خودشو به ندیدنش عادت بده.
چشماش رو می بنده. لبای قرمز و کوچولوی بچه رو می بوسه. موهای سبیل و ریشش بچه رو اذیت می کنه. چندشش می شه. ولی به روی بابایی می خنده. آب دهنش راه می افته.
قند توی دلش آب میشه.
- آخه چطوری خودمو به ندیدنش عادت بدم؟
- اگه می شد یه روز دیگه پهلوش بمونم ...
- اصلا اگه می شد نرم ...
- نه دیگه دارم پررو می شم. همین بود که نمی خواستم این دم دمای آخر ببینمش.
از زیر قرآن که رد می شه، زن می فهمه که دیگه بابای بچه اش برنمی گرده. کاسه پر از آب رو پرت می کنه پشت سرش.
از صدای شکستن اون، بچه می ترسه و بابا یه بار دیگه نگاش می افته توی چشمای ناز و کوچولوش.
بابا رفت.
دیگه "بابا نان نداد". مامان بزرگ غذا داد.
دیگه "بابا آب نداد". عمه لیوان آب دهن بچه گذاشت.
دیگه بابا ...
انشام دوباره بیست، بابای گلم!
موضوع: «كسی كه نیست» بابای گلم!
دیشب زن همسایه به من گفت «یتیم»
معنای یتیم چیست؟ بابای گلم!....
- پسری حدودا 20 ساله، سالم، خوب و مومن، پایبند به مسائل اخلاقی، ترجیحا پول دار، تحصیل کرده و ...- دختری حدودا 18 ساله، سالم، خوب و مومن، پایبند به مسائل اخلاقی، تحصیل کرده، اوضاع خوب مالی پدر و ...
خب دیگه ...
هیچی دیگه. یه خواستگاری، صیغه محرمیت، قرار عقد و عروسی، و ...
لی لی لی لی لی لی ...
(زیادی هول نکنین. زنونه مردونه جداست!)
یک سال بعد، ونگ ونگ نوزاد در اطاق می پیچه. همه دورش را گرفتن. هر کس اسمی برای اون پیشنهاد می کنه.
چند وقت بعد
بابا می خواد بره سفر. سفری دور و دراز. می خواد بچه اش رو ببوسه. مجبوره ازش دل بکنه. باید دیگه نبیندش. اصلا باید خودشو به ندیدنش عادت بده.
چشماش رو می بنده. لبای قرمز و کوچولوی بچه رو می بوسه. موهای سبیل و ریشش بچه رو اذیت می کنه. چندشش می شه. ولی به روی بابایی می خنده. آب دهنش راه می افته.
قند توی دلش آب میشه.
- آخه چطوری خودمو به ندیدنش عادت بدم؟
- اگه می شد یه روز دیگه پهلوش بمونم ...
- اصلا اگه می شد نرم ...
- نه دیگه دارم پررو می شم. همین بود که نمی خواستم این دم دمای آخر ببینمش.
از زیر قرآن که رد می شه، زن می فهمه که دیگه بابای بچه اش برنمی گرده. کاسه پر از آب رو پرت می کنه پشت سرش.
از صدای شکستن اون، بچه می ترسه و بابا یه بار دیگه نگاش می افته توی چشمای ناز و کوچولوش.
بابا رفت.
دیگه "بابا نان نداد". مامان بزرگ غذا داد.
دیگه "بابا آب نداد". عمه لیوان آب دهن بچه گذاشت.
دیگه بابا ...
انشام دوباره بیست، بابای گلم!
موضوع: «كسی كه نیست» بابای گلم!
دیشب زن همسایه به من گفت «یتیم»
معنای یتیم چیست؟ بابای گلم!....