تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: شما هم دلتون میگیره؟
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6
الهي اعتبارتون رو از دست آقا بگيرين .. اينجا كه همه مثل هميم..

حرفتون صحيحه..

واقعا دلگيره كه اين حرفها رو ميشنويم و لمس ميكنيم..

اما..

بدانيد مومن واقعي كمه چون مومن واقعي بودن خيلي هنره اما واقعا الگوي زيبايي واسه ما هستن...

اينقده رفتاراشون قشنگه..دلنشينه..

و با هر كي چنان خوب و مناسب برخورد ميكنن كه واقعا جذب بشن..

من كه خودم اينطوري جذب شدم..

الهي تعدادشون بشتر بشه..البته خودمونم بايد بخوايم كه ببينيموشون و نا اميد نشيم...
این پسره !!!!!!!!!!!!SurpriseSurpriseSurpriseSurpriseSurpriseSurpriseSurpriseSurpriseSurpriseSurprise
به نام خدا
با سلام

ظهور آقا نزدیکه،دختره دوست داره پسر بشه،پسره دوست داره دختر بشه،البته ناگفته نماند که این یه نوع بیماری هم هست که از دوران کوچیکی شروع میشه وتوی این سن خودشو نشون میده،همکلاس خودم توی دانشگاه دقیقا همینجوری بود.
منم وقتی دلم می گیره به عکس حرم آقا علی بن موسی الرضا (ع) نگاه می کنم یا به بین احرمین (حرم آقا امام حسین (ع) و حرم آقا حضرت عباس(ع))
اگه اونوقت بازم دلم گرفت و به گریه افتادم یا قرآن می خوانم یا نماز و قبل از آن یه درد دل حسابی با خدا جون می کنم تا دلم باز شه
پیرو چند بحث پیش:
نمیدونم ربطی به اینجا داره یا نه اما
من که دلم گرفت
ایا ایران اینگونه هست شده داره میشه ؟؟؟!!!
نوه ها


در صحرا میوه كم بود . خداوند یكی از پیامبران را فراخواند و گفت : « هر كس تنها می تواند یك میوه در روز بخورد
این قانون نسل ها برقرار بود ، و محیط زیست آن منطقه حفظ شد . دانه های میوه بر زمین افتاد و درختان جدید رویید . مدتی بعد ،‌ آن جا منطقه ی حاصل خیزی شد و حسادت شهر های اطراف را بر انگیخت . اما هنوز هم مردم هر روز فقط یك میوه می خوردند و به دستوری كه پیامبر باستانی به اجدادشان داده بود ، وفادار بودند . اما علاوه بر آن نمی گذاشتند اهالی شهر ها و روستا های همسایه هم از میوه ها استفاده كنند . این فقط باعث می شد كه میوه ها روی زمین بریزند و بپوسند .. خداوند پیامبر دیگری را فراخواند و گفت :« بگذارید هرچه میوه می خواهند بخورند و میوه ها را با همسایگان خود قسمت كنند



پیامبر با پیام تازه به شهر آمد . اما سنگسارش كردند ، چرا كه آن رسم قدیمی ، در جسم و روح مردم ریشه دوانیده بود و نمی شد راحت تغییرش داد . كم كم جوانان آن منطقه از خود می پرسیدند این رسم بدوی از كجا آ مده . اما نمی شد رسوم بسیار كهن را زیر سؤال برد ، بنابراین تصمیم گرفتند مذهب شان را رها كنند . بدین ترتیب ، می توانستند هر چه می خواهند ، بخورند و بقیه را به نیازمندان بدهد . تنها كسانی كه خود را قدیس می دانستند ، به آیین قدیمی وفادار ماندند
.


اما در حقیقت ، آن ها نمی فهمیدند كه دنیا عوض شده و باید همراه با دنیا تغییر كنند




از کتاب
: "
پدران، فرزندان، نوه ها
"
پائولو کوئلیو
گاه دلتنگ می شوم 



دلتنگ تر از همه دلتنگی ها


گوشه ای می نشینم

وحسرتها را می شمارم


و باختن ها را 
و صدای


شکستن ها را ...

نمی دانم من کدام امید


را ناامید کرده ام و کدام


خواهش را نشنیدم

و به کدام دلتنگی خندیدم


که 
اینچنین دلتنگم؟
.
..
...
[تصویر:  emam-reza-al.jpg]
متاسفانه اینقدر سرم شلوغه که وقت رسیدگی به دلتنگی هام روندارم .و این خیلی بده خیلی بد .
والبته باعث تعجب خیلی ها هم شده نمی خواستم این حرف رو بزنم آخه وقتی توی بخش بیمارستان هزار جور بیمار مشکل دار می بینم حالم گرفته میشه ولی چون ممکنه همون لحظه با درمانی که براشون انجام میدم لبخند رضایت وسرور رو رو لب هاشون ببینم دلتنگی هام یادم می ره حتی زمانی که مادرم در همون بیمارستان محل کارم عمر شون رو دادند به شما فقط آروم اشک ریختم و اشکهام رو از بیمارانم پنهان کردم چون اونها به امید احتیاج داشتند و صبر کردم و از خدا مدد خواستم حتی لحظه ای که مادرم رو با کمک بابا بادستهای خودم شستم و کفن کردم و به خاک سپردم فقط برای چند لحظه آرام گریه کردم چون من باید منشا امید برای نزدیکانم می شد. باید همیشه در اوج دلتنگی ها بیاد خدا بود چون خدا هم تنهاست وهم غریب
(۷ بهمن ۱۳۸۹ ۱۰:۱۱ صبح)هُدهُد صبا نوشته: [ -> ]ممنونم منتظر عزيز
من مشتاقانه نهج البلاغه را ميخوانم.. و بدانيد مهم كيفيت است نه كميت.. و از شما قدرداني ميكنم..
همين هايي را كه نوشته ايد بگذاريد ما و تازه واردها برسيم و همه را بخوانيم و بيشتر به نكات ريز و كاربردي بپردازيد..
بله به نكته خوبي اشاره كردين ..سكوت!
وقتي براي حرفهايت گوش شنيدني نيست سكوت بهتر است


سلام
جمله ی آخرتون یکی بودCowboy
وقتی تو جامعه مردایی رو میبین که چشماشون رو از دخترای بد حجاب برنمیدارن و همونجوری که دارن راه میرن خیره میشن
اونوقت دلت میسوزه، برای همه، برای این اسلامی که ماداریم، حداقل مسلمانان کشورهای دیگه با حجابشون واقعا"
با حجابن، یه لاخ موشون هم دیده نمیشه و اونایی هم که بی حجابن معلومن دیگه کسی وسط خیابون وقتی داره از حرم میاد بیرون فوری چادرش رو در نمیاره حداقل میتونه بره یه گوشه که از آقا دیده نشهد و ایشون ر وظاهرا" ناراحت نکنه؟نمیشه؟؟؟؟؟؟؟نمیدونم شاید ما چادری ها هم مقصریم؟؟؟/HuhHuhHuh
تو این شرایط وقتی دلتون میگکیره چیکار مینین؟توکل، توسل، غرلند کردن، غصه خوردن،یا....
آره میگیره، چرا نگیره

دلمون تخته سیاه هست ولی از سنگ که نیست...

چقدر باید جواب اراجیفو با روی خوش و چندتا شوخی سرهم کرد!!!

چرا بعضیا زبونشون مث نیش ماره...

وقتی مردمو آزار میدن یه ذره فک نمیکنن که

حضرت علی علیه السلام فرمودن:

هیچ کس دیگری را سرزنش نمی کند مگر به همان گرفتار شود!
همونجا دلم می خواست بزنم لهش کنم ولی حیف بلد نبودم...

جواب صدتا یه غاز دادن که کاری نداره ولی مگه دهنم دروازس که بزارم هر چی بگه...
خدایا تو شاهدی همین برام کافیه،اما بزار این شهادتت رو بفهمم ،که اگه نفهمم می یفتم ته چاه
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6
لینک مرجع